تحول نظام آموزشي- مفاهيم و اصول و يافته‌هاي اساسي دانش روانشناسي تربيتي به عنوان يكي از پشتوانه‌هاي علمي طرح تدوين سند ملي آموزش‌و پرورش/7

اشاره:
آن‌چه كه در پي مي‌آيد هفتمين بخش از فشرده‌اي از مفاهيم و اصول و يافته‌هاي اساسي دانش روانشناسي تربيتي به عنوان يكي از پشتوانه‌هاي علمي طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش است كه در همايش كميته مطالعات نظري اين طرح توسط دكتر حسين لطف‌آبادي، استاد روانشناسي تربيتي دانشگاه شهيد بهشتي ارائه شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت (
ap.isna@yahoo.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند.

********

مفاهيم و اصول و يافته‌هاي اساسي دانش روانشناسي تربيتي
به‌عنوان يکي از پشتوانه‌هاي علمي
طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش

 

و- مبحث چهارم، اختلال‌هاي عاطفي، رفتاري و اجتماعي است.
ز- پنجمين گروه از کودکان و نوجواناني که استثنايي به حساب مي‌آيند، کساني هستند که دچار آسيب‌ديدگي بينايي هستند. آسيب‌ديدگي بينايي، حاكي از كاركرد نادرست چشم و سلول‌هاي عصبي بينايي است كه، حتي با استفاده از تجهيزات پزشكي، مانع از ديدن طبيعي مي‌شود. برخي از اين کودکان و نوجوانان به كلي نابينا هستند، گروهي ديگر حساسيت اندكي نسبت به نور دارند (مثلاً الگوهاي روشن را به صورت مبهم و تار مي‌بينند). گروه ديگري از آنان، حوزه بينايي محدودي دارند (كه به آن بينايي تونلي گفته مي‌شود) و فقط قادرند در هر لحظه يك حوزه كوچك را ببينند. کودکان و نوجواناني كه بينايي كافي ندارند كتاب را يا به چشم خود خيلي نزديك مي‌كنند يا آن را خيلي دور از چشم نگه مي‌دارند تا بتوانند بخوانند. آنان معمولاً چشم خود را مي‌مالند و از درد يا خارش چشم خود ناراحت هستند. چشم اين افراد معمولاً ورم كرده و سرخ شده است. آنان در خواندن كتاب و مطالب روي تخته سياه و وايت بورد (تخته سفيد) دچار دشواري هستند و مطالب را تار و مبهم مي‌بينند و در مقابل نور حساسيت دارند. مشکلات اين گروه از کودکان و نوجوانان اساساٌ بايد، همراه با گزارش كامل وضعيت، توسط متخصصان چشم‌ پزشکي و روانشناسان مدرسه حل شود. همچنين، استفاده از تجهيزات ويژه‌اي كه براي اين کودکان و نوجوانان وجود دارد (مانند نوشته‌هاي درشت و شفاف و پررنگ، خطوط برجسته، نقشه‌هاي سه بعدي، ماشين حساب مخصوص، و ابزارهاي مخصوص اندازه‌گيري و مانند اين موارد) الزامي است.
تعداد کودکان و نوجواناني كه كاملاً نابينا هستند يا بينايي آنان در حدي است كه حتي با استفاده از تجهيزات چشم‌پزشكي نيز نمي‌توانند از كتاب و مواد آموزشي استفاده كنند، بسيار اندك است. اين کودکان و نوجوانان بايد براي يادگيري مواد درسي از گوش خود و از حس لامسه استفاده كنند. همچنين، آنان بايد با كمك والدين و معلم محل استقرار وسايل خانه و در كلاس درس را بدانند، فضاي كافي براي حركت آنان وجود داشته باشد، اشياي پرخطر (مثلاً چيزهاي تيز، پنجره باز، در بازشده كمد و امثال اين‌ها) در مسير حركت آنان نباشد، و حداقل يك نفر در همه حال و به نوبت مراقب آنان باشد.
ح- آسيب‌ديدگي شنوايي، كه حاكي از كاركرد نادرست گوش يا سلول‌هاي عصبي شنوايي است و باعث اختلال در ادراك صداهاي موجود در محدوده فركانس‌هاي گفتار طبيعي آدمي است. برخي از اين افراد دچار ناشنوايي كامل هستند و، حتي با استفاده از هر نوع تجهيزات پزشكي، حساسيتي نسبت به صداهاي زباني ندارند. گروهي ديگر دچار سختي شنوايي هستند و هرچند بخشي از صداها را مي‌شنوند، اما شنوايي درستي ندارند. مشكل آنان به خصوص موقعي است كه رو به روي مخاطب خود نيستند و نمي‌توانند "لب‌خواني" كنند. سؤال مكرر از ديگران براي تكرار مطلبي كه گفته‌اند نيز در ارتباط‌هاي آنان تأثير منفي مي‌گذارد و در گفت‌وگوهاي كلاس نيز دچار مشكل مي‌شوند. مشكلات درد گوش و تحريك‌پذيري و ناراحتي‌هاي سينوسي نيز دشواري‌هاي بيشتري براي آنان ايجاد مي‌كند. همچنين، چون نمي‌توانند صداها را به درستي بشنوند، ممكن است دچار صدماتي نيز بشوند.
مدارس مي‌توانند با دعوت از متخصصان آسيب‌ديدگي شنوايي در کميته‌هاي ويژه براي کمک به افرادي که چنين مشکلاتي دارند راه‌حل‌هاي بديعي را که پاسخ‌گوي چنين نيازهايي باشد، جستجو کنند. وقتي که مي‌دانيم در آموزش اين کودکان و نوجوانان از لب‌خواني يا از زبان علامتي، يا از تركيبي از اين دو، استفاده مي‌شود بايد از خود بپرسيم که برنامه‌هاي عادي تدريس و تربيت کودکان و نوجوانان را تا چه اندازه و به چه صورتي مي‌توان در راستاي کمک به حل مسأله مذکور مناسب‌سازي کرد.
ط - آسيب‌ديدگي جسمي، در کودکان و نوجواناني ديده مي‌شود كه شرايط عمومي فيزيكي و سلامت جسمي آنان دچار نارسايي است (و اين نارسايي‌ها عموماً تاريخچه دراز مدتي دارد) كه مخل زندگي آموزشي و فراغتي آنان مي‌شود، به حدي كه نيازمند آموزش ويژه و مواد و تجهيزات خاص هستند. اين کودکان و نوجوانان، مثلاً، ممكن است كنترل عضلاني كافي نداشته باشند، هشياري ذهني آنان محدود باشد، و انرژي و قدرت لازم را نداشته باشند. مواردي چون صدمه نخاعي، فلج مغزي، ام. اس يا اختلال چند كانوني عصبي و اندامي، پلاسيدگي عضلاني، صرع، آسم، التهاب مفاصل، بيماري‌هاي قلبي، و سرطان نيز در شمار آسيب‌هاي جسمي است.
کودکان و نوجواناني كه دچار آسيب‌ديدگي جسمي هستند، لازم است براي کاهش مشکلات خود امكان استفاده از تجهيزاتي نظير عصا، پلكان برقي و آسانسور، صندلي چرخدار، اطاق استراحت و امثال اين‌ها را داشته باشند. مشكلات کودکان و نوجواناني كه دچار صدمات نخاعي و صرع هستند، بزرگتر است. مثلاً کسي كه از دوره بارداري يا از زمان تولد دچار صدماتي شده است كه باعث سختي عضلاني شده و حركات و هماهنگي‌هاي حركتي او را دچار اختلال كرده است، نه تنها از اين جهات دچار مشكل است؛ بلكه چون اين صدمات معمولاً همراه با معلوليت‌هاي ديگر (نظير آسيب‌ديدگي بينايي، شنوايي، مشكلات گفتاري و عقب‌ماندگي‌هاي خفيف ذهني) است بايد توجه ويژه به اين کودکان و نوجوانان معطوف شود.
بيماري حمله (يعني مجموعه رفتارهايي كه به دليل فعاليت‌هاي نابهنجار عصبي- شيميايي مغز بروز مي‌كند) نيز در شمار آسيب‌ديدگي‌هاي جسمي است كه، از نظر طول مدت و فراواني بروز و نوع حمله و از بابت محدود يا فراگير بودن آن، درجات خفيف و شديد دارد و مي‌تواند تأثير منفي در عملكردهاي تحصيلي شاگرد بگذارد.
ي- هشتمين و آخرين مورد از وضعيت استثنايي کودکان و نوجوانان، سرآمدي است. سرآمدي، كه گاهي تيزهوشي و نبوغ نيز ناميده مي‌شود، حاكي از استعداد عالي در يك يا چند حوزه علمي، هنري و اجتماعي است و اين استعداد در برخي از کودکان و نوجوانان به حدي است كه تحقق تمام ظرفيت‌هاي آنان نيازمند آموزش ويژه و خدمات خاص در تعليم و تربيت رسمي و غيررسمي است. کودکان و نوجوانان سرآمد، از لحاظ استعداد عمومي بالاتر از متوسط همسالان خود هستند، قدرت تفكر و خلاقيت بالايي دارند، و انگيزه پيشرفت و تعهد آنان براي انجام دقيق و درست كار در سطح بالايي است. کودکان و نوجوانان سرآمد، جدا از آن‌كه سريع ياد مي‌گيرند، به كارهاي اصيل دست مي‌زنند و از همسالان خود بسيار پيشرفته‌تر هستند. كودكي كه در سه يا چهار سالگي قادر به خواندن است، كودكي كه در سن پيش‌دبستاني قادر به نواختن ماهرانه يك ساز موسيقي است، و كودكي كه در آغاز نوجواني استعداد و توانايي بالايي در درس جبر از خود نشان مي‌دهد، همگي در شمار افراد سرآمد هستند.
ريشه سرآمدي را هم در طبيعت فرد و هم در تربيت و كار او مي‌دانند. مطالعات نشان مي‌دهد كه سرآمدي، علاوه بر موهبت خدادادي و طبيعي، حاصل كار و تجربه و پيگيري و خستگي‌ناپذيري طولاني است. در حالي كه افراد سرآمد غرق مسائل بزرگ علمي، فلسفي، هنري و اجتماعي مي‌شوند، افراد ديگر سرگرم نمره گرفتن و مسابقه دادن و كارهاي ساده‌تري هستند. افراد سرآمد حتي ممكن است از جانب معلمان، والدين و مديران نيز درك نشوند و به مبالغه‌گري درباره خود متهم شوند. زندگي هدفدار و برنامه‌ريزي‌ شده آنان نيز ممكن است حاكي از سرسختي و تك‌روي به حساب آيد.
تشخيص کودکان و نوجوانان سرآمد از افراد عادي كار آساني نيست. دليل اين امر آن است كه امروزه بسياري از خانواده‌ها تأكيد بسيار بر پيشرفت‌هاي درسي و غيردرسي فرزندان خود دارند و با آموزش‌ها، تشويق و ترغيب‌هاي خود باعث مي‌شوند كه نمره‌هاي تحصيلي بالايي به دست آورند. بنابراين، نمره‌هاي درسي الزاماً به معناي سرآمدي نيست. کودکان و نوجواناني كه واقعاً سرآمد هستند، قدرت يادگيري سريعي دارند، با انگيزه قوي و شوق و رغبت به كارهايي مي‌پردازند كه موضوع سرآمدي آن‌ها است، قدرت خلاقه بالايي دارند و صاحب ايده‌ها و ديدگاه‌هاي نو و متفاوتي هستند، بسيار پي‌گيرند و آنچه را كه مي‌خواهند به دست آورند، به امور كلي و انتزاعي علاقه بيشتري دارند، در ادراك معاني توانايي ويژه‌اي از خود نشان مي‌دهند، و روحيات شفاف و زلالي دارند و صريح و صادقند.
قضاوت دقيق در مورد کودکان و نوجوانان سرآمد از طريق مقايسه‌هاي گروهي و هنجاري و با كمك آزمون‌هاي هوش ميسر نيست. اين آزمون‌ها براي سره‌ ناسره كردن کودکان و نوجوانان مفيد است، اما سرآمدي را تشخيص نمي‌دهد. بسياري از روانشناسان پيشنهاد مي‌كنند كه براي تشخيص سرآمدي بايد از مطالعات موردي استفاده كرد. براي اين منظور بايد اطلاعات گوناگون درسي و غيردرسي، نمونه‌هاي كار همراه با قضاوت‌هاي تخصصي در مورد آن‌ها، چگونگي اجراي پروژه‌ها، و ساير فعاليت‌هاي مدرسه‌اي و بيرون از مدرسه را درباره کودکان و نوجوانان جمع كرد تا اگر شاگرد سرآمدي در ميان آنان هست، بتوان تشخيص داد. آزمون‌هاي خلاقيت نيز براي اين منظور كمك مي‌كند. نكته ديگر آن است كه فرد سرآمد ممكن است در يك موضوع معين داراي برجستگي ويژه باشد، اما در موضوع‌هاي ديگر چنين نباشد.
در مورد آموزش کودکان و نوجوانان سرآمد ديدگاه‌هاي گوناگوني وجود دارد. برخي بر اين باورند كه، با كمك آموزش جهشي، بايد سرآمدي آنان را تسريع كرد. برخي ديگر بر اين اعتقادند كه غني‌سازي آموزشي و ارائه آموزش‌هاي اضافي و پيچيده‌تر به آنان روش بهتري براي کودکان و نوجوانان سرآمد است. و بالاخره گروهي ديگر بر بديع‌سازي و نوآوري در آموزش‌ها تأكيد دارند. واقعيت اين است كه تركيبي از اين روش‌ها مي‌تواند مفيد باشد، مشروط به آن‌كه از همان آغاز كساني كه مورد اين آموزش‌ها قرار مي‌گيرند، واقعاً سرآمد باشند.
روش‌هاي تدريس به كودكان سرآمد نيز بايد بر اساس تأكيد بر تفكر انتزاعي، خلاقيت، خواندن متون اصيل و سطح بالا، و مطالعه و تحقيق مستقل باشد. وقتي كه اين کودکان و نوجوانان با همتايان سرآمد خود تحصيل مي‌كنند، موفقيت بيشتري دارند. معلماني كه با اين کودکان و نوجوانان كار مي‌كنند بايد داراي قدرت تخيل و انعطاف‌پذيري باشند و توانايي‌ها و استعدادهاي آنان را تهديدي براي خود ندانند. در عين حال كه نبايد مانعي در برابر پاسخ‌گويي به استعدادهاي کودکان و نوجوانان سرآمد ايجاد كنيم بايد به اين نكته نيز توجه داشته باشيم كه برنامه‌ها و محتوا و روش آموزش در خارج از محدوده علايق آنان نباشد.
علاوه بر آموزش غني و گسترده و پيچيده مواد درسي، مخصوصاً بايد به تربيت و رشد شخصيت کودکان و نوجوانان سرآمد كمك كرد، به گونه‌اي كه آنان به اعتلاي قدرت اخلاقي، به ايستادگي در برابر ارزش‌هاي غيرانساني، به وفاداري به آرمان‌هاي شريف بشري و انگيزه‌هاي والا و متعالي، و به انتقادپذيري و قدرت مقابله با كمبودهاي شخصي نيز دست يابند.
کاربرد اصول و يافته‌هاي علمي فوق آن است که آموزش و پرورش مي‌تواند نقش ملي خود در کشف و شکوفا کردن استعدادهاي خدادادي کودکان و نوجوانان سرآمد ايران را ايفا كند. آموزش‌هايي كه به تيزهوشان ارائه مي‌شود، نبايد متوجه تقويت سبك زندگي فردگرايانه و سودجويانه باشد و صرفاً بر پيشرفت رقابت‌آميز فردي تأكيد کند. حاصل چنين روش‌هايي آن است که بسياري از دانش‌آموزان سرآمد ايران جذب کشورهاي پيشرفته صنعتي مي‌شوند و سال‌ها است که اين وضعيت ادامه دارد و چاره اساسي براي آن نشده است.

2-10- شناخت وضعيت كودكان و نوجواناني كه دچار مشكلات روانشناختي و ناسازگاري اجتماعي هستند
اختلالهاي عاطفي و رفتاري، شامل حال کودکان و نوجواناني است كه مشكلات عاطفي و رفتاري آنان در حدي است كه تأثير كاملاً منفي در موفقيت و پيشرفت آنان دارد. نمونه‌هايي از اين اختلالات عبارتند از:
ناتواني در ايجاد و نگهداري روابط رضايت‌بخش بين فردي با بزرگسالان و همسالان، افسردگي درازمدت، و رفتارهاي پايدار پرخاشگرانه و ضداجتماعي.
آموزش اين کودکان و نوجوانان در كلاس‌هاي عادي با مشكلات بيشتري همراه است و معلماني كه آموزش‌هاي كافي نديده‌اند و صبر و حوصله و تدبير و تجربه كافي ندارند، نمي‌توانند كمك مناسبي براي آنان باشند؛ بلكه ممكن است مشكلات آنان را بيشتر كنند. اختلال‌هاي عاطفي، وقتي كه رشد طبيعي خود فرد و يا رشد و پيشرفت ساير کودکان و نوجوانان را با مشكل مواجه سازد، در شمار مشكلات اساسي او به حساب مي‌آيد.
اختلالات عاطفي و رفتاري را به شش دسته تقسيم كرده‌اند:
اول، اختلال سلوك كه حاكي از پرخاشگري، خرابكاري، نافرماني، مشاركت‌ناپذيري، آشوبگري، و سماجت است. اين گروه از افراد بارها براي يك رفتار معين تنبيه شده‌اند. اينان افرادي هستند كه ديگران دوستشان ندارند. حل مشكلات آنان از طريق رويكردهاي مديريت رفتار امكان‌پذير است. براي اين منظور بايد مقررات ساده‌اي را كه اجرا و عدم اجراي آن‌ها عواقب معيني دارد، مورد استفاده قرار گيرد. اختلال سلوك، اگر به موقع درمان نشود، خود به خود رفع نخواهد شد.
دوم، اختلال اضطراب و گوشه‌گيري در کودکان و نوجواناني مشاهده مي‌شود كه عميقاً مضطرب، كناره‌گير، شرمگين، و كاملاً حساس هستند. اين افراد به سادگي به گريه مي‌افتند و اعتماد به نفس كمي دارند. مهارت اجتماعي آنان بسيار كم است و دوستان اندكي دارند. درمان اين افراد بيش از همه از طريق آموزش مستقيم مهارت‌هاي اجتماعي امكان‌پذير است.
سوم، اختلال كم‌رشدي توجه حاكي از حيطه محدود توجه، خيال‌پردازي‌هاي مستمر، ابتكار اندك، به هم‌ ريختگي و كثيف‌كاري، و ضعف هماهنگي است. اين گروه از کودکان و نوجوانان را، اگر در يادگيري‌هاي خود خيلي عقب‌تر از سايرين نباشند، مي‌توان از طريق راهبردهاي مديريت رفتار بهبود بخشيد و در غير اين‌صورت بايد به روانشناس مدرسه و مشاور رواني - تربيتي ارجاع داد.
چهارم، اختلال حركات اضافي در ارتباط با اختلال كم‌رشدي توجه است. کودکان و نوجواناني كه دچار اختلال حركات اضافي هستند، افرادي بي‌قرار و تنيده‌اند و نمي‌توانند در يك جا آرام بگيرند. در صحبت كردن نيز دچار ناآرامي هستند و نمي‌توانند صحبت خود را به پايان برسانند. بسياري از ويژگي‌هاي كودكان مبتلا به "بيش‌فعالي و اختلال توجه" در اينان نيز ديده مي‌شود. كودكاني كه دچار بيش‌فعالي هستند، هم از ضعف كنترل فعاليت‌هاي بدني، هم از كم‌تواني در جهت دادن توجه، و هم از ضعف تمركز توجه به يك موضوع واحد رنج مي‌برند. اين وضعيت باعث كم‌تواني در كار متمركز و كنترل رفتار مي‌شود. از آن‌جا كه در حدود دو تا سه درصد از كودكان (به‌خصوص پسران) دچار مشكل بيش‌فعالي و اختلال توجه هستند، ضروري است راه‌هاي درماني مناسب (تركيبي از دارودرماني و درمان رواني - تربيتي) براي اين كودكان مورد استفاده قرار گيرد.
پنجم، اختلال پرخاشگري گروهي در افرادي ديده مي‌شود كه در باندهاي خشونت‌طلب عضويت دارند. اين افراد، كه عموماً در بين برخي از نوجوانان ديده مي‌شوند، به دزدي و تخريب‌گري و جدال مي‌پردازند و از اين طريق نظر همسالان را به خود جلب مي‌كنند.
ششم، رفتارهاي روان‌پريشانه كه در افرادي ديده مي‌شود که مشكلات شديد باليني دارند. آنان موجودات عجيب و غريبي هستند و ديدگاه‌هاي مبالغه‌آميز دارند. اين قبيل افراد، وقتي كه مشكل‌شان حالت حادي پيدا مي‌كند، معمولاً در مدرسه نمي‌مانند. درمان مشكل آنان نيز از عهده معلم ساخته نيست و به روانپزشك و روانشناس باليني نياز دارند.

ادامه دارد...

  • دوشنبه/ ۸ تیر ۱۳۸۸ / ۱۲:۱۸
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8804-03242
  • خبرنگار : 71271