اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد دومين بخش از فشردهاي از مفاهيم و اصول و يافتههاي اساسي دانش روانشناسي تربيتي به عنوان يكي از پشتوانههاي علمي طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش است كه در همايش كميته مطالعات نظري اين طرح توسط دكتر حسين لطفآبادي، استاد روانشناسي تربيتي دانشگاه شهيد بهشتي ارائه شده است.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمهي ايجاد يك عرصه عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفهمندان با مديران و سياستگذاران دربارهي سياستها و استراتژيها و برنامهها در آن حوزه ميداند و اظهار اميدواري ميكند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياستگذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديدگاههاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزههاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران، ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيقتر نيازهاي خبرنگاران و سياستپژوهان محترم، علاقهمندي خود را براي دريافت (ap.isna@yahoo.com) مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفهمندان، مديران و سياستگذاران محترم در ارائهي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آنها اعلام ميكند.
********
مفاهيم و اصول و يافتههاي اساسي دانش روانشناسي تربيتي
بهعنوان يکي از پشتوانههاي علمي
طرح تدوين سند ملي آموزش و پرورش
در اين بخش نُه موضوع زير حائز اهميت اساسي است.
1-1- جايگاه دانش روانشناسي تربيتي
روانشناسي تربيتي، رشته علمي پايهاي در تعليم و تربيت و بخش بسيار مهمي از دانش روانشناسي و تعليم و تربيت است که زمينهسازي و روشنگري و هدايت عمل تدريس و تربيت را براي والدين، مربيان و معلمان فراهم ميكند. كار روانشناسي تربيتي، مطالعه روانشناسانه مسائل تدريس و تربيت است. در جريان اين مطالعات است كه اصول، الگوها، نظريهها، اقدامات تربيتي، و روشهاي عملي تدريس و تربيت و ارزيابي جريانها و تجليات انديشه و عواطف و رفتار شاگردان و فرآيندهاي پيچيدهي اجتماعي و فرهنگي مدارس بررسي ميشود.
روانشناسي تربيتي در پي تركيبي از مدلها، روشها و مهارتهاي برگرفته از دانش روانشناسي با عملكرد معلمان، شاگردان و مدارس است. يافتههاي روانشناسي رشد (در جنبههاي جسمي، شناختي، زباني، اجتماعي، اخلاقي، عاطفي، و تفاوتهاي فردي)، روانشناسي يادگيري (در رويكردهاي مختلف رفتاري، شناختي، پردازش اطلاعات، و مدلهاي انسانگرايانه)، روانشناسي انگيزش و شخصيت، اصول و روشهاي تدريس، آزمون و سنجش و ارزشيابي، استفاده از اطلاعات و تصميمگيري براي بهبود تدريس، و مسائل ناتواني يادگيري و محروميتهاي اجتماعي و فرهنگي و زباني در آموزش، عنوانهاي اصلي اين رشته را تشكيل ميدهند.
1-2- روانشناسي تربيتي: هنر و فن و علم و حکمت
سالها است كه معلمان با اين سؤال مواجه بودهاند كه تعليم و تربيت هنر است، فن است، يا علم است؟ واقعيت اين است که هنر و فن و دانش معلم تأثير انکارناپذيري را بر کار تدريس و تربيت به جاي ميگذارد، اما ويژگيهاي معلم به تنهايي كارگر نيست. بلكه در تركيب با ايمان و معرفت معلم و دانش مشخص در موضوع درسي و ساختار عناصر درس و در ارتباط با استراتژيهاي پيچيده اداره كلاس، معناي خود را به دست ميآورد. نکته ديگر اين است که دانش معلمي وقتي که با ايمان و حکمت در روح معلم همراه شده باشد بيشترين تأثير را دارد. به همين دليل تدريس را بايد به عنوان ايمان معلم به رشد و کمال شاگردان و حکمت و علم هم در نظر گرفت. بين آنچه شاگردان فرا ميگيرند و آنچه معلم انجام ميدهد، رابطهاي قابل سنجش وجود دارد.
1-3- ترکيب ثمربخش تدريس و تربيت
ثمربخشترين نوع تدريس و تربيت در كلاس درس و در محيط آموزشي وقتي ميسر ميشود که ترکيبي پويا از حکمت و دانش و هنر و فن معلمي در کار يک معلم معين و متناسب با وضعيت شاگردان فراهم آيد. به بيان ديگر، تدريس و تربيت ثمربخش فعاليتي است كه تركيب مناسبي از نظريهها، انگيزهها، مهارتها، فنون، سازماندهي، و هنر آموزش دادن و تربيت كردن را به كار گيرد. اين نوع از تدريس و تربيت نه تنها يك فعاليت روشنفكرانه است كه عمدتاً درصدد تحقق اهداف شناختي است؛ بلكه، درعين حال، يك تلاش عميقاً شخصي و شخصيتي و اخلاقي نيز هست. آنچه معلمان به آن نياز دارند اين است كه اصول اساسي براي تحليل هر موقعيت و تصميمگيري متناسب با آن را به كار گيرند و تدريس و تربيت ثمربخشي را ارائه کنند.
1-4- اهميت نظريه در روانشناسي تربيتي
هر يك از مسائل و رخدادهاي تدريس و تربيت، دانسته يا ندانسته، همراه با يك بنياد نظري است. تدريس و تربيت موفق بدون نظريه دقيق و درست ناممکن است. يك نظريه در مفهوم علمي آن، عبارت از مجموعه درهمتنيدهاي از مفاهيم است كه براي تبيين يك مجموعه از اطلاعات و يافتهها به منظور پيشبيني و کنترل نتايج تجربههاي آينده به كار گرفته ميشود. با كمك نظريه است كه اصول و قواعد تربيتي را استخراج ميكنيم. واقعيت اين است كه نظريه خوب در قلب حرفه معلمي جاي دارد. بدون يك نظريه كه راهنماي عمل ما باشد، ناچاريم از روي سليقه شخصي، از روي عادت، بر اساس بينش شخصي، و يا بر اساس عقل عاميانه و قراردادهاي معمول در محيط خود عمل كنيم. با كمك نظريه ميتوانيم به جنبههاي مختلف از كل مسأله و به نتايج پژوهشهايي كه در مورد هر يک از مسائل تدريس و تربيت صورت گرفته است، توجه كنيم و راهحلهاي جديدي را پيشنهاد كنيم. الگوهاي روانشناسي تربيتي نيز شبيه نظريههاي آن هستند و به منظور ارائه نظريات درخصوص چگونگي تحول امور در موقعيتهاي معين به كار گرفته ميشوند.
ما بايد از نظريههايي كه در وراي اعمال تربيتي وجود دارند به خوبي آگاه باشيم و چارچوبهاي پژوهشي آن نظريهها را بشناسيم. با استفاده از اصول برگرفته از نتايج پژوهشها و نظريههاي علمي است كه روانشناسي تربيتي تبيينهايي را در مورد رابطه ميان متغيرهاي گوناگون و بلكه در مورد كل نظام اين رابطهها به عمل آورده است. تعميق دانش حرفهاي در مسائل نظري و عملي تدريس و تربيت، و از جمله روانشناسي تربيتي و رشد تواناييهاي معلمان و دستاندرکاران آموزش و پرورش در
تحليل هوشمندانه و نقادانه اختلاف ديدگاههاي تربيتي، ضرورتي اجتنابناپذير است.
1-5- اهميت پژوهش براي تدريس و تربيت
مهمترين هدف روانشناسي تربيتي، شناخت و بهبود تدريس و تربيت است و تدريس و تربيت، جدا از اتکا به نظريههاي محکم پايهاي، بايد بر اساس اصول و قوانيني صورت گيرد كه در پژوهشهاي روانشناسي تربيتي به دست آمده است. پژوهشهاي تربيتي ابزار دستيابي به شناخت حرفهاي از پديدههاي تدريس و تربيت به حساب ميآيند. دستيابي به اين شناخت به تدريج حاصل ميشود. كمتر ميتوان به پاسخهايي در امر تدريس و تربيت رسيد كه براي هميشه و در هر شرايطي درست باشند. برعكس، تصميمگيري در مورد پديدههاي تدريس و تربيت، در هر زماني و در هر شرايطي نياز به بررسيها و پژوهشهاي تازهاي دارد تا بتوان از صحت آن مطمئن شد. مسائل انساني و تحولات زندگي انساني و مسائل تعليم و تربيت آدمي بسيار پيچيدهتر از آن است كه به آنچه تا ديروز درباره آنها ميدانستهايم، اكتفا كنيم. ما بايد امروز و هر روز به كشفيات تازهاي بپردازيم و درك و دريافتهاي خود از تدريس و تربيت را مستمراً گسترش دهيم. از اين نيز مهمتر، ما حتي نبايد پژوهشهاي خود در روانشناسي تربيتي را، بدون توجه به ساير مسائل علوم انساني، دنبال كنيم.
استفاده از پژوهش در روانشناسي تربيتي ابزار مهمي براي دستيابي به اصول و قوانين تدريس و تربيت است و در اين پژوهشها، سؤالات و فرضيههايي كه بر اساس نظريه يا در برخورد با مسائل تدريس و تربيت ساخته ميشود، جايگاه مهمي دارد. پژوهش در روانشناسي تربيتي معمولاً با يك يا چند فرضيه يا با طرح يك يا چند سؤال آغاز ميشود و در نهايت به قبول يا رد فرضيه اوليه يا توضيح و تبيين سؤال و مسائل تحقيق و ايجاد يا گسترش نظريه علمي ميانجامد. اهداف اين پژوهشها، مانند اهداف هر علم ديگر، توصيف وضعيت و رابطه متغيرها، تبيين عليت، و كنترل و پيشبيني پديدههاي تدريس و تربيت و ايجاد تغييرات مطلوب در آنها است.
اگرچه از تركيب نتايج مطالعات مختلف ميتوان به يك ديدگاه در هر مساله از روانشناسي تربيتي رسيد و آن را مبناي عمل در تدريس و تربيت قرار داد. اما يك راه بهتر آن است كه براي يافتن پاسخ صحيح به سؤالات تدريس و تربيت به پژوهش علمي بپردازيم. به همين جهت، آشنايي با روشهاي پژوهش در روانشناسي تربيتي امري ضروري است. لازم است بدانيم كه چگونه بايد اطلاعات در مسائل روانشناسي تربيتي را به دست آوريم و چگونه بايد به قضاوت در مورد اطلاعاتي بپردازيم كه به آنها برميخوريم.
1-6- مفاهيم در روانشناسي تربيتي
مفاهيم روانشناسي تربيتي، به جنبههايي از رفتار و جريانهاي سازمانيافته ذهني ما مربوط ميشود كه در فعاليتهاي تدريس و تربيت با آنها سروكار داريم. جريان تدريس مستلزم هدايت يادگيري شاگردان براي گسترش دادن مصاديق مفاهيم و تقليل دادن هر مفهوم به مهمترين موارد تشابه است تا آنان بتوانند مصاديق آن مفاهيم را از غيرمصاديق آن تميز دهند و ذهنيت دقيقي درباره هر موضوع داشته باشند. مفاهيم داراي مرزها و روابطي هستند. معنا و مرزها و روابط يك مفهوم از هر چيزي كه درباره آن مفهوم ميدانيم، نشأت ميگيرد. درعين حال، در بسياري از موارد، حدود و مرزهاي مفاهيم به خوبي مشخص نيست.
آموزش درست مفاهيم حائز اهميت اساسي در تدريس است. بيان مفاهيمي كه در تدريس به شاگردان ميآموزيم، تعريف دقيق مفاهيم و كنارگذاشتن صفات و ويژگيهاي غيرضروري هر مفهوم، فعال ساختن طرحوارههاي ذهني شاگردان و پيوند دادن مفاهيم جديد با مفاهيمي كه آنان از قبل در ذهن خود دارند، ذكر مثالهاي گوناگون كه مصاديق ضروري يك مفهوم را از غيرمصاديق آن مشخص ميسازد، و ارائه مفاهيمي كه با پيشالگوهاي دانشآموزان مطابقت دارد از جمله وظايفي است كه معلم بايد در تدريس مفاهيم به آنها توجه داشته باشد.
1-7- اصول در روانشناسي تربيتي
اصول روانشناسي تربيتي، روابط ميان مفاهيم را توصيف ميكنند. مثلاً وقتي ميگوييم "هوش داراي رابطه مثبتي با پيشرفت تحصيلي است"، رابطهاي را بين دو متغير "هوش" و "پيشرفت تحصيلي" بيان كردهايم. همچنين وقتي ميگوييم "برخورد دوستانه و محترمانه معلم با شاگرد باعث رشد اخلاقي دانشآموز ميشود"، يا "تدريس در منطقه مجاور رشد شاگرد باعث حداكثر يادگيري ميشود"، چند اصل ديگر روانشناسي تربيتي را بيان كردهايم. اگر مطالعات كافي در يك حوزه معين از حوزههاي روانشناسي تربيتي انجام شود و در اين مطالعات مكرراً به پاسخهاي مشابهي دست يابيم، آنگاه به يك اصل در حوزه مذكور ميرسيم. اگر يك اصل به طور باثباتي ايجاد شود، آن را يك قانون ميناميم. اصول و قوانين روانشناسي تربيتي در حكم راهنماي عمل تدريس و تربيت هستند.
از آنجا كه اصول روانشناسي تربيتي عموماً در پژوهشهاي علمي اثبات ميشوند، ميتوانيم آنها را، با رعايت موازين علمي، به وضعيتهاي گوناگون و به افراد مختلف تعميم دهيم و اگر اين اصول حاكي از روابط علت و معلولي باشند، ميتوانيم با استفاده از آن اصول و با دستكاري كردن عواملي كه در يادگيري و رشد و رفتار شاگرد مؤثر است كار تدريس و تربيت را بهبود بخشيم.
از آنچه درباره اصول گفته شد، ميتوان يك گام فراتر رفت و براي تبيين درستي اصول، نظريهپردازي كرد. اين نظريهپردازي بايد به گونهاي باشد كه سازوكارهاي احتمالي غيرقابل مشاهدهاي را كه اساس تعيينكننده و نظامبخش تدريس و تربيت (مثلاً يادگيري و رشد و رفتار و امثال آن) هستند، مشخص كند. اين نظريهها عموماً حاوي تعداد فراواني از اصول و روابط دروني بين متغيرهاي مختلف هستند. واقعيت اين است که معلمان بايد در هر لحظه و در هر موقعيت و براي هر موضوعي در جريان تدريس و تربيت تصميم درستي اتخاذ كنند و در اين موارد نظريهها و اصول روانشناسي تربيتي و توجه دقيق به پيچيدگيهاي آنها بايد راهنماي عمل آنان باشد.
1-8- کاربرد روانشناسي تربيتي و الگوي تدريس و تربيت
دانش روانشناسي تربيتي، عموماً، پنج وظيفه اساسي را شامل ميشود:
انتخاب هدفها؛ شناخت ويژگيهاي شاگردان؛ شناختن و به كار بردن نظريههاي مربوط به فرآيند يادگيري و رشد؛ انتخاب و به كارگيري روشهاي تدريس و تربيت، و ارزشيابي يادگيري و رشد شاگردان.
بخشهاي مختلف اين الگوي فرايند تدريس و تربيت، در الگوي فرآيند تدريس و تربيت ( تصوير پيوست به انتهاي پيام) ملاحظه ميشود.
در الگوي مذكور، بخش وظايف و هدفها حاكي از آن است كه مربي بايد كار خود را با برخي انديشههاي مطلوب (يعني هدفهايي كه دانشآموز بايد به آنها دست يابد) آغاز كند. قدم بعدي معلم در الگوي تدريس و تربيت عبارت از به كارگيري نظريهها و اصول يادگيري و رشد است. برخي از طرحريزيهاي تدريس و تربيت را ميتوان و بايد از قبل انجام داد، اما به كارگيري نظريهها و اصول يادگيري و رشد بايد، بهويژه، در جريان تدريس و تربيت انجام شود. تصميمگيري در مورد انتخاب روش تدريس متناسب با موضوع و محتواي درس و وضعيت شاگردان، گام مهم ديگري است كه در الگوي تدريس و تربيت جايگاه مهمي دارد. آخرين بخش در الگوي تدريس و تربيت، ارزشيابي يادگيري و رشد شاگردان و ميزان دستيابي آنان به هدفهاي تدريس و تربيت است. در اين مورد، معلم بايد توجه داشته باشد كه فلسفه و اصول تربيت، ارزشيابي تدريس و تربيت، و نظريه و عمل سنجش مقولههايي مغاير يكديگر نيست. در اين راستا، همراه كردن سنجش با تدريس و تربيت ميتواند راهحل مناسبي در ارزشيابي باشد.
الگوي تدريس و تربيت مذكور، فقط با قدرت خلاقه و نوآوري معلم است كه ميتواند مثمرثمر واقع شود. در جريان تدريس و تربيت، دائماً مسائل تازهاي پيش ميآيد و وقتي ببينيم راه حلهاي قديمي كارآمد نيست، بايد به كشف راه حلهاي جديد رويآوريم. اگر معلمي نتواند از عهده اين مشكلات برآيد، هم شاگردان او پيشرفت نخواهند كرد و هم خود او احساس شكست و ناتواني ميكند. دانش روانشناسي تربيتي نيز اگر در ذهن و روح معلم جاي نگرفته باشد و انديشههاي او با نظريههاي تربيتي و عمل تدريس و تربيت عجين نشده باشد، باز هم از عهده كار برنخواهد آمد. به همين جهت، دانش روانشناسي تربيتيِ شخصي، يعني دانشي كه در شخص دروني شده و با ويژگيهاي خود او عجين شده باشد، مفيد فايدهاي خواهد بود.
1-9- وظايف و هدفها در تدريس و تربيت
اولين بخش در الگوي تدريس و تربيت، که در مدل بالا ارائه شد، مربوط به وظايف و هدفهاي تدريس و تربيت است. شاگردان، والدين، اولياي تعليم و تربيت، و جامعه بايد بدانند كه هدف از تعليم و تربيت كودكان و نوجوانان و جوانان چيست. همچنين، شاگردان بايد بدانند كه در هر درس كدام مقاصد آموزشي و تربيتي مورد نظر است و معلم چه انتظاراتي از آنان دارد. اگر شاگردان بدانند برنامه درسي چيست و در تدريس هر درس چه انتظاراتي از آنان داريم ميتوانند تصميم بهتري در مورد برنامه كار و عملكردهاي خود براي پاسخگويي به انتظارات مذكور داشته باشند. وقتي كه معلم از خود بپرسد كه ميخواهد چه كاري انجام دهد، در واقع ناچار است برنامهريزي كند. برنامه كار معلمان هميشه، و امروز بيش از گذشته، مورد توجه روانشناسان تربيتي بوده و هست. وقتي كه هدفها و مقاصد تدريس و تربيت روشن باشد، خود معلم نيز ميتواند تصميمهاي بهتري براي انتخاب مواد درسي و روشهاي مناسب تدريس و تربيت و سنجش اتخاذ كند. مثلاً وقتي كه هدف از تدريس، دانش موضوعي يا كاربرد دانش موضوعي يا تحليل و نقد دانش مذكور باشد، نوع تدريس و سنجش نيز متفاوت خواهد بود. همچنين، اگر هدف درس اين باشد كه شاگرد به حد تسلط در يادگيري برسد، انتظار ما از شاگرد نيز متفاوت خواهد بود و راهبردهاي آموزشي و سنجش يادگيري او نيز بر اساس تسلط وي خواهد بود.
اهدافي كه فقط به صورت كلي بيان شوند، ارزش عملياتي كردن ندارند و كمكي واقعي براي تدريس و تربيت نخواهند بود. اهداف كلي بايد به سطوح تفصيلي مقاصد، استانداردها، و شاخصها تبديل شوند تا قابليت عمل پيدا كنند. به بيان ديگر، اهداف بايد به صورت مقاصد و استانداردها و شاخصهاي آموزشي، رفتاري، شناختي، رواني، اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي، و امثال آن نوشته شوند. به هر صورت، تعيين و توضيح انواع هدفهاي تربيتي لازمه كار تدريس و تربيت است.
معيارهاي تدوين هدفها را ميتوان در پنج مورد خلاصه كرد:
متناسب بودن با وضعيت رشد شاگردان، قابل وصول بودن در يك محدوده زماني معين، توالي مناسب و همخواني آنها با ساير هدفها، و هماهنگي با هدفهاي كلي درس و برنامه درسي.
گام بعدي در فرآيند برنامهريزي ايجاد يك محيط يادگيري است كه دستيابي به هدفها را با توجه به علايق و تواناييهاي خاص شاگردان امكانپذير سازد. براي اين منظور، تعيين ايدهها، موضوعها، و اموري كه نمايي متنوع از برنامهها را ارائه ميكند و فهم عميق شاگردان از اين موارد را ميسر ميسازد، ضرورت دارد.
ادامه دارد...
نظرات