بعد از مدتها لید مسرتبخشی زینتبخش اخبار حوزه کرونا در کشور و به تبع آن در استان زنجان شد اما فراموش نکنیم که این فقط یک لید خبری است، نه لیدری برای بیاعتنایی به آنچه که از سال ۹۸ تا به امروز بر ما و کل ساکنان کره زمین گذشته است. فراموش نکنیم که ما همانهایی هستیم که به محض پایین آمدن آمار مبتلایان و مهمتر از آن، آمار مرگ و میر کرونایی، بیخیال رعایت پروتکلهای بهداشتی میشدیم و این سرآغازی برای تولد پیک دوباره بود، پیکی که با آمدنش، آمار مرگباری از خود به جای میگذاشت.
گویی همین دیروز بود که زمزمههای یک ویروس ناشناخته از شهری به نام «ووهان» در چین به گوش رسید و به سرعت نور همه دنیا را احاطه کرد. اواخر سال ۹۸ بود که دو نفر از هموطنانمان به ویروس کرونا مبتلا شدند و این سرآغازی برای حکایت نه چندان خوشایند مهمان ناخواندهای بود که از قضا درسش را خوب خوانده بود، چون بعد از گذشت چند ماه معلوم شد که نه اهل شوخی است و نه اهل سازش؛ چرا که با هر بار مقابله به مثل جامعه پزشکی در برابر این ویروس، واکنش و استراتژی جدیدی از خود بروز میداد.
با حمله کرونا به اقصی نقاط جهان و به تبع آن ایران و استان زنجان، با اینکه «کَرنای کر کننده کرونا هنوز ناکوک بود» اما به صدا درآمد. کادر درمانی در خط مقدم جبهه سلامت حضور یافتند و تلفات قابل توجهی نیز طی این دو سال دادند تا سهم خود را از این واقعه تلخ ادا کرده باشند. کرونا بیمحابا همچون بیگانهای که لذت تصرف سرزمین موعود را داشته باشد، شهرها را یکی پس از دیگری به سلطه خود درآورد و مردمان این دیار را که با چنین چیزی حداقل طی یک قرن اخیر بیگانه بودند و یارای مقاومت در برابر این حملات را نداشتند، غافلگیر کرد.
هیچکس تصوری از یک بیگانه به معنای واقعی و اینکه ممکن است برای رسیدن به اهداف خود دست به چه کارهایی بزند، نداشت. تصور همه بر این بود که بیگانهها فقط از فضای دیگری پای در این کره خاکی میگذارند و ممکن نیست انسان امروزی بخواهد با چنین بیگانهای آن هم در آغاز قرنی که مسیر رسیدن به دانش پزشکی بیش از پیش هموار شده است، دست و پنجه نرم کند، غافل از اینکه این بیگانه حریف سرسختتری از «بیگانه» ریدلی اسکات که در سال ۱۹۷۹ پرده نقرهای را در دنیا درنوردید، بود.
زمانی که قرار شد برای اولینبار میزان خشونت یک مهمان ناخوانده به تصویر کشیده شود، جان مک تیرنان با «غارتگر» همه را بر روی صندلیهای سینما میخکوب کرد. تصور همگان بر این بود که چطور موجودی میتواند بدون اینکه دیده شود، این همه تلفات به دنبال داشته باشد اما ۳۳ سال بعد و در سال ۲۰۲۰، این بار غارتگر نه در پرده سینما، بلکه در دنیای واقعی دست به غارتگری بیش از ۶ میلیون نفری تا به امروز زده است و این غارتگری با تعارفهای بیمحابای ما هنوز هم تداوم دارد.
وقتی شهرها یکی پس از دیگری به تصرف کرونا درآمد و «کروناگردی گردنگیرمان کرد»، کمکم همه چیز بوی مرگ به خود گرفت. اصناف و ورزشگاهها یکی پس از دیگری تعطیل شدند و برخی از مراکز نیز به صورت پارهوقت اقدام به خدماترسانی کردند. زنجانیها همانند سایر هموطنان بعد از ظهرها بهانهای برای حضور در مراکز تجاری و سالنهای ورزشی نداشتند و یا در خوشبینانهترین حالت باید تا ساعت ۱۸ به همه امور خود رسیدگی میکردند، وقتی همه اینها را کنار هم میگذریم، «استالینگراد» یوزف فیلتسمایر در اذهان تداعی میشود.
پاییز اولین سالی که کرونا سایه شوم خود را بر همه جا انداخته بود، از راه رسید. دانشآموزان که تا آن زمان از فناوریهایی چون تلفنهمراه دور نگه داشته میشدند، اینبار به لطف کرونا با فناوری عجین شده و از راه دور «همشاگردی سلام» را از پشت فضای مجازی سرودند اما با این وجود هیچکس «خسخس سینههای گمشده در خشخش خزان» را نشنید و دوباره شروع کردیم به نصب کردن بنرهای تسلیت و دیری نپایید که شهر مملو از بنرهایی شد که به واسطه عادیانگاری ما، هر کوچهاش بوی غم میداد.
هر کس که عزیزی را از دست میداد، با خود میگفت چرا من؟، غافل از اینکه هیچگاه این پرسش را از خود نکرد که به راستی «چه کسانی برای سنگتراش کار میتراشند؟» و همه دیگران را مسبب این ناکامی میدانستند. تدام این سرزنشها «ملال نان را در زنجان فراتر از جان» کرده بود اما چه سود که باز هم در پاییز اولین سال هجوم کرونا، به اندازه کافی کولهبار تجربه بر دوش نداشتیم و با فصل خزان در بلندترین شب سال که بیشک باید از آن به عنوان «تاریکترین غفلت قرن» یاد کنیم، خداحافظی کردیم.
تاخت و تاز کرونا به میانه راه رسیده بود که کمکم ندای در راه بودن واکسن مقابله با این ویروس منحوس به گوش رسید. طبق روال و آنچه ذهن تاریخ به یاد دارد، مقاومتهای زیادی در برابر دریافت این واکسن صورت گرفت اما به مرور زمان، مردم دریافتند که باید در کاهش آلامی که آمال اصلی کرونا بود، باید سهیم باشند، به همین خاطر با تصور ژان ژاک آنو مبنی بر اینکه هنوز «دشمن پشت دروازهها» است، شروع به دریافت دُزهای مختلف واکسن کردند، هر چند این روزها کسی دل و دماغ دریافت دُز چهارم را علیرغم تاکیداتی که میشود، ندارد.
هنوز یادمان نرفته است که مراکز درمانی در مقطعی که پیک پشت سر پیک اعلام میشد، جایی برای سوزن انداختن نبود، هر چند «پیک کرونا بر روی پیکنیک زنجانیها» بار گذاشته میشد اما این بیاعتنایی نیز باعث نمیشد تا کادر درمانی در مراقبت از بیماران کرونایی کمکاری کند. وقتی قرار است آنتونی مینگلا به این زیبایی مراقبت از «بیمار انگلیسی» را به تصویر بکشد، بدون شک کادر درمانی ما این ایثار را چندین برابر بیشتر انجام خواهد داد و شهدای مدافع سلامت نمونه بارز این ایثارگرها بود.
رنگبندیها حاکی از آن بود که رنگ قرمز مورد دلخواه همه ما بود و مدام «ماحصل موجسواری بر بیخیالی» را به گردن دیگری میانداختیم، غافل از اینکه «آمار کمرشکن فوتیها با انکار کرونا» هر روز در حال افزایش بود. به قدری در رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی صبر پیشه کردیم که سرانجام «اُمیکرون؛ خوانی گسترده در خان ششم» برایمان پهن کرد اما چه سود که با همین این سو و آن سو پریدنها نزدیک به ۱۹۵۰ زنجانی به واسطه ابتلا به کرونا از این دنیا رخت بستند و دیگر در بین ما نیستند.
بعد از گذشت بیش از دو سال از هجوم بیرحمانه کرونا قصد نداریم «فهرست شیندلر» استیون اسپیلبرگ را کالبدشکافی کنیم؛ چرا که آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایران، خود گواه این ماجرا است که تا به امروز بیش از ۱۴۴ هزار و ۳۰۰ نفر از هموطنانمان در تقابل با ویروس کرونا توان مقابله نداشته و ترک این دنیا گفتهاند، حال اگر بخواهیم این تعداد جان باخته کرونایی را در بُعد اجتماعی مورد سنجش قرار دهیم، خواهیم دید که چند میلیون نفر از ما ایرانیها یکی از نزدیکان (دور و نزدیک) خود را از دست دادهایم.
به آغاز سال تحصیلی جدید رسیدیم و این یعنی پایان گشت و گذارهای فصل تابستان. اگر عکسهای سفر را مرور کنیم، تقریباً هیچکس ماسک بر صورت ندارد و این یعنی هیچکدام از ما به اندازه دزموند تی. داس که مخالف سرسخت جنگ و یک فرد صلحطلب بود، وجدان بیداری برای رعایت پروتکلهای بهداشتی نداریم، جایی که مل گیبسون سزاوارنه تلاش یک انسان باوجدان را در «ستیغ هکسا» به تصویر میکشد تا ما هم به نوبه خود در ریشهکن کردن ویروس کرونا برای همیشه تاریخ سهم ارزندهای داشته باشیم.
آمار مبتلایان و فوتیهای کرونایی در ماههای اخیر کاهش چشمگیری داشته است، البته این کاهش با عادیانگاری بیش از پیش مردم نیز همراه بوده و این بدان معنی است که سریال کرونا میتواند با تداوم این گونه رفتارها پایان خوشی نداشته باشد. فراموش نکنیم هنوز زود است که در اجتماعات از ماسک استفاده نکنیم و یا دریافت دُزهای بعدی واکسن را به دست فراموشی بسپاریم. اجازه ندهیم رنگبندیها رنگمان کند؛ چرا که اگر نیرنگ شرایط امروز را بخوریم، دیری نخواهد پایید که کرونای آبی با تصمیمات دیمی ما قرمز خواهد شد.
بیگانه (۱۹۷۹)
غارتگر (۱۹۸۷)
استالینگراد (۱۹۹۳)
دشمن پشت دروازهها (۲۰۰۱)
بیمار انگلیسی (۱۹۹۶)
فهرست شیندلر (۱۹۹۳)
ستیغ هکسا (۲۰۱۶)
انتهای پیام