این روزها دنیا مشغول تماشای یکی از شاهکارهای بشری است؛ شاهکاری که تماشاگرانش بعد از اکران آن در پرده نقرهای زندگی، بار سفر را به دیار باقی میبندند، چون قرار نیست بعد از سهگانهای که نسخه آن را با بیمبالاتیشان پیچیدهاند، فرصت دیگری برای لذت بردن از سهگانههای مشابهی چون ارباب حلقهها، پدرخوانده، مرد عنکبوتی، بیگانه، شوالیه تاریکی، ترمیناتور و ... داشته باشند. «کروانزاخوردگی» سهگانهای است که پاییز آن را با همراهی خود ما کارگردانی میکند.
زمانی که سکانسهای مختلفی از «سرماخوردگی» در زندگی انسان اکران شد، فیلمنامه چندان جذابی نداشت و کمتر کسی راغب به تماشای دوباره آن میشد، تا اینکه پاییز تصمیم گرفت اینبار نسخه دیگری از این اثر را با اثربخشی بیشتر تولید کند و همین تصمیم به خلق اثر ماندگارتر «آنفلوانزا» ختم شد. وقتی پای آنفلوانزا به زندگی انسانها کشیده شد، خیلیها بین سرماخوردگی و آنفلوانزا سردرگرم شدند تا اینکه نسخه شفابخش آن با واکسن به میدان آمد و گیشه این اثر نیز کمرونق شد.
حال که پاییز بعد از دو اثر نه چندان مطرح خود به نامهای «سرماخوردگی» و «آنفلوانزا» به یک کارگردان معمولی و درجه چندم تبدیل شده بود، مدتی است که دست یاری به سمت کارگردان نامی این روزها یعنی «ووهان» دراز کرده است تا گیشه این روزهای سینمای جهان را با کمک این کارگردان که این روزها با اثر نامی خود به نام «کرونا» حسابی گرد و خاک کرده است، به تسخیر خود درآورند. این همکاری ترسناک باعث خلق سهگانه دیگری به نام «کروانزاخوردگی» شده که از دو اثر دیگر مرگبارتر است.
استقبال نه چندان خوب مردم از سرماخوردگی و آنفلوانزا باعث شد تا سومین اثر برای از پا انداختن بشر دو پا به نام «کرونا» به روی صحنه بیاید اما شاید آماری که این اثر تا به امروز در کل دنیا به جا گذاشته، به قدری سودآور نبوده است، به همین خاطر خزان ۹۹ که همواره پیامآور خشخش برگها بود، امسال قصد دارد به سراغ علاقهمندانی برود که حاضر نیستند ماسک را به رخ ببندند و فاصله اجتماعی را نیک رعایت کنند، شاید این بار همکاری سرماخوردگی، آنفلوانزا و کرونا بتواند پشت بیمسئولیتیها را به خاک برساند.
چه بخواهیم، چه نخواهیم حدود بیست روز از اکران سهگانه پاییز میگذرد. همه مسئولان این روزها در تکاپو برای دیده نشدن مردم در انظار عمومی هستند. قوانین متعددی وضع شده و وعدههای زیادی برای «شنبه»های معروف داده میشود تا اینکه اینبار نیز شاهد شکست رکورد فروش سهگانه پاییز باشیم. اینبار توصیهها جدی است و عزم برای مقابله با شلوغ نشدن گیشه این صنعت که با جان انسانها پا گرفته، جزم است تا شاید بار دیگر چالوس مملو از منظرههای لوث نشود.
این روزها اهمیت دادن به ژانرهایی چون سرماخوردگی، آنفلوانزا و کرونا کمفروغ شده؛ گویی همه اینها از همان ابتدا یک افسانه بوده است، افسانهای که زمانی «سه برادر» آن را در دوران کودکی ما به دوش میکشیدند، غافل از اینکه بزرگترین افسانه این روزها «بیتفاوتی» است؛ افسانهای که رنگ و بوی معیشت، بینانی و خالی شدن سفره را به خود گرفته است؛ سفره عدهای که تاب مقاومت در برابر این سهگانه بیرحم را ندارند و باید از خانه بیرون بزنند، حتی اگر زخم سرماخوردگی، آنفلوانزا و یا حتی کرونا بر تنشان اِسکار زده باشد.
«فرد مبتلا به کرونا که قرنطینه نمیشود و در سطح جامعه تردد میکند، مجرم و جنایتکار است». این جمله طلایی را چند روز پیش معاون وزیر بهداشت در رسانهها حکاکی کرد تا برای همیشه آویزه گوشمان کنیم اما شاید عیار این جمله طلایی برای خیلی از پدرانی که مجبورند در هر شرایط جسمی، لقمه نانی به کف آرند و به غفلت نخورند، عیار بالایی نداشته باشد. برای خیلیها در خانه ماندن یعنی باریکتر شدن آب باریکه معیشتشان، اما برای برخی دیگر در خانه ماندن یعنی کمرنگ شدن تفریحاتشان، حال کلاه خود را برای اطلاق جنایتکار، قاضی کنیم.
وقتی بدون ماسک در شهر تردد میکنیم و بدون توجه به فاصلهگذاری اجتماعی وارد پاساژها و مغازههای پر زرق و برق و شلوغ میشویم، اطلاق عنوان جنایتکار بیشتر برازنده ما است تا پدرانی که اگر بخواهند برای تردد در شهر تردید کنند، سفره آنها از قوت الیور توئیست هم خالیتر خواهد شد و اینجا است که دیگر حتی چارلز دیکنز با آرزوهای بزرگ خود نمیتواند از شرمندگی سفرههای کوچک این خانوادهها برآید، در حالی که زدن ماسک ۱۰۰۰ تومانی میتواند معیشت ۱۰۰۰ خانواده را به خطر نیاندازد.
حال که اکثر شهرهای ایران به تسخیر کرونا درآمده است، زمان آن فرا رسیده که به خود بیاییم. پرستاران هشت ماه است که از «بیمار انگلیسی» پرستاری میکنند؛ «نجات سرباز رایان»ها هنوز هم با رعایت پروتکلها از سوی ما ممکن میشود؛ «ذهن زیبا» باز هم قادر است معادلات ناممکن زندگی را – اگر ما همراهی کنیم – حل کند، باز هم میتوان «ارباب حلقهها» بود اما اینبار برای نابود کردن حلقه شیوع کرونا این طلسم را بر جان خرید، میتوان «خوب، بد، زشت» را دید و در برابر مسئولیت اجتماعی، خوب، متعهد و عالی بود.
فراموش نکنیم اگر به سهراب سپهری تعهد دادهایم لب طاقچه عادت، زندگی را از یاد نبریم، این تعهد امروز پررنگتر شده است. پاییز منتظر حماقت دوباره ما است تا خسخس سینههای کرونا زده را در لابهلای خشخش همیشگی برگهایش پنهان کند. کرونا غریبهای قریب ما است، پس با بیمسئولیتی خود اجازه ندهیم «قاصدک» اخوان ثالث، به جای کرونا، خیلیها را در وطن خویش غریب کند. به خود بیاییم، به خود بیاییم، به خود بیاییم ...
انتهای پیام
نظرات