زمانی که «نرم نرمک میرسد اینک بهار» را زیر لب زمزمه میکردیم، گمان نمیبردیم که بهار امسال هم، همانند سال گذشته قبای سبزش را با شنل قرمز رنگ کرونا در قرن جدید معاوضه خواهد کرد، هر چند همه ما اذعان داریم که این تغییر رنگ، محصول بیتفاوتی خود ما و البته مدیریت یک بام و دو هوای مسئولان در کنترل این بیماری به ویژه در ایامی است که به نظر میرسید باید به گونهای عمل میشد که اختیار را از عموم سلب و اجبار را در اولویت برنامهها برای حفظ سلامتی مردم قرار میداد.
همه چیز مهیای آمدن بهار بود، بهاری که قرن جدید را نوید میداد، بهاری که همانند سالهای گذشته با تعطیلات دو هفتهای و سفرهای نوروزی همراه بود اما در ظاهر قرار بود به گونهای رفتار کنیم که شیرینی لحظات بهاری به تلخی منتج نشود اما مگر میشد در خانه ماند، عید دیدنی نرفت، بار سفر را نبست، ماسک زد، دورهمیها را بیخیال شد، عروسیها را نادیده گرفت، مجالس ترحیم را غیرحضوری تسلیت گفت و ... بیتردید نمیشد چنین کاری کرد، چون همه این موارد جزو لاینفک زندگی ما است.
بهار که آمد، عید دیدنیها و عیدی گرفتنها را آغاز کردیم. دیدار بزرگان فامیل که سن و سالی از آنها گذشته و شرایط کرونایی میتواند روزهای سختی را برایشان رقم بزند، آغاز راه بود. دورهمیهای شلوغ فامیلی را از سر گرفتیم و قرار گذاشتیم کرونا را در دید و بازدیدهایمان شکست دهیم. بر سر مزار درگذشتگان حاضر شدیم تا فاتحهای برایشان بخوانیم، غافل از اینکه فاتحه خودمان خوانده شد، خلاصه اینکه چه خوب همراهی کردیم کادر درمان را در دورانی که آنها زیاران چشم یاری داشتند.
«تا میتوانید سفر نروید»؛ این خواهش مسئولان بود اما آیا موضوع سلامت را میتوان با تقاضا و خواهش مدیریت کرد. همه ما میزان توجه به «قسم حضرت عباس» وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را در جادههای کشور به عینه دیدیم. مهم نیست چقدر جریمه شویم، اولویت همه ما فشار دادن پدال گاز برای رفتن به سفر بود، غافل از اینکه پایمان بر روی پدال نبود، بلکه داشتیم گلوی معیشت کسانی را که دخل و خرج زندگیشان به رنگ کرونا گره خورده است، فشار میدادیم.
شهرها یکی پس از دیگری همانند ما که قول داده بودیم کادر درمان را همراهی کنیم، رنگ عوض کردند. مسئولان نیز مدام فرصت چندین ساعته به مسافران میدادند تا شاید راه رفته را - زودتر از موعد مقرر - بازگردند اما دیر شده بود و حالا دیگر خوزستان تنها استانی نبود که چند شهر آن قبای قرمز به تن کرده باشد و مسافران نوروزی کاری کردند کارستان و در یک چشم بر هم زدن، شهرهای ایران را به بوم نقاشی تبدیل کردند که فقط دو رنگ قرمز و نارنجی را برای رنگآمیزی حماقتمان در اختیار داشت.
حالا دیگر موج چهارم کرونا در راه است و ما که در روزهای عید بر روی موج بیخیالی سوار بودیم، امروز باید منتظر موج سهمگین دریای بیمبالاتی خودمان باشیم تا شاید جان سالم از آن به در ببریم. از امروز آمار فوتیهای کرونایی کمتر از سه رقم نخواهد بود و این یعنی شانس حضور ما و عزیزانمان در بین کسانی که مغلوب کرونا میشوند بیش از گذشته است. امروز زمان آنکه بگوییم ای کاش امسال بیخیال همه دلخوشیهای زودگذر میشدیم به سر آمده و آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.
وقتی قرار است کرکره مغازهها به دلیل شرایط قرمز کرونایی پایین بیاید، وقتی قرار است باشگاههای ورزشی که هنوز چند ماه از آغاز فعالیت مجدد آنها سپری نشده بود، دوباره تعطیل شود، وقتی قرار است تالارها و رستورانها پذیرای هیچکس نباشد، پاسخ همه این سئوالات نزد خود ما است و ما هستیم که زمینه اتخاذ چنین تصمیماتی را فراهم و ثابت کردیم که اگر قرار باشد بین سلامتی و خوشگذرانی، یکی را انتخاب کنیم، آنقدر خوشگذرانی میکنیم تا سلامتیمان ناخوش شود.
امروز زنجان همانند برخی از مراکز استانها به رنگ قرمز درآمد، هرچند هنوز زود است نتیجه سبزه گره زدنهای روز سیزدهبدر را مشاهده کنیم اما بیشک باید منتظر روزهایی باشیم که ماحصل رفتار خودمان است.
انتهای پیام
نظرات