/درست بنویسیم و درست بخوانیم/ ۳۳

نگاهی به اِشکال‌های گفتاری و نوشتاری امروز

درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد؛ بدین منظور بر آن شدیم تا برخی اشکال‌های رایج امروزی را که در گفتار و نوشتار مردم، فراوان دیده و شنیده می‌شود، یادآوری و اصلاح کنیم.

دکتر هادی انصاری، تحصیلکرده دکترای زبان و ادبیات فارسی، در مقاله‌ خود با عنوان «درست بنویسیم و درست بخوانیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده است، می‌نویسد: درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت.

مَفروز / مَفروض

مَفروز، باحرف (ز) اسم مفعول است یعنی جداشده، مُجزّا و مشخّص شده؛ درمقابل مُشاع. مَفروز و مُشاع از اصطلاحات مِلک و املاک و شهرداری است. مَفروض، با حرف (ض) هم اسم مفعول است یعنی فرض شده و تصوّر شده. هر دو واژه باید در جای خود با املای درست خود نوشته شوند.

مِلاط / مِلات /  مَلات

مِلاط به کسر (م) و با حرف (ط) واژه‌ی عربی است. از اصطلاحان بنّایی است. مخلوطی از آهک و ماسه است که در بنّایی به کار می‌رود. در تداول معمولاً به فتح (م) و با (ت)  نوشته و خوانده می‌شود:  مَلات. املای درست این واژه، مِلاط است.

مُلّا نُقَطی /  مُلّا لُغتی

نُقَط جمع مکسّر نقطه است؛ یعنی نقطه‌ها. در گذشته مُلا نُقَطی به کسی می‌گفتند که فقط متون نقطه‌دار را می‌توانست بخواند. این فرد بر کاتبان که نقطه‌های واژه ها را نمی‌گذاشتند، ایراد می‌گرفت. بعدها مجازاً به هرکسی که به ظاهر واژه‌ها بیشتر اهمیّت می‌داد و از معنی کلام چیزی درک نمی‌کرد، مُلا نُقَطی گفتند. البته همه می‌دانند که درباره‌ی هر معلّم و استاد که از دانشجو اشکال بگیرد، نباید چنین اصطلاحی به کاربرد. اغلب در گفتار و نوشتار مردم، «مُلا لُغتی» جا افتاده است. به احتمال زیاد، چون آن معلم از لغت‌ها و واژه‌ها مُدام ایراد می‌گرفته که ملا لغتی گفته شده؛ به هرحال اصل این واژه، مُلّا نُقَطی است.

مَلِکُ الشّعراء، بهار /  مَلِکُ الشّعرای بهار

واژه‌هایی مانند مَلِکُ الشّعراء، خادِمُ الفُقَراء، امیرُ الشّعراء برای لقب یا عنوان کسی به کار می‌رود.این لقب‌ها، اگر پیش از نام کسی ذکر شود، از لحاظ زبان فارسی، شاخص نام دارد. بعد از شاخص، ویرگول می‌آید، سپس نام ذکر می‌شود؛ مانند واژه‌ی اُستاد در «استاد، زرین کوب» یا واژه‌ی سروان در «سروان، اکبری». براساس قوانین زبان فارسی، لقب نباید به اسم اضافه شود چون معنا تغییر می‌یابد. مثلاً  استاد، زرین کوب با  استادِ زرین کوب کاملاً تفاوت دارد. لقب، درحالت اضافه، دیگر شاخص به حساب نمی‌آید.

معمولاً درباره‌ی شاعر معروف ایران، شادرَوان بهار این اشتباه نگارشی را به کار می‌برند و می‌گویند: مَلِکُ الشّعرای بهار. درصورتی که ملک‌الشعراء لقب است و باید بعد از لقب، ویرگول بیاید و سپس نام شخص ذکر شود. یعنی «ملک الشعراء، بهار» یا؛ «ملک الشعرا، بهار»  بهتراست بنویسیم و بگوییم: مَلِکُ الشّعرا، محمد تقی بهار از شاعران معاصر است. متأسفانه گاهی بر روی جلد دیوان استاد بهار می‌نویسند: ملک الشعرای بهار!؛  که نادرست است. اگر این لقب «ملک الشعرا» به اسم اضافه شود معنی جمله کاملاً تغییر می‌یابد مانند: فلان شاعر، ملک‌الشعرای دربار غزنویان بود. یا امیر مُعزّی، ملک الشعرای دربار بود. در این جمله‌ها «ملک الشعرا» دیگر لقب و شاخص نیست. ملک الشعرای دربار، ترکیب اضافی است.

مَمنوعُ الکار /  مَمنوعُ الآواز

واژه‌های مرکّبی که از فارسی و عربی یا از دو زبان مختلف ساخته می‌شوند، ترکیب‌های نادرستند. اگر هر دو فارسی یا هر دو عربی باشند، درست است. ترکیب‌های ممنوعُ الکار یا ممنوعُ الآواز از دو واژه‌ی ممنوع (اسم مفعول، عربی) و کار یا آواز (فارسی) ترکیب شده و نادرستند. ترکیب‌هایی مانند: ممنوعُ الفعالیت و ممنوعُ التّصویر درستند چون واژگان ترکیب، عربی‌اند. اخیراً در برخی روزنامه‌ها و مجلّه‌ها، اصطلاحات ممنوع‌التّرکی، ممنوع‌العَربی، ممنوع‌الهندی و... درباره‌ی برخی هنرمندان نوشته می‌شود.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۴ بهمن ۱۴۰۰ / ۰۹:۴۹
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 1400110402357
  • خبرنگار :

برچسب‌ها