دکتر هادی انصاری، تحصیلکرده دکترای زبان و ادبیات فارسی، در مقاله خود با عنوان «درست بنویسیم و درست بخوانیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده است، مینویسد: درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکالها، نمیتواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت.
نِمود / نُمود
فعل و مصدر (نمودن) در متون نظم و نثر فراوان به کاررفته است. بدون این که اِعراب و حرکت (ن) را مشخص کنند. علّامه دهخدا در لغت نامه دربارهی مصدر (نمودن) گفته با سه حرکت فتحه، کسره و ضمّه خوانده میشود و بدون ذکر حرکت خاصّی، مثالهای فروانی ذکر کرده است. معلوم میشود که درگذشته با هر سه حرکت خوانده میشده است. در فرهنگ معین با دو حرکت کسره (نِمودن) و ضمّه ( نُمودن) با مثال هایی ذکرشده است. به نظر نگارنده با توجه به کاربرد فراوان این مصدر دردوران گذشته و معاصر، از لحاظ اِعراب، می توان این مصدررا دوقسمت کرد: ۱-به ضمّ ( ن) : ( نُمودن) مصدر ساده و پیشوندی ۲- به کسر (ن) : (نِمودن) فعل همکرد (یا همکردِ مرکّب ساز).
نُمودن – این مصدر (لازم و متعدی) هم به صورت ساده به کاررفته است: نُمودن؛ و هم به صورت پیشوند: بازنُمودن و فرانُمودن. معانی گوناگونی دارد: نشان دادن، اظهارکردن، به نظرآمدن، تظاهرکردن، عَرضه کردن، وانُمودکردن و....
مثال برای نُمودن (مصدر ساده): میدانم که آن چه مینُمایی، رنگ تکلُّف ندارد (مرزبان نامه) دیدار مینُمایی و پرهیز میکنی/ بازار خویش و آتش ما تیز میکنی (سعدی)
مثال برای باز نُمودن (مصدرپیشوندی): از گفتار و طریقتِ او هر چه بینی، بیایی و بازنُمایی (سیاست نامه) برآن وَجه که ... نیکو را در خلعت زشت بازنُماید و زشت را به صورتِ نیکو جلوه کند (چهارمقاله)
مثال برای فرانُمودن (مصدرپیشوندی): فرا مینُمود که برای طلبِ علم هجرت کرده (کلیله و دمنه)
فرا مینُمایم که مینَشنَوَم/ مگر کز تکلّف مُبرّا شوم (سعدی)
نِمودن – این فعلِ همکرد، به همراه اسم و صفت پیشین، فعل مرکّب میسازد. به گونهای که هیچ یک از معانی نُمودن، به ضمّ (ن) به طور صریح از این افعال اراده نشود. مثال: آشکار نِمودن، بیدار نِمودن، اخراج نِمودن و... در این افعال، همکرد (نِمودن) درست مُعادل (کردن)، (فرمودن)، (گرداندن)، (گردانیدن) و (ساختن) است. این فعلها را باید کامل نوشت. چون فعلهای مرکّبند و فعل، فقط (نِمود) نیست.
استفاده از همکرد مرکّب ساز ( نِمودن) به جای (کردن) در افعال مرکب، تا قرن هشتم کما بیش دیده میشود. در قرون بعد استفاده از این همکرد بیشتر شد. شاعران و نویسندگان برای پرهیز از تکرارِ ( کردن)، همکرد (نِمودن) را به کار بردند. در نثر معاصر این همکرد در همهی موارد میتواند جای (کردن) را بگیرد.
مثال: اِقدام نِمودن، اقدام کردن، اقدام فرمودن، ایجاد نِمودن، ایجادکردن، ایجاد فرمودن
محکم نِمودن، محکم کردن، محکم فرمودن
آغاز نِمودن، آغازکردن، آغازفرمودن
هموار نِمودن، هموار ساختن، هموار کردم
برقرار نِمودن، برقرار ساختن، برقرار کردن و ...
چند مثال از گذشتگان که در همه جا همکرد (نِمودن) به معنی (کردن) است:
من نتوانم که مثال او را اِمتثال ننِمایم. (اطاعت نکنم) (چهار مقاله)
نه ما را درمیان، عهد و وفا بود؟
جفاکردیّ و بدعهدی نِمودی (بدعهدی کردی) (سعدی)
حاصل این که؛ در متنی که میخوانیم، اگر این فعل، معنی آشکارکردن، اظهارکردن، وانمودکردن و نشان دادن و ... دارد، با ضمّه میخوانیم (نُمودن). و اگر باواژهی پیشین (اسم یا صفت) یک فعل مرکّب ساخته هم معنی با (کردن) است، با کسره میخوانیم (نِمودن) چنان که ذکر شد در این صورت کُل فعل را با هم میخوانیم چون مرکب است مثل: بیدار نِمود، امر مینِمایَد، آگاه نِمایید و....
انتهای پیام
نظرات