/درست بنویسیم و درست بخوانیم/ ۳۲

نگاهی به اِشکال‌های گفتاری و نوشتاری امروز

درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد؛ بدین منظور بر آن شدیم تا برخی اشکال‌های رایج امروزی را که در گفتار و نوشتار مردم، فراوان دیده و شنیده می‌شود، یادآوری و اصلاح کنیم.

دکتر هادی انصاری، تحصیلکرده دکترای زبان و ادبیات فارسی، در مقاله‌ خود با عنوان «درست بنویسیم و درست بخوانیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده است، می‌نویسد: درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند و شنیده‌ایم و خوانده‌ایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکال‌ها، نمی‌تواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت.

مَزبور /  مَذبور/ مذکور

مَزبور با (ز) اسم مفعول است یعنی نوشته شده یا اشاره شده یا آن چه قبلاً به آن اشاره شده؛ و نوشتن آن با (ذ) (مذبور) نادرست است. مَزبور صفتی است که معمولاً برای غیرجانداران به کار می‌رود مثلاً مَطلَب مزبور یا سخن مزبور یعنی مطلب یا سخن نوشته شده یا اشاره شده؛ ولی مذکور برای جانداران و اشخاص به کار می‌رود. مثلاً شخص مذکور یعنی شخصی که نامش ذکر شده است.

مَزمزه /  مَضمضه

این دو واژه، هم آواییِ یکسان دارند با املای متفاوت؛ مَزمَزه، فارسی است. مزمزه یا مزه مزه کردن یعنی چشیدن و نرم نرم خوردن. مثال: او آهسته مزه مزه می‌کرد. مَضمضه عربی است و از اصطلاحات فقهی است. مضمضه کردن یعنی گرداندن آب در دهان برای شستن در هنگام مسواک زدن دندان‌ها. مثال: به هنگام مسواک زدن، آب را در دهان مضمضه کنید. آلبالو را مزمزه کرد. هر کدام باید در جای خود با املای درست نوشته شود.

مَسّ میّت /  مَسح میّت

مَسّ در عربی یعنی دست زدن یا دست مالیدن به چیزی یا کسی. مَسح یعنی دست آغشته به آب وضو را بر دست و پا و سر کشیدن (درنماز) است. با این توضیح باید گفت: مَسّ میّت؛ نه مَسح میّت. میّت را مَسح نمی‌کنند؛ در نماز پا و سر را مَسح می‌کنند. باید گفت: مَسح پا و سر.

مُسَیّب /  مُصیّب

این اسم خاص مردان، با (س) است؛ مُسَیّب. یعنی آزاد و رها در کار خود. گاهی به اشتباه با (ص) می‌نویسند که نادرست است.

معروف حضور / مُعرّف حضور

درگذشته رسم بوده که فرد ناشناس را در حضور جمع، معرفی می‌کردند. امروزه در معرّفی و شناساندن افراد، معمولاً می‌گویند: فلانی که مُعرِّف حضورتان هست...؛ مُعَرِّف اسم فاعل از باب تعریف است یعنی شناساننده. اسم مفعول از ثلاثی مجرّدش (معروف) است یعنی شناخته شده. بهتراست به جای (مُعَرّف) بگوییم (معروف)؛ فلانی معروف حضورتان است. (درحضورشما شناخته شده است) یا به فارسی بگوییم: فلانی را همه می‌شناسید.

مغازه ی فوق به فروش می رسد

بر روی شیشه‌ی مغازه‌ای که یک طبقه بیشتر نداشت، نوشته بودند: مغازه‌ی فوق به فروش می‌رسد. هرچه نگاه کردیم، در فوق آن مغازه، یعنی در بالا و طبقه‌ی بالای آن، چیزی ندیدیم؛ چون مغازه، یک طبقه بیشتر نبود. نویسنده‌ی محترم آن قدر توجه نداشته که معنی فوق (بالا) را بداند. در واقع باید می‌نوشت: این مغازه به فروش می‌رسد؛ نه مغازه‌ی فوق.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۲۲ دی ۱۴۰۰ / ۱۰:۵۰
  • دسته‌بندی: قزوین
  • کد خبر: 1400102216226
  • خبرنگار :

برچسب‌ها