این داستان نویس در پاسخ مکتوب به سوال ایسنا درباره ضرورت خواندن رمان ایرانی و اینکه برخی میگویند رمان کالایی وارداتی است و بهترش در غرب وجود دارد، نوشت: «فکر میکنم رمان هنوز در ایران آن چنانکه باید از نظر ساختاری جانیفتاده است و نمیتوان آن را مثلاً با نوع غربیاش مقایسه کرد، چون در حقیقت غربیها صاحبان و پیشگامان رمان هستند و آن تصوری که آنها از رمان ایرانی به عنوان یک رمان خارقالعاده و جهانی دارند، برمیگردد به رمان «بوف کور» صادق هدایت، که هنوز بعد از چیزی نزدیک به ۸۵ سال، دارد به تنهایی بار این کمبود و نداشتن را جبران میکند.
هرچند بسیاری از رمانهای ایرانی فاقد عناصر ساختاری از دیدگاه غربیها هستند، اما این باعث نمیشود که ما رمان ایرانی نخوانیم و یا سعی کنیم آن را با دیدگاه و علایق غربیها بنویسیم تا باب طبع آنها باشد. رمان زاییده بحران زیستی یک اجتماع است. ناگفته نماند که برخی از رمانهای ایرانی، که تعدادشان هم زیاد نیست، هماکنون درحد بهترین رمانهای جهان هستند اما هنوز در جهان کشف نشدهاند؛ مثل بسیاری از آثار نویسندگان آمریکا، که سالها در کشور خودشان دیده نشدند، اما منتقدان فرانسوی آنها را کشف کردند.
به نظر من نویسنده ایرانی باید کشف شود. درست مثل سینمای ما که غربیها در سالهای نه چندان دور آن را کشف کردند. هر چه باشد سینما هم از ادبیات تاثیر میگیرد. من فکر میکنم که رمان ایرانی، هر چند از نظر ساختاری هنوز به مرحله کمال نرسیده است، اما باید نقش منتقدان را در وهله نخست در شکوفایی و بالندگی آن فراموش نکنیم. اگر رمان فارسی موفق نیست، به خاطر این است که ما منتقد خوب و ورزیده کم داریم. هر چند یک رمان خوب و تأثیرگذار زاییده بحرانهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یک جامعه است و شهرت بسیاری از رمانها مرهون همین بحران است. اما من نقش منتقد کارآمد را در وهله نخست میبینم.
یکی دیگر از عوامل این دیده نشدن برمیگردد به مساله سانسور که باعث میشود یک اثر ادبی سالها پشت ممیزی بماند و موقعی هم که میخواهد چاپ شود، دیگر از زمان خودش سالها فاصله گرفته است.»
انتهای پیام
نظرات