حامد بخشی در گفتوگو با ایسنا در خصوص فیلم «جهان با من برقص»، اظهار کرد: یک اثر هنری، نظیر رمان، نقاشی و به ویژه فیلم سینمایی را میتوان از دو منظر درونی و تکوینی، تحلیل اجتماعی کرد. تحلیل درونی به بررسی روایت و به طور کلی بازنمایی اجتماعی میپردازد که یک اثر هنری از جمله یک فیلم داستانی میتواند، داشته باشد. در این رویکرد، پیشفرض تحلیلگر آن است که اثر هنری اجتماعی قرار است بازنمایی اجتماعی از آنچه در دنیای اجتماعی هنرمند میگذرد، داشته باشد. نقد اجتماعی اثر هنری با این هدف انجام میشود که عیار چند و چون این بازنمایی را مشخص کند.
وی ادامه داد: «تحلیل تکوینی» به ارتباط وجودی پیدایش این اثر هنری در نتیجه ساختارهای خاص اجتماعی میپردازد. این تحلیل -به تبع جورج لوکاچ، تکوینی نامیده شده- با این پیشفرض به نقد اثر هنری میپردازد که شرایط و ساختارهای اجتماعی موجب پیدایش آثار هنری برجستهای -لوکاچ آن را شاهکار هنری مینامد- میشود. از این رو، با نقد تکوینی اثر هنری میتوان به ساختارهای پنهان اجتماعی که موجد این اثر هنری بودهاند، رسید.
این جامعهشناس در خصوص نقد اجتماعی فیلم سینمایی «جهان با من برقص»، محصول ۱۳۹۷، ساخته سروش صحت، بیان کرد: در واقع با تحلیل تکوینی این فیلم میخواهیم از پذیرش اجتماعی موضوع و نحوه پرداخت فیلم به شرایط جامعه پذیرا و استقبال کننده از آن برسیم.
بخشی با بیان اینکه «موضوع محوری فیلم، مواجهه با مرگ است»، افزود: جهانگیر درگیر بیماریای شده که میداند تا سه ماه دیگر زنده نخواهد ماند، به همین خاطر مسئله مرگ برای او جدی شده و در تلاش برای «کنار آمدن» با آن است.
وی خاطرنشان کرد: انسان، به عنوان یک موجود خودآگاه که میداند روزی خواهد مرد، اما نمیخواهد، بمیرد. تمام موجودات به طور غریزی از مرگ گریزان هستند، اما انسان علاوه بر آنکه بالفطره از مرگ میگریزد، آگاهانه نیز از مرگ اجتناب میکند و برایش یک مسئله و دغدغه ذهنی جدی است.
این جامعهشناس اضافه کرد: مرگ چنان مسئله جدیای برای انسان است که بخش قابل توجهی از فرهنگ دینی در مواجهه و پاسخگویی به آن پدیدار گشته است. مکاتب دینی مختلف هر کدام پاسخی برای مرگ ارائه کردهاند که عمدتا در افراد امیدواری در ایام حیات را فراهم میآورد. به همین دلیل افراد دیندار، متکی بر اعتقادات خود در خصوص فرجام پس از مرگ، زندگی و مرگ امیدوارانهای دارند. آنها یا معتقدند که پس از مرگ به دنیای بهتری راه خواهند یافت و یا اینکه در چرخه بازگشت به همین دنیا قرار خواهند گرفت.
بخشی بیان کرد: آنچه در سده اخیر عمدتا در دنیای غرب و در یک دهه اخیر در جامعه ما رشد قابل توجهی داشته، قرائتها و تبیینهای عرفی از مسئله مرگ است. قرائت عرفی میکوشد بدون کمک گرفتن از گزارههای دینی در خصوص آنچه پس از مرگ اتفاق خواهد افتاد، از مسیر همین دنیا و زندگی دنیوی به مرگ بپردازد. کسانی که نمیخواهند در چارچوب دینی به مرگ فکر کنند نیز نیاز دارند تا نظام فکری و عملکردی برای مواجهه با آن داشته باشند. سوال پیش روی این دسته افراد آن است که اگر نخواهیم به وعدههای دینی دل ببندیم، چگونه مرگ و به تبع آن زندگی را باید دید و زیست؟
وی با اشاره به اینکه «در فیلمهایی که با رویکرد دینی به مرگ پرداختهاند، شخصیتهای فیلم بر اساس نوع زیستی که داشتهاند نسبت به مرگ مشتاق یا از آن گریزانند»، گفت: آنان که طبق ارزشها و هنجارهای دینی زندگی خود را تطبیق دادهاند، مرگ را پلی به سوی دنیایی بهتر و زیباتر میبینند، از آن نمیترسند و بلکه از فرارسیدن آن خرسند هستند. بخش عمده فیلمهای سینمایی دفاع مقدس حاوی چنین روایتی از مواجهه با مرگ هستند. آنهایی هم که بر خلاف این ارزشها و هنجارها حرکت کردهاند، چون فرجام تلخی پس از مرگ برای خود میبینند از آن گریزان هستند.
این جامعهشناس تصریح کرد: رویکرد عرفی، مرگ را رخدادی ناگزیر میداند و بدون اینکه به چند و چونِ پس از مرگ بپردازد، میکوشد تا با لبریز شدن از تجربههای ناب دنیوی، مرگ را برای خود آسان کند. از نگاه این رویکرد، آنچه فرد را هراسان و گریزان از مرگ میکند، اندیشه زندگیای است که نزیسته، حسرت تجربههایی است که میتواند در مابقی لحظات زندگی خود داشته باشد.
بخشی ادامه داد: زندگی برای اکثریت ما به اندازه کافی وسیع است تا بتوانیم آنچنان سرشار از تجربههای لذتبخشی شویم که دیگر نزیسته از دنیا نرویم. ما عمدتا مسرفانه با لحظات زندگی برخورد میکنیم و در نتیجه آنگاه که مرگ از راه میرسد، احساس میکنیم همچنان نیازمند لحظاتی هستیم که تاکنون، باوجود داشتن فرصت، نزیستهایم. نگاه لذتجویانه همراه با درک و پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، نسخهای است که رویکرد عرفی به مرگ و زندگی، برای ما میپیچد.
وی اضافه کرد: در فیلم «جهان با من برقص»، جهانگیر آن تجربههای زندگی نزیسته یا کمتر زیستهای را که برای او مرگ را آسان میکند و یا آنچنان که در دفتر خاطرات خود مینویسد، ترس از مرگ را زائل میکند، در پیوندها و ارتباطات اجتماعی دوستانه مییابد. آنچه او غنیمت میشمارد، حضور دوستان، طرح مشکلاتشان، مجادلههای آنها، شوخیها، ناراحتیها و شادمانیها بوده که همگی درهم و باهم است. به همین خاطر حضور دوستان جهانگیر در منزل او، حضوری با تکلف و ملاحظه کاری برای او نیست. آنها با خود ناراحتیها، مشکلات، بگومگوها، مجادلهها و دلخوریهایشان را هم میآورند؛ جهانگیر هم همین را میخواهد و غنیمت میداند.
بخشی خاطرنشان کرد: دوستان جهانگیر باوجود همه مشکلات و مسائلی که با هم و با خودشان دارند، هیچگاه ارتباط اجتماعی خود با دیگران را قطع نمیکنند. در اوج ناراحتی از یکدیگر، حتی سیلی زدن به هم، باز با هم صحبت میکنند، مسائلشان را با هم و سایر دوستان مطرح میکنند و در نهایت به گونهای آن را حل میکنند یا تخفیف میدهند.
وی اظهار کرد: حساسیتهای برادر جهان نسبت به خواهرش، موجب نمیشود که مثلا رضا از او برنجد و جمع دوستانه را ترک کند. حتی دوری مسافت علی، که در آلمان زندگی میکند، باعث این نمیشود که در جمع آنان حضور نداشته باشد؛ او حضور دارد، در مجادلهها میانجیگری میکند، با آنها صحبت میکند و میکوشد تا جمع دوستانه را تقویت کند.
این جامعهشناس تاکید کرد: فیلم جهان با من برقص و اقبال اجتماعی بدان را بایستی نشانه سربرآوردن رویکردهای عرفی از مرگ و زندگی در جامعه شهری ایرانی دانست. نسل جوانی جدای از قرائتهای دینی از مرگ، میخواهد با قرائتهای عرفی نیز زندگی خود را سامان دهد؛ از مجال زندگی خویش نهایت لذت و تجربه را ببرد و بهشت نقد را به فردای زاهدّ نفروشد.
وی اضافه کرد: به خاطر همین جریان فکری و ذهنیت جدید جامعه ایرانی است که میبینیم حساسیتهایی که نسبت به فیلم «طعم گیلاس» پدید آمد، در خصوص «جهان با من برقص» پیش نیامد. این یعنی که جامعه مخاطب سینما، عمدتا نسل جوان شهری، همنوایی بیشتری با قرائت عرفی از مرگ یافته و از آن استقبال کرده است.
انتهای پیام
نظرات