به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه اطلاعات به قلم «سیدمسعود رضوی» آمده است: «اگر به تاریخ نظر کنیم، بخش عظیمی از رویدادها و تحولات را در ضمن یا در پی جنگ و جدالها، دشمنیها و یورشهای بیرحمانه، خون و خاک، و انسانهای زخمخورده و کشتگان فراوان در لشگرکشیها میبینیم. به همین دلیل، جنگها نه حاصل عقل و منطقاند و نه محبوب و مطلوب خردمندان و انسانهای سلیمالنفس و صدیق و نجیب و شریف. جنگ را هیولاهای بیوجدان و بیفکر و سنگدلی همچون صدام تکریتی در خاورمیانه یا خمرهای سرخ در کامبوج و ویتنام، یا اشغالگران صهیونی در فلسطین و پیش از آن و بیش از آن، جنگسالاران غرب در دو جنگ اول و دوم جهانی برکشیدند و سراسر جهان را به خون و قحطی و مرگ و فلاکت درنوردیدند. بسیاری از ژنرالهای فاتح و مغلوب، دستانشان به خون بیگناهان خضاب بسته شده و قلبها و ارواحشان با جنایات و رنجهای بشریت، چون سنگی یخ بسته، فسرده و تباه شده است. آن چه بشریت بدان نیاز دارد، امنیت است و شکوفایی حیات فردی و اجتماعی و آموزش و بهداشت و پاسداشت عزّت انسانی و در ورای همه اینها صلح پایدار برای ثمر دادن نسلها و شکوفه کردن اندیشهها و عصرهاست.
صلح، تنها ارزشی است که همه انسانها در همه ادوار تاریخ از آن ستایش کردهاند. اگر فرصتی برای صلح و پایان بخشیدن به جنگهای بیهوده پدیدار شود، هرگز نباید آن را از دست داد.
ملت ایران، از معدود کشورها و جوامعی است که در نیمه دوم قرن بیست میلادی، زخم جنگی طولانی را بر تن و جان خویش دید. جنگی که دو برابر جنگهای اول جهانی به طول انجامید و صدها هزار تن از رشیدترین و بهترین جوانان و انسانهای میهن را با خود به سرزمین ملکوت برد تا گواهی دهند که جنگ چه زشتیها دارد و جز زیرورو کردن تباهی و افزایش نفرت و هتک حرمت انسانی، سودی دربرنخواهد داشت. شهیدان بزرگوار ما، گواهان صلحاند. مصلحان مظلومی که همچون شقایقهای یک دشت در بهاری زیبا، به طوفانی از سموم، پرپر شدند و بر زمین ریختند. امواج ترکشها، گلولهها، موشکها و گازهای سمّی، ایمان آنان را نلرزاند امّا جان گرامی و جسم مطهر تکتک آنها را از ما و مادران و پدران و همسران و فرزندانشان ستاند تا این داغ جاودانه شود:
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم…
جنگ ما دفاعی بود و برای استقرار صلح بود و این را باید به کسانی که نابخردانه، حتی از امام راحل و پذیرش قطعنامه معروف پایان جنگ با تزلزل و تشکیک یادآوری میکنند، گوشزد کرد. هرگاه فرصتی برای صلح باشد، نباید به جنگ مجال داد و مرغ جنگ و مرغوای او را باید در نطفه تباه کرد تا هیچ عصری و هیچ نسلی آن همه سقفهای ویران و جوانان به خون تپیده و داغهای بر دل نشسته را تجربه نکند. در زمان صلح، این پسران هستند که پدران پیر را به خاک میسپارند و نسل تازهای جایگزین نسل کهن و کهنسال میشود تا میراث زندگی با بهار جوانی تداوم یابد، اما در زمان جنگ، این پدران هستند که پسران و دختران را به خاک میسپارند. ما سالها، مظلومانه آسمان مردان خاکیپوشمان را به دست پدران و مادران داغدار به خاک سپردیم.
تجربههای تاریخ به ما آموخت که کسی به داد ما نرسید و ما تنها باید به خود و تجربه و سیاست و آزمونها و ابداعات و قدرت و امنیت خویش وابسته و دلبسته باشیم. جهانی سکوت کرد در برابر جنایاتی هولناک و تجاوزی تاریخی به یک کشور و کشتارهای جمعی با گازهای سمّی و هزاران حمله به خانههای مسکونی و شهرها و روستاها و کارخانهها و حتی مدارس و بیمارستانها…
آن تاریخ را هیچگاه نباید از یاد برد. حتی اگر ببخشیم، فراموش نخواهیم کرد و تنها میگوییم، سلام بر صلح…»
انتهای پیام
نظرات