این عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاهها و به ویژه جایگاه ادبیات معاصر در آن اظهار کرد: ادبیات معاصر در رشته تخصصی زبان و ادبیات خیلی جدی گرفته نشده است و فقط در حد چهار واحد به آن پرداخته میشود. بنابراین علاقهها و انگیزههای شخصی باعث میشود تا دانشجویان به ادبیات معاصر بپردازند. امیدوارم کسانی که سرفصلهای دانشگاهی را تدوین یا بازنگری میکنند، نسبت به آموزش ادبیات معاصر در دوره کارشناسی عنایت ویژهای داشته باشند.
او سپس با بیان اینکه در مقاطع تکمیلی وضع مقداری بهتر است افزود: طبیعتا با گرایشهای ایجادشده در مقاطع تکمیلی، رنگ و بوی ادبیات معاصر بیشتر در آنها دیده میشود. اما در خصوص کلاسهای فارسی عمومی که شامل حال دانشجویان تمام رشتههای تحصیلی میشود، ذوق و گرایش مدرس کلاس مهم است؛ یعنی اگر مدرس کلاس به ادبیات معاصر تمایل داشته باشد، طبیعتا بهصورت درازدامنی به آن میپردازد. متاسفانه در حال حاضر، سرفصل خاصی برای درس فارسی عمومی وجود ندارد و اغلب مدرسان براساس سلیقه، گرایش و ذوق خودشان منبعی را معرفی میکنند و بر اساس آن پیش میروند.
طباطبایی در ادامه درباره رابطه دانشگاه با اهل قلم گفت: اگر اهل قلم را همان شاعران و نویسندگان محسوب کنیم، متاسفانه دانشگاه وظیفهای در قبال تربیت اهل قلم برای خود متصور نیست و بهجرأت میتوان گفت که رابطه دانشگاه با ذوق و خلاقیت، رابطه مسالمتآمیزی نیست. حتی گاه در فضای دانشگاهی احساس میشود دانشجویانی که با ذوق و علاقه وارد رشته زبان و ادبیات فارسی شدهاند، به دلیل همان ذوق و قریحه، سرباری برای استادان محسوب میشوند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به شعری از سیدحسن حسینی بیان کرد: «شاعری وارد دانشکده شد، دم در، ذوق خود را به نگهبانی داد»؛ وقتی فردی در جایگاه سیدحسن حسینی، که هم شاعر است و هم استاد دانشگاه، اینگونه شعری میسراید، میتوان به رویکرد کلی دانشگاهها نسبت به اهل ذوق پی برد. امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد و دیوار نامرئی که بین دانشگاه و اهل قلم وجود دارد بشکند. مثلاً چه میشود اگر در کلاسهای ادبیات معاصر، چهرههای معاصر ادبیات داستانی و شاعران حضور پیدا کنند و از آنها بخواهیم درخصوص جریانهای ادبی زمانه، با آثار خودشان توضیح دهند؟
سیدمهدی طباطبایی در پاسخ به پرسشی درباره علاقه دانشجویان ادبیات به این رشته و امیدشان به آینده شغلی، اظهار کرد: من به دوستانی که تازه وارد دانشگاه میشوند، با آن چشمی نگاه میکنم که خودم وارد دانشگاه شدم. عدهای از این دوستان افرادی هستند که از روی علاقه آمدهاند و هیچگونه ناملایمتی، اینها را از ادبیات فارسی جدا نمیکند. اما بخش دیگری از دانشجویان، بر اساس جبر زمانه و از روی ناچاری این رشته را انتخاب کردهاند؛ یعنی آمدهاند که صرفاً مدرکی از یک دانشگاه معتبر داشته باشند، در اینجا دیگر منِ معلم نمیتوانم کار زیادی انجام دهم چراکه این افراد به صرف پذیرفتهشدن در دانشگاه، به آرزوی خود رسیدهاند. اما درباره گروه نخست که با اشتیاق و علاقه وارد این رشته شدهاند، معلم میتواند به اشتیاق و قریحه آنها، سمت و سوی علمی دهد و کمک کند تا دانشجو بتواند به سرمنزل مقصود برسد؛ رویه دیگر قضیه را هم نباید فراموش کرد، همین معلم میتواند با شیوه نادرست خود، تمام انگیزه دانشجو را از او بگیرد و باعث تغییر رویه یا ترک تحصیلش شود. بهطور کلی باید گفت که استادان هنوز هم بیشترین تأثیر را در آموزش و زندگی دانشجویان دارند.
انتهای پیام
نظرات