به گزارش ایسنا، با ورود مدرنیته به ایران همه شئون زندگی ایرانی تحت تاثیر آن قرار گرفت. آموزش، بهداشت، سبک زندگی و از همه مهمتر رفتار انسان با تغییر وسیله نقلیه تفاوت چشمگیری پیدا کرد. انسان شهرنشین و مدرنیسم در آرزوی وارد کردن خصیصههای فرهنگی و اجتماعی مدرنیته در زندگی خود دست به هر کاری زد. سردمداران مدرنیسم نیز طرحی نو درانداختند تا جامعه با سرعت بیشتری به این هدف متعالی دست پیدا کند.
ایرج قاسمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی چهاد دانشگاهی در مقالهای ضرورت توجه به منظر شهری در بهسازی و بازآفرینی بافت مرکزی شهرها را بررسی کرده است.
در این مقاله آمده است: داخله در بافت و کالبد شهرها با طرح تعریض معابر شهری و تسهیل یا امکانپذیر کردن حرکت ماشین در شهر، اولین مداخلههایی بود که مدرنیزاسیون شهری آن را دنبال کرد. با توسعه و تعریض معابر، گرایش به سکونت در مناطق خوش آبوهوا و فعالیت در مرکز شهر فزونی یافت و در نتیجه شهر در عرصه جغرافیا گسترش یافت. جدا شدن بافت مسکونی از بافت مرکزی شهر و تغییر در ساختار فضایی – کالبدی پیامد این نوع نگرش به توسعه فیزیکی و کالبدی به شهر بود.
توسعه بی رویه همراه با اصلاحات ارضی در روستاها و انقلاب اجتماعی در سیاست کلان کشور زمینه را برای تهیه طرحهای توسعه و عمران شهری فراهم کرد. رویکرد کلی حاکم بر این طرحها، سامان بخشیدن به توسعه کالبدی و فیزیکی شهر بود که با تعریف کاربری و تعیین محدوده برای توسعه شهر دنبال شد. این طرحها نیز در عمل به مدرنیزاسیون شهرها و تفکیک فضایی و عملکردی بخشهای مختلف شهر سرعت دادند. این تفکیک به جداییگزینی اجتماعی و قشربندی اجتماعی در شهر نیز منتهی شد.
واحدهای مسکونی و محلات پیرامون مراکز فعالیت و بازار مرکزی به محله سکونت کسانی تبدیل شد که توانایی پرداخت هزینه حمل و نقل را نداشتند ولی حاضر بودند در محلاتی با سطح امکانات و خدمات قدیمی زندگی کنند. نتیجه آنکه بافت مرکزی شهرها به تدریج از جمعیت دائمی و ساکنان قدیمی خالی شد و کارگران فعالیت و مهاجران تازه وارد به شهر جای آنها را گرفتند. در چنین فرایندی زوال مراکز شهری و رونق مناطق خاص به دوگانگی شهر و تغییر در ساختار شهری سرعت بیشتری داد.
بافت مرکزی شهرها بیش از دیگر بخشهای شهری از این دوگانگی آسیب دید. تغییر کاربری واحدهای مسکونی و تبدیل آنها به انبارهای در خدمت بازار، تغییر دائمی همسایهها و از بین رفتن روابط دیرینه، کاهش احساس دلبستگی به محله و ... نمونه تغییراتی بود که در بافت مرکزی شهرها نمایان شد. بدین ترتیب کارایی بافت بیش از پیش از بین رفت و عناصر و نمادهایی که روزگاران گذشته هویت ساز بودند از بین رفتند یا مورد بی مهری قرار گرفتند.
بافت مرکزی شهرهای ایرانی که روزگاری مرکز سکونت و فعالیت و رونق اقتصادی و عبور کاروان تجار و کاروانسراها و کاخ های حکومتی بود، به تدریج در اثر کمتوجهی ساکنان جدید و فعالان اقتصادی، به بافت ناکارآمد تبدیل شدند. فرسودگی کالبد به همراه عدم تناسب کالبد و عملکرد تحمیل شده بر آنها سرعت فرسودگی و ناکارآمدی را افزایش داد. سیاستگذاران و مدیران شهری برای نجات این بافت و پایدار کردن شهر در برابر حوادث و بلایای طبیعی و انسانی، سیاست بهسازی، نوسازی و مقاومسازی را با انواع طرحهای توسعه کالبدی دنبال کردند. مداخلههای صورت گرفته در بافت و کالبد شهری، در ابندا هدف خود را مقاوم کردن، دسترسپذیرکردن و درشت کردن دانهبندی در داخل بافت قرار دادند و از این رو معیارهای متناسب با آن برای شناسایی بافت ناکارآمد و فرسوده از بافت کارآمد تعریف کردند.
سپس این سیاست و برنامههای اقدام مرتبط با آن با رویکردهای انسان محوری تلفیق شده و با استفاده از روشهای مشارکتی و توانمندسازی جامعه محلی تلاش کردند تا پایداری اجتماعی را همزمان و همراه با پایداری کالبدی تعقیب نمایند.
به هر ترتیب مداخلههای کالبدی یا مشارکتی و اجتماعی در بافت و کالبد شهری، سیما و منظر تاریخی و بومی شهر را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. توجه به منظر شهری از آن جهت اهمیت دارد که کلیت شهر را مثل یک متن آشکار میکند. بنابراین با از بین رفتن عناصر منظرین در شهر و به ویژه بافت مرکزی شهرها، هویت و کلیت شهر از طرف ساکن شهری دچار مشکل میشود. از این به بعد شهر کویری با شهر ساحلی و شهر کوهستانی با شهر دشتی تفاوت قبلی خود را کم رنگ میکنند. فرهنگ و قومیت خود را در شهر نشان نمیدهد و فعالیت ها تقریبا یکسان میشود و در یک کلام هویت شهری رنگ میبازد.
با از بین رفتن عناصر منظرین در بیشتر بافتهای مورد مداخله، ساماندهی به منظر شهری به عنوان یک دغدغه جدید مورد توجه قرار گرفت. طرحهای منظر شهری از جمله طرحهای تهیه شده برای ساماندهی به منظر شهری بودند. آنچه مسلم گشت منظر شهری به عنوان تصویری از ساختار کلان شهر و بافت و ساخت محلات و مناطق مختلف محسوب میشود. عناصر و مولفههای منظر شهری از سطح خردمحله تا ساختار کلان شهری جایگاه پیدا کرده و بخشی از هویت شهر را تشکیل میدهد. از این رو مداخله و تغییر در هر یک از عناصر و مولفههای منظر شهری و یا دگرگونی و تحول در ساختار و سازمان فضایی بافت شهری میتواند، منظر و هویت شهر را متحول سازد.
بافت مرکزی شهر نیز به عنوان بخشی از ساختار کلان شهر و استخوانبندی اصلی بافت و ساختار شهری، عملکردی در کل شهر ایفا میکند. در چنین جایگاهی مداخله در بافت مرکزی شهر و سیما و منظر این بافت به معنی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از ساختار کلان بوده و جزئی از سیستم شهری محسوب میشود. با این نگاه، بررسی نحوه بازتولید منظر شهری پس از هر مداخله و نوسازی یا بهسازی بافت، نمیتواند به صورت انتزاعی و جدای از بررسی تغییرات ساختار کلان شهر صورت گیرد.
برای بررسی و نحوه بازتولید منظر شهری مطالعات متنوعی در جهان و ایران انجام شده است. ولی تاثیر بهسازی بافت و بازآفرینی محلات موضوع جدیدی است که در مطالعات منظر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در مطالعاتی که در قالب شبکه برنامه گروه برنامهریزی شهری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی انجام شد، تغییر عناصر هویت ساز و عناصر منظرین در اثر مداخله در بافت مرکزی شهرها مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعه به دنبال بررسی این دو نوع تاثیر و تاثر بر منظر شهری بود و این مساله را پیگیری کرد که مداخلههای صورت گرفته برای بهسازی و نوسازی بافتهای شهری چه اثری بر بازتولید منظر شهری داشته و چگونه میتوان منظر شهری بهینهای را بازتولید کرد؟
در این مطالعه تلاش شد رابطه بازتولید منظر شهری در بافت مرکزی شهر با سازمان فضایی شهر مورد بررسی قرار گیرد. برای این منظور، نمونه شهر تهران و بافت مرکزی شهر برای تائید این رابطه در نظر گرفته شد.
این پژوهش نشان داد با مداخله در بافت مرکزی شهرها درک شهروندان از عناصر باارزش تاریخی نیز دچار تغییر شده و عناصر مدرن جایگزین آن شده است. موضوعی که برای ایجاد هویت شهری میتواند یک آسیب جدی به حساب آید. علیرغم این موضوع، هنوز شهروندان قدیمی از عناصر تاریخی خاطره ذهنی داشته و برای درک و تصور کلی از شهر آنها را به عنوان نشانه مورد استفاده قرار میدهند. ولی جوانان بیشتر عناصر مدرن مثل ایستگاه مترو را به عنوان نشانه شهری درک میکنند. مطالعه گویای آن است که نفوذ طرحهای مداخله و بهسازی بافت در لبه و جداره های خیابانهای شهری متوقف مانده و در عمق محلات کمتر آسیب ایجاد کرده است.
مطالعه پیرامون بازتولید منظر شهری برای حفظ و تقویت هویت ایرانی اسلامی شهرها در گام دوم انقلاب یک ضرورت اساسی است که نیازمند سرمایهگذاری و مسئولیت پذیری است. گروه پژوهشی برنامهریزی شهری در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی با در نظر گرفتن این مسئولیت قدم اول را در این راه برداشته است. امیدواریم سازمانهای مسئول در این زمینه با حمایت از این قدم اولیه زمینه را برای تحقق چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در این حوزه را محقق کنند.
انتهای پیام
نظرات