این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای «رومینا، دختر ۱۴ساله تالشی» رخ داده است و کشته شدن او به دست پدرش، درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات بر جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: خود سوژه «رومینا» مربوط به دیرپایی سنت است؛ سنتهای گوناگون اجتماعیکه در جامعه وجود دارد و پر و بال جوانان را میگیرد. در حوزه ادبیات بزرگسال این مسئله بغرنج اجتماعی به اشکال مختلف بیان شده است؛ مثلا در «کلیدر»، «از خم چمبر» و «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی و برخی از داستانهای صادق چوبک. اما در ادبیات کودک و نوجوان، قبل از انقلاب چیزی یادم نمیآید و بعد از انقلاب هم وجود ندارد.
او افزود: از آنجایی که ادبیات کودک و نوجوان شکل و شمایل دولتی پیدا کرده است به مسائل حساس کودکان نزدیک نمیشود. رمانی داشتم با عنوان «ستارهای به نام غول» که درباره مشکل یک کودک بود. سختیها و مرارتهای بسیاری کشیدم تا این کتاب منتشر شود؛ تازه من آنقدر هم مستقیم نپرداخته بودم، آن وقت ناشر پیدا نمیشد. اگر به کانون اصلاح و تربیت بروید، چه بخش دختران و چه بخش پسران، این مسائل وجود دارد، اما به دلیل سلطه ادبیات دولتی، اینها در ادبیات تجلی پیدا نمیکنند.
یوسفی سپس با تأکید بر اینکه مسائل کودکان و نوجوانان در ادبیات این گروه سنی راه پیدا نمیکند مگر با هزار ایما و اشاره، گفت: کار ما شده ایما و اشاره، که مخاطب کودک در داستان آن را به سختی دریافت میکند، باید یک بزرگسال آن را بخواند و اشارهها را برایش تعبیر و تفسیر کند تا به موضوع پی ببرد. تا زمانی که این موضوع در دایره ادبیات کودک و نوجوان وارد نشود و بچهها در این زمینه مطالعه نکنند همین مصائب را خواهیم داشت. برخی از مسئولان فرهنگیمان معتقدند این حرفها حرفهای مگو است، باید پنهان شود و نباید درباره آنها صحبت شود؛ اما این مسائل وجود دارد. ادبیات است که اینها را به عنوان مشکلات اجتماعی مطرح میکند.
او در ادامه بیان کرد: نویسندهها هم به این مسائل نزدیک نمیشوند و یا اگر نزدیک شوند داستانشان منحرف میشود. نویسندهها نمیتوانند به اصل مطلب بپردازند و یا اینکه جسارتش را ندارند، زیرا سلطه ادبیات دولتی خیلی قدر است. به زعم من ۹۰ درصد ادبیات کودک ما تحت سلطه دولت است و این موضوع نمیگذارد نویسندهها به مسائل حساس کودکان بپردازند؛ ما چقدر داستان درباره بچههای کار، بچههای طلاق، بچههای اعتیاد، کودکانی که به آنها تجاوز شده، کودکان بدسرپرست و بیسرپرست داریم؟ بهنظرم یکی از علتهای گسترش داستانهای فانتزی و طنز این است که نویسندهها نخواستند و یا نتوانستند به مسائل جدی بچهها بپردازند. به سهم خودم هر رمانی که مرتبط با این مسائل داشتم به سختی توانستم چاپش کنم. ناشر خصوصی هم نمیپذیرند، زیرا آنها هم نگاه دولتی دارند و زمانی که میخواهند کتابی چاپ کنند به این نکته توجه میکنند که آیا آموزش و پرورش این کتابها را میخرد یا نه؟ پدیده عجیب و غریبی است. به همین دلیل پرداختن به این مسائل را در ادبیات کودک بسیار بسیار اندک میبینیم.
یوسفی درباره تأثیرگذاری ادبیات بر جلوگیری از خشونتهای خانگی نیز اظهار کرد: ادبیات قطعا تأثیرگذار است. به طور مثال ایوان تورگنیف داستانهایی درباره اجحافهایی که در سیستم ارباب رعیتی در قرن ۱۹ در روسیه بر رعایای آنجا میشد مینویسد که در زبان فارسی با عنوان «خاطرات یک شکارچی» منتشر شده است. این کتاب در جامعه روسیه بهقدری انعکاس دارد که روایتی هست که میگوید تزار روسیه قانونی را برای از بین رفتن سیستم ارباب رعیتی تصویب میکند. میخواهم بگویم ادبیات تأثیر زیادی دارد و مردم با ادبیات زندگی میکنند. کودک و نوجوان تا مسائل خود را در داستان نبیند، اتفاقی نمیافتد.
او در ادامه تأکید کرد: خبر فراوان است اما تا زمانی که خبر به اثر هنری تبدیل نشود ماندگاری نخواهد داشت و فراموش خواهد شد. ادبیات است که به یک خبر، حادثه و تاریخ جاودانگی میدهد؛ مثلا «شاهنامه» آمده و اسطورههایمان را جاودانه کرده است، اما شما اطلاعاتی درباره اسطورههای اسکاندیناوی ندارید. یا رمان «پاپیون» اثر هانری شاریر درباره بحران ۱۹۲۹ اروپاست و تأثیر سقوط بورس را برای مردم توضیح میدهد. ادبیات اینطور است. بهنظرم اگر مسائل مربوط به کودک و نوجوان در آثاری که برای آنها خلق میشود، تجلی پیدا نکند، مکافات میشود و بچهها به مسائل اشراف پیدا نمیکنند. کتابی دارم درباره سرنوشت یک بچه خیابانی تاجیکی با عنوان «وقتی گنجشکی جیکجیک یاد میگیرد». چاپ خود این کار یک رمان است، اینکه چه روند و سرنوشتی داشت. ما این سختیها و مشکلات را داریم و از همه معصومتر ادبیات کودک است که به دلیل سایه دولتی بودن به سختی میتواند به مسائل «رومینا»ها نزدیک شود.
انتهای پیام
نظرات