این مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، در پی اتفاقی که برای «رومینا، دختر ۱۴ساله تالشی» رخ داده است و کشته شدن او به دست پدرش، درباره پرداختن به مسائل نوجوانان و نقش ادبیات بر جلوگیری از خشونتهای خانگی اظهار کرد: ادبیات نهتنها در مشکلات رفتاری کودکان و نوجوانان میتواند تأثیرگذار باشد بلکه در تمام مسائل زندگی بزرگسالان و بهطور کلی انسانها نیز میتواند تأثیرگذار باشد، اما از کانال خود و آن کانال، کانال هنر است. یعنی در مورد مسئله کودک و نوجوان، مشخصا کودک و نوجوان ما به دانش و دانایی احتیاج دارد. این دانش و دانایی از رهگذر علم و تجربه به بچهها منتقل میشود.
او افزود: کودکان و نوجوانان در کنار دانایی به نوعی پالودگی هنری هم نیاز دارند؛ بهطور مثال میگوییم برای اینکه کودک با این نوع مشکلات روبهرو نشود، باید به حقوق خود آشنا باشد. او این حقوق را عمدتا از طریق دانش یاد میگیرد. یعنی ما باید در مدرسه و در خانواده به بچهها بگوییم چه موجودیت و جایگاهی در جامعه دارند و در آن جایگاه چه حقوقی دارند، در واقع بایدها و نبایدهایشان در زندگی چیست و بایدها و نبایدهای دیگران چیست. مربیان، معلمان، نویسندگان، مترجمان و تصویرگران کودک و نوجوان باید به آنها توجه کنند. اما همانطور که گفتم اینها بحث دانایی و بحث اطلاعات و دادههاست که همه برای گذران زندگی و پیشرفت به آن نیاز دارند، اما در کنار آن به یک نوع پالودگی روح و آرامش نیاز دارند و اینجاست که ادبیات کمک میکند.
هیرمندی با بیان اینکه معتقد است دانایی، دانش و هنر نباید به صورت اجباری باشد، گفت: وقتی بچهها پیشم میآیند، برای اینکه کتاب به آنها تحمیل نشود، ازشان میپرسم دوست دارید به شما کتاب بدهم یا نه؟ بچهها بلافاصله به من میگویند مدرسه به ما کتاب میدهد. این را با حالت انزجار بیان میکنند، یعنی اینکه کتاب بس و از کتاب زده شدهایم. چیزی که بسیار دردناک است این است که بچههای ما فکر میکنند کتاب یعنی کتاب درسی. هنوز بسیاری از بچههای ما نمیدانند برای اینکه جهانبینی گستردهتری داشته باشیم و دنیا را از دریچه زیباییشناسی ببینیم چیز دیگری غیر از کتاب درسی هم هست که آن ادبیات است. یکی از دردهای بزرگ بچههای ما و یکی از دلایلی که ناهنجاریها و اجحافاتی را درباره بچهها ایجاد میکند، این است که نه پدر با ادبیات آشناست و نه کودک و نوجوان. این درد ماست.
او در ادامه خاطرنشان کرد: توانایی و قدرت نویسندهها و مترجمان در حوزه پالودگی روح از طریق اهدای ادبیات به آنهاست، اما مشکل بزرگمان این است که ما جایگاه و پشتوانه رسمی نداریم و در بسیاری از موارد راه بر ما بسته است؛ راهی که دست بچهها را بگیریم و جهان را از گستره زیباییشناسی نشانشان بدهیم. چرا؟ زیرا یکی از موضوعات مهم زیباییشناسی، مسئله عشق است. اگر ما عشق واقعی را به بچهها بدهیم آنها سراغ عشق ناهنجار نمیروند و از همه مهمتر زمانی که این بچهها بزرگتر شوند پدری و مادری آشنا با مهرورزی، آشنا با عشق و محبت، بهدور از خشونت، بهدور از اسلحه و کارد به دست گرفتن، به دور از داس به دست گرفتن و حتی چوب به دست گرفتن خواهند بود. اما پدری که خودش از روز اول با مهر آشنا نبوده و راه مهر را بر روی او بستهاند، این پدر با یک نوع خشونت درونی بار میآید.
این مترجم سپس بیان کرد: محلی که من زندگی میکنم در کنار یک روستا واقع است، در همین محیط بچههایی را میشناسم که آهنگ پیشواز خود را آهنگ مادر انتخاب کردهاند، این نشان میدهد که مادرشان را دوست دارند و میخواهند این دوستی را ابراز کنند. من از این کارشان لذت میبرم، اما زمانی که با همان فرد درباره خاطرات کودکیاش صحبت میکنی، میگوید «پدرم برای اینکه در شالیزار کار کنم، من را از درخت آویزان میکرد.» این فرد با این خشونت بزرگ شده است. به حکم وظیفه به پدرش خدمت میکند اما محبت واقعی را با مادرش دارد و آهنگ پیشواز و درون قلبش مادر است. این بچه فکر میکند پدر به حکم جامعهای که در آن بزرگ شده، خواسته او را تربیت کند. بچهای که اینطور بزرگ شود، ممکن است بچهاش را اینطور تربیت کند و برای اینکه کودکش را به اصطلاح خوب تربیت کند نه تنها دست روی او بلند کند بلکه چاقو هم به دست بگیرد.
او با تأکید بر اینکه ما به دانایی و عشق نیار داریم، بیان کرد: بدون عشق، دانایی ما به جایی راه نمیبرد. من کتابی را با نام «عشق که میگویند چیست؟» ترجمه کردم که در ارشاد به آن ایراد گرفتند و گفتند این کتاب مشکل دارد، زیرا بچهها را با عشق روبهرو میکند. آن وقت شما میخواهید در جامعهای که به عشق از منظر ادبی و جامعهشناسی که تماما هم اخلاقی است، میگویند زود است، مشکلی پیش نیاید؟ زود یعنی چه؟ چه چیزی زود است؟ خشونت زود است، ناآگاهی زود است، تعلیم نفرت و تباهی زود است نه عشق. چون به من لطف دارند، شاید به خاطر سن و سالم، به صورت مستقیم به من گفتند فلانی قسمتهایی را که راجعبه عشق پدر مادر، و عشق پدربزرگ و مادربزرگ میگوید، حرفی نداریم، اما قسمتی که دو نوجوان با هم روبهرو میشوند و کیک میخورند آن قسمت را حذف کنید، من گفتم آن را حذف نمیکنم و در اینترنت میگذارم، اما حذف نمیکنم. گفتند چرا؟ گفتم مثلا بچههای شما که در مجتمع زندگی میکنید، برای بازی بیرون نمیروند و اگر قطعه کیکی داشته باشند با دیگری تقسیم نمیکنند؟ گفتند چرا. گفتم خب، ما هم همین را گفتهایم که مهر و محبت را قسمت کنید نه نفرت را.
رضی هیرمندی تأکید کرد: جدا از مسائل جامعهشناختی، مسئله فقر و اقتصاد، باید بگوییم یکی از علتهایی که خشونت بر «رومینا»ها اعمال میشود دوری از ادبیات و زیباییشناسی هنری و نداشتن روح تلطیفشده از رهگذر هنر است. یکی از کارهای ادبیات خشونتزدایی از روح آدمها و لطیف کردن روح آنهاست. ضربالمثلی هست که میگوید «کسی که گیتار به دست میگیرد، نمیتواند تفنگ به دست بگیرد.» به ندرت پیدا میکنید کسی را که از بچگی کتاب خوانده و با ادبیات آشنا باشد، و از بچگی از رهگذر کتاب با عشق و مهرورزی آشنا شده باشد، بر بچه خود خشونت اعمال کند. ما با فساد و ناهنجاری مخالفیم، بنابراین زمانی که میگوییم عشق را سانسور نکنید منظورمان مهرورزی طبیعی و سالم است. پس در پاسخ سوال شما که آیا ادبیات در جلوگیری از خشونت تأثیر دارد، جواب من بله است.
انتهای پیام
نظرات