حسین فردرو از تهیهکنندگان و کارگردانان باسابقه تلویزیون و طراح مسابقههای تلویزیونی متعددی است. «محله بهداشت» و «محله برو بیا»، مسابقه «ستارهها» (دهه ۷۰)، مسابقات «۱۰۱ نفر» و «۳۰۳ نفر» از جمله کارهای فردرو در تلویزیون است. این تهیهکننده ۴۵۰ نوع برنامه در آرشیو میراث صدا و سیما به ثبت رسانده و شاید از نظر کمی و کیفی و تولید انواع قالبها و ساختارهای صداوسیما بیش از ۴۰ سال از عمر خود را صرف کرده و از دهه شصت از طریق ساختارهای نمایشی مسابقات تلویزیونی و انواع جشنها تاکنون موفق به تولید و پخش این همه برنامه شده است.
او که در ایسنا حاضر شده بود، در بخشی از صحبتهای خود چنین عنوان کرد که پیش از پخش برنامه «عصر جدید» طرح برنامهای مشابه آن را به تلویزیون پیشنهاد داده بود ولی در نهایت با مخالفتهای تعدادی از مدیران وقت، کار متوقف شد.
فردرو همچنین به نقد ساختار و محتوای این برنامه پرداخت و از سالهای حضور در تلویزیون و ساخت مسابقات تلویزیونی گفت و البته این گفتوگو چندان هم از اتفاقات اخیر پیشآمده برای برنامه «نود» و مجری آن دور نبود.
او در بخشی از گفتوگوی خود دربارهی برگزاری مسابقه استعدادیابی در تلویزیون چنین گفت: صداوسیما در حال حاضر جریان استعدادیابی را آغاز کرده است. امیدوارم این روند باعث تعطیل شدن این برنامه نشود و این جریان خوب پیش برود؛ چرا که در روش و راهی که میرود، کمک اولیه برای آثار شرکتکنندگان را ندارد. از طرفی استعداد کیلویی نیست، اگر ما استعداد نداریم، بگوییم نداریم. اگر نیاز به زمان داریم باید صبر کنیم تا برنامه جا بیفتد و در واقع فیلتر را آنقدر سنگین کنیم که هر کسی از آن رد نشود. اگر قرار باشد هر شب ۷۵ دقیقه برنامه پخش شود و یا حتی در هفته به مدت سه شب پخش شود نهایتاً به آن جایی میرسیم که نمیتوانیم همه شرکتکنندگان برنامه را استعداد تلقی کنیم.
برگزاری استعدادیابی به چه معناست
وی میگوید: مسابقات استعدادیابی در سراسر دنیا به منظور تولید ستاره و معرفی استعدادهای درخشان هنری تولید میشوند. کل شبکههای دنیا از این طریق هرساله هنرمندان جدید معرفی میکنند و قبل از اینکه شخصیتها تکراری شوند دوباره چهرههای جدید به مردمانشان معرفی میکنند تا هرگز اسیر دست هیچ سلبریتی نشوند. اما در صدا و سیمای کشور ما اگر کسی به هر لحاظ معرفی شد و مردم او را دوست داشتند، در این صورت عوامل بسیار بسیج میشوند که از او به ظاهر استفاده کنند، اما در واقع او را بیاعتبار کنند یا احیاناً او را خرج کنند. البته تا رسیدن به این هدف صداوسیمای ما ممکن است مدتی هم اسیر و گرفتار توجیه چگونگی رابطه یا عدم رابطه با فرد محبوب و مورد علاقه مردم هم بشود تا اینکه بالاخره مردم روزی خسته شوند یا فراموش کنند تا بتوان از دست این فرزند یا مهمان رسانه راحت شد و نفس راحتی کشید. بنابراین با این گونه رفتار و اخلاق در تلویزیون ما ساخت مسابقات استعدادیابی محقق و مفید نخواهد شد مگر اینکه اهداف دوباره تعریف شود و انگیزهها بسیار روشن شود.
بر باد رفتن سرنوشت یک مجری محبوب یا کارگردانی که سالها خاطره ساخته
فردرو سپس دربارهی نوع رفتار تلویزیون با عادل فردوسیپور و حواشی آن گفت: وقتی اخیراً متوجه سردرگم شدن مجری محبوب ورزشی شبکه سه و در ادامه بیانگیزگی و تغییر در آمار و بی اعتبار شدن در نهایت بیگناهی شدم، ناگهان متوجه شدم فرد تازه واردی که چنین بلاهایی را بر سر اینجانب وارد کرد چند ماه پیش به گروه ورزش شبکه سه منتقل شده و احساس کردم که امکان ندارد چنین اتفاقاتی خارج از اراده و خواست مدیر گروه حاصل شود. لازم است به ملت ایران یادآوری کنم در کشورمان عدهای فاقد شایستگی، مرتباً پشت مسئولان و اهداف بزرگشان پنهان میشوند ولی متأسفانه عملکردی شخصی یا گروهی اما کوچک را دنبال میکنند و یک دستاورد بزرگ را فدای یک خواسته شخصی میکنند. به همین دلیل ناگهان متوجه میشویم که سرنوشت یک مجری محبوب یا کارگردانی که سالها خاطره ساخته باید یک شبه در ذهن مردم فراموش شود. حالا شبکهای که چنین عملکردی دارد، چگونه میتواند در برنامه «عصر جدید» برای مردم سلبریتی خلق کند وقتی چند برنامهساز بیتکلفش را هم با توهین دفع میکند. چگونه استعداد پرورش دهد وقتی نمیتواند به قوم و خویش و آقازادههای خودشان هم آموزش دهد و در نتیجه مجبور میشوند با حذف دیگران برای خودشان جا باز کنند.
حسین فردرو اضافه کرد: حذف نیروهای مورد علاقه مردم با خواسته یکنفر تازه وارد در لایههای شبکه آغاز میشود و بعد سایر مدیران ارشد و مردم را هم درگیر میکند. این اتفاق اگر مدیریت شود میتواند نتایج ارزشمندی به ارمغان آورد. صداوسیما به شدت با افراد متظاهر برخورد کند و اجازه ندهد که افرادی مانع ارتباط و رشد عوامل دوستداشتنی شوند. تحقیقات نشان میدهد که چرا مجریان برنامهها دیر محبوب میشوند یا صمیمیت آنها منتقل نمیشود. اصلاً اگر یک روز بخواهیم فردی را معروف و محبوب کنیم میتوانیم؟ در چه مدت؟ او چه بگوید؟ آیا اگر مجریان اخبار را پس از ۳۰ سال تعویض کنیم، باز هم مردم دلخور میشوند؟ من از طرح این مسائل منظوری دارم. سپس به بررسی تراژدی مجموعه عصر جدید میپردازیم؛ برنامهای که بهزودی حامل مشکلات و خستگی مردم و شرکت کنندگان خواهد شد. مطمئن باشید این اعتراض ابتدا از مجری همین برنامه آقای علیخانی آغاز خواهد شد و خواهیم دید که هیچ استعدادی از این کیسه مارگیری بیرون نخواهند آورد، مطمئن باشید!
یادی از «مسابقه بزرگ» دهه ۷۰
فردرو در این گفتوگو از مسابقات قدیمی تلویزیون یاد کرد و گفت: یکی از معروفترین مسابقاتی که من کار کردم، «مسابقه بزرگ» بود که آقای احمدزاده و آقای حسینی آن را اجرا میکردند. این مسابقه به مناسبت افتتاح شبکه پنج سیما ساخته شد. در آن زمان آقای مفید از من خواست مسابقه ۱۰۰ هزار مارکی را که در اروپا معروف شده بود، به شکل ایرانی تنظیم کنم که ما نیز این کار را کردیم. حتی برای انتخاب مجری امتحانهای مختلفی از خدابیامرز حسین محب اهری و همسرشان گرفتیم. سپس به «مسابقه بزرگ» رسیدیم که تجربه خیلی موفقی بود.
او در ادامه با اشاره به طرح اصلی مسابقه بزرگ در اروپا که فقط یک مجری داشت، گفت: شیوهای که ما در «مسابقه بزرگ» طراحی کردیم، دو مجری داشت. آقای احمدزاده سمبل شخصیتهای مؤمن و معتقد بود و آقای حسینی سمبل یک مجری راحت که اهداف خاصی را دنبال نمیکند و ارتباطش با مردم راحت است. مردم نیز این الگو و ارتباط بین دو مجری را پذیرفتند؛ به شکلی که سالها خودشان این الگو را دنبال میکردند و با هم ادامه میدادند. بسیاری از این الگوها را ما داشتیم. به عنوان مثال در سریال «همسران» خانم مهرانه مهین ترابی و آقای فردوس کاویانی هم مشمول این الگو بودند. ما برنامهای به نام «مش خیرالله و صندوقچه اسرار» را کار کردیم که این دو هنرمند به عنوان زن و شوهر در آن به ایفای نقش پرداختند. پس از آن آقای رسام و آقای بیرنگ اجرای آنها را دیدند و استقبال کردند و بعد از آن در مجموعه «همسران» هم به عنوان زوج به ایفای نقش پرداختند.
در تلویزیون گروهی داریم که دیر آمده و زود میخواهند بروند
این تهیهکننده و طراح مسابقههای تلویزیونی سپس با بیان اینکه خلق الگو در تلویزیون اهمیت بسزایی دارد، اظهار کرد: کسانی که زحمت میکشند الگو میسازند، قدر آن را میدانند و مثل بچه خودشان میماند. اما همان کسانی که گفتم دیر آمده و زود میخواهند بروند، باور کنید این بچههای کوچک و مظلوم و سایر فرزندان رسانه را پنهانی و آشکار خفه میکنند؛ البته هیچ جای دنیا با برنامه و افراد موفق چنین نمیشود. هر مدیری که زحمت کشیده قدر فردوسیپور ها را میداند و مطمئنم آقای علی عسکری به آنها به عنوان یک سرمایه ملی نگاه میکند. حتی خود آقای میرباقری (معاون سیما) هم سالها در تلویزیون زحمت کشیده است، بسیار قدردانی میکند و امنیت حرفهای آنها را تأمین میکند اما مطمئن باشید همیشه یک نفر و یک شخصیت خاص وجود دارد که یک نقطه نظر شخصی دارد و به موقع این ضربه را وارد میکند که میتواند انسجام این جریان را به هم بزند. در اتفاقی که برای برنامه «نود» افتاد من مدیر گروه ورزش شبکه سه را هم بیتقصیر نمیدانم. او بچهای شیر نداده که دلش بسوزد. اصلاً اگر هم فکر کند که شیر سالم و خوب و تمیزی دارد، حتماً دور و برش را عدهای کار نابلد ولی پرادعا و پرهزینه تجمع کردهاند که او را به جاده خاکی ببرند و برایش مشکل درست کنند. آقای پورمحمدی زمانی که رئیس شبکه بود قدر میدانست. آقای زینالعابدین زمانی که مدیریت شبکه را بر عهده داشت قدر میدانست، آقای شریعتپناهی هم همین طور. اصلاً شک نکنید که ممکن است همین فردوسی پور آنها را اذیت کرده اما اجازه ندادهاند که کار به چالش و اعتراض عمومی کشیده شود.
به دنبال راه نجات از تلویزیون بودم!
این کارگردان و تهیهکننده که از سال ۵۴ در صداوسیما کار کرده است، با اشاره به اینکه طرحی با موضوع استعدادیابی را سال ۹۳ به شبکه نسیم ارائه داد اما با بیمهری تلویزیون پس از سالها برنامهسازی روبهرو شد، گفت: من طرحی را با عنوان «آکادمی خنده» به شبکه نسیم ارائه داده بودم که شبکه نسیم هم آن را تصویب کرد و ما نیز بخشهایی از کار را آماده کردیم اما یکباره با کار مخالفت شد. من کارهایی مثل «محله برو بیا» و همین طور مسابقات تلویزیون و برنامههای مهم تلویزیونی را کارگردانی کردهام اما در نهایت طرح استعدادیابی که سال ۹۳ ارائه دادم با مخالفت روبهرو شد. البته شبکه نسیم اعلام کرد که بودجه ندارد و برای راهاندازی آن نیاز به اسپانسر است، ما اسپانسر هم پیدا کردیم اما پس از مدتی در اقدامی تعداد قسمتهای برنامه را پایین آوردند. با وجود اینکه آنونسهایی هم با مجریان مختلف ساخته بودیم، من را آنقدر خسته کردند که دوست داشتم فقط راه نجاتی پیدا کنم و فرار کنم. حتی مبلغی هم که کار کرده بودیم به ما ندادند و خستگی ما دوچندان شد.
این برنامهساز قدیمی سپس گفت: یک بچه، زمانی که به دنیا میآید برای مادر خیلی عزیز است. اگر برای بچه اتفاقی بیفتد به راحتی نمیتواند خودش را پیدا کند. برنامهها برای ما همین وضع را دارند. با همه این تفاسیر دو سه برنامه در سالهای اخیر برای تلویزیون ساختیم. وقتی این اتفاق برای آقای فردوسیپور افتاد، من به یاد شرایط خودم و نوع برخورد مدیر وقت شبکه نسیم افتادم که چه بلایی سرم آورد و جالب است که آن مدیر حالا در شبکه سه کار میکند.
وقتی در سال ۹۳ من را آنقدر خسته کردند که دوست داشتم فقط یک راه نجات پیدا کنم و فرار کنم، من همه چیز را از چشم نظام میدیدم! وقتی این اتفاق برای آقای فردوسیپور افتاد، من به یاد شرایط خودم و نوع برخورد مدیر گروهی افتادم که چه بلایی سر من آورد. اگر مردم در چنین لحظهای به صحنه میآیند به جای فردوسی باید ریاست سازمان خوشحال شود، چون مردم میگویند ما از خاطراتی که بینمان ایجاد شده دفاع میکنیم، از لحظههای شیرین زندگیمان در این سیستم یاد و دفاع میکنیم. چه کسی برای نظام مفیدتر است؟ کسی که شریان نوستالژیها را میبرد یا مردمی که از این لحظات و خاطرات دفاع میکنند؟
حق وتو خاص در «عصر جدید» معنایی ندارد
در بخش دیگری از این نشست فردرو درباره مسابقهای که طرح آن را پیش از برنامه «عصر جدید» داده بود و اینکه چه تفاوتی با «عصر جدید» داشت، اظهار کرد: اینکه شما از تجربههای خارجی استفاده کنید خیلی خوب است اما باید حتماً بر روی اساس و امکانات مانور بدهید و بر اساس نیاز مردم خودمان تغییرات را به کار ببرید. آن تغییرات به شکل شاخص در «عصر جدید» رخ نداده است، اما چند مورد دیدم که نگران شدم. اول اینکه جایی که مجری برای خود در برنامه «عصر جدید» باز کرده است، اصلاً به هیچ الگویی نمیخورد و یک چیز من درآوردی است. او به داوران احاطه دارد و در روشی که دارد، یک حق وتو خاص را برای خودش ایجاد کرده است. به عنوان مثال میگوید قبل از اینکه داوران رأی خود را بدهند من بگویم که از این کار خوشم آمده، و یا کارت مخصوص برای خود در نظر گرفته است. اما چون تجربهای از دیدن این فضا ندارد، میگوید این برنامه سختترین برنامهام بوده است؛ بنابراین برنامههای قبلی اصلاً برایش سخت نبوده است. تلویزیون قدرت مانورهایی دارد که برای مخاطب میتواند جذاب باشد. تمام قالبهایی که آنجا ارائه میدهند برنامه باید کمک کند تا درست اتفاق بیفتد. همچنین اتفاقی اصلاً در این برنامه نمیافتد.
آنچه به عنوان استعداد در «عصر جدید» مطرح میشود مردم را به عقب میبرد
او در ادامه درباره تجربه سال ۵۹ خود از برگزاری یک برنامه در تلویزیون میگوید: سال ۵۹ آقایی از آلمان کاری را برای ما اجرا کرد که این کار از سوی یکی از بزرگان نظام مورد نقد قرار گرفت و اینگونه مطرح شد که ما الگوی آریا مهری نمیخواهیم. هنر در ایران باید تعریف دیگری داشته باشد. این کار که شما تکرار کردید برای مردم سودی ندارد. روزنامه آیندگان هم با من مصاحبه کرد و گفت حرفی برای گفتن نداری؟ من هم گفتم نه، چرا که این نقد از روی دلسوزی انجام شده است. درست است؛ در فرهنگ ما چنین چیزی جایی ندارد و جزو فرهنگ ما نبوده است، در نتیجه سوژههایمان را تغییر دادم و سوژههایی را طراحی کردم که همان اجرا در جشنواره بلغارستان اول شد. اما نکتهای که وجود دارد این است که این جنس اتفاقات در این روزها اتفاق نمیافتد.
این تهیهکننده بار دیگر در صحبتهایش به مسابقهی «عصر جدید» بازگشت و چنین گفت: در این برنامه از خانمهایی استفاده شده است که درباره زنان جنوب نمایش اجرا میکنند که البته هیچ اشکالی هم ندارد اما وقتی شما دقیق نگاه میکنید میبینید که این معرفی استعداد نیست. آن چیز که به عنوان استعداد مطرح میشود، این گونه نیست و متأسفانه کمی هم مردم را به عقب میبرد. وقتی شما به دنبال این هستید که برنامه ادامه پیدا کند، باید فضا را به سمتی ببرید که فرهنگی خاص جا بیفتد. مطمئن باشید مردم از این روش دلزده میشوند؛ چرا که احساس میکنند جایی در آن ندارند.
فردرو سپس با اشاره به مواردی که در ارتباط با رکورد زدن در دنیا در این مسابقه مطرح میشود، اظهار کرد: صحبتهایی که در ارتباط با شکستن رکورد دنیا مطرح میشود برای مردم توهم ایجاد میکند. متأسفانه جایی است که شما میخواهید آن را به عنوان استعداد معرفی کنید. شرکتکنندهای در سیستم اپرا جایزه گرفته است، بعد به عنوان استعداد کشف نشده در اینجا از آن استفاده میشود. آنچه به عنوان استعداد در «عصر جدید» مطرح میشود مردم را به عقب میبرد. برای مثال ارائه آن پانتومیم قوی در یک قالب ضعیف و بدون تکنیک تلویزیونی و ناهمسان سازی با فرهنگ خودی مردم را به این هنر بدبین کرد؛ مخصوصاً تحلیل اشتباه یک داور ضعیف.
کیلویی که نیست؛ اگر استعداد نداریم، باید بگوییم نداریم
این برنامهساز باسابقه تلویزیون سپس پیشنهاد داد: تلویزیون به عنوان رسانه اصلی باید متر و معیار محکمی را برای کسی که به عنوان استعداد معرفی میشود و از نگاه مردم پذیرفته شده است مشخص کند و این وظیفه سازمان صداوسیما را سنگین میکند. اینکه چقدر باید دقت شود هر شخصی که میآید توانمند باشد، واقعاً یک استعداد باشد یا نه و شرکتکننده بداند که اگر وارد این حیطه میشود واقعاً استعدادش شکوفا میشود.
او در پاسخ به این پرسش که برنامه «عصر جدید» تا چه میزان برای استعدادهای ما در جامعه ایرانی میتواند به عنوان یک تراز مطرح باشد؟ گفت: اولاً کیلویی نیست. اگر ما استعداد نداریم، باید بگوییم نداریم. اگر نیاز به زمان داریم باید بگویند صبر کنید تا برنامه جا بیفتد و در واقع فیلتر را آنقدر سنگین کنیم که هر کسی از آن رد نشود. اگر قرار باشد هر شب ۷۵ دقیقه برنامه پخش شود یا حتی در هفته به مدت سه شب هم پخش شود، نهایتاً به آن جایی میرسیم که نمیتوانیم همه برنامه را استعداد تلقی کنیم. در نتیجه محدودیتهایی ایجاد میشود.
او با بیان اینکه در برنامه «عصر جدید» موسیقی جایی ندارد، گفت: این در حالی است که بسیاری از استعدادهای ما در حوزه موسیقی هستند. متأسفانه در همه جای دنیا برای موسیقی رشتههای اختصاصی در نظر گرفته میشود. برای کشور ما هم که جوان داریم جای تعجب است. در این برنامه حتی اگر کسی هم صدایش خوب باشد به شکل عمدی داوران را وادار میکنند که رأی منفی بدهند تا مبادا مردم، شرکتکننده را بالا ببرند. حال نمیدانم رأی مردم در این برنامه چقدر جدی است؛ چرا که اعتماد به رأی مخاطب هم با حاشیهای که برای نود و برنده باش پیش آمد، از بین رفت.
فردرو در بخش دیگری از گفتوگوی خود با بیان اینکه «عصر جدید» باید یک آکادمی باشد، تأکید کرد: این برنامه باید به شرکتکنندگان آموزش بدهد تا در فینال حرفی برای گفتن داشته باشند. چه کسانی آنها را آموزش میدهند؟!
این تهیهکننده سپس تصریح کرد: متأسفانه ما سالهاست برای ساخت برنامههایی که الگوهای موفق خارجی داشتهاند، مقاومت کردهایم. حال که این برنامهها در دنیا از رده خارج شدند، تلویزیون تازه به راه افتاده است. ما مسابقه «ستارهها» را که این روزها برنده باش با ساختار مشابه آن آنتن میرود، سالها پیش با اجرای ایرج نوذری داشتیم. آن موقع کسی نگفت که ما کپیبرداری کردیم، چرا که کل کار بومی شده بود و به اندازهای که لازم بود پخش کردیم؛ مسابقهای که برای ۳۰ سال پیش بود.
بهروزترین مسابقه حال حاضر در دنیا
حسین فردرو در پاسخ به این پرسش ایسنا که در حال حاضر کدام مسابقه تلویزیونی در دنیا بهروز است و در شبکههای خارجی تولید و پخش میشود؟ به مسابقه «یک میلیون ثانیه» اشاره میکند که به تازگی در تلویزیون آمریکا ساخته و پخش میشود.
او با اشاره به اینکه در حال حاضر این مسابقه بهروزترین مسابقهی دنیاست، در این زمینه گفت: معمولاً مسابقات کپی شده بعد از آمریکا به اروپا، پس از آن به ترکیه و بعد از ترکیه به دست ما میرسد. اصل ماجرا درباره این مسابقه این است که شرکتکننده در هر ثانیه پول برایش واریز میشود و او بر روی صندلی مینشیند. اما او در پشت صندلی یک رقیب هم دارد. آنها ۳۰۰ ثانیه فرصت دارند پاسخ سوالهایی را که مطرح میشود بدهند. اگر هر شرکتکننده پاسخ بیشتری بدهد او روی صندلی میماند. مسابقه همین طور ادامه دارد و در نهایت چهار نفر از شرکت کنندگانی که امتیاز بالایی دارند به فینال میروند. شرکتکنندگان معمولاً از افراد مطرح هستند و روی آنها بسیار کار شده است.
اسپانسرها اتفاق خوبی هستند که بوی خوبی نمیدهند
این تهیهکننده در ادامه درباره جریان اسپانسرها و دشواری مناسبات مالی برنامهها گفت: اسپانسرها در حال حاضر برای تلویزیون یک اتفاق خوب محسوب میشوند اما بوی خوبی نمیدهند. ظاهراً خوب هستند برای اینکه هر دفعه که ما خواستیم برنامه بسازیم مطرح شد که باید اسپانسر داشته باشیم. در مسابقات هم شرایط این بود که حتماً اسپانسر داشته باشیم. تلویزیون فقط به برنامههای نمایشی پول میداد. در حالی که مسابقات تلویزیونیتر بودند. از همان دوره که ما مسابقات را داشتیم بحث اسپانسرها هنوز آسیب شناسی نشده بود. اینکه پول به دست برنامهساز برسد چیز خوبی است که بتواند برنامههای خوبی بسازد اما اینکه در آن تقلب صورت بگیرد جای سوال دارد. واقعیت این است که ما همیشه دلمان میخواست افراد مشهور را برای اجرا معرفی کنیم. همین مسابقه «میلیونر» هم معروفترین بازیگران دنیا را میآورد. از طرفی اگر مجری متخصص باشد تخصص جزو نیازهاست. به عنوان مثال من در مسابقه «۱۰۱ نفر» ناصر ممدوح را دعوت کردم. آن برنامه خیلی موفق شد و حتی بعدها در داوری مسابقات تلویزیونی از ایشان استفاده شد. سالها پیش آقایان عرفانی و محب اهری و همسران ایشان را هم دعوت کردم. میخواهم بگویم مردم دوست دارند مجری متخصص باشد. الان آقای فردوسیپور متخصص مجری برنامه تلویزیونی در حوزه ورزش است. لازم نیست که بازیگر فیلمهای عاشقانه را برای اجرا دعوت کنیم. باید کسی برای اجرا دعوت شود که مردم قبولش داشته باشند.
بلایی که بر سر مجریان میآوریم!
او ادامه داد: متأسفانه ما سر مجریان بلا میآوریم در حالی که به هر حال آنها سرمایه مردم بودهاند. یکی از آنها محمد حسینی است که الان برای ما مصیبت شده است. متأسفانه تلویزیون مجریان را به مسیری میکشاند که در نهایت مردم از آنها جدا میشوند. از مجریان شخصیتهایی میسازند که خودشان نیستند و بعدها دچار مشکل میشوند. تلویزیون به اجبار از آنها هویتی ارائه میدهد که خود آن آدمها در شرایط عادی به آن اعتقاد ندارند اما به خاطر تلویزیون این کار را میکنند. نهایتاً نمیتوانند از آنها حمایت کنند که بعدها اپوزیسیون میشوند. به خارج میروند و همه فکر میکنند که اینها را از راه به در کردهاند.
فردرو در بخش دیگری از گفتوگوی خود درباره اجرای مسابقات تلویزیونی و مجریانی که در تلویزیون تربیت شدهاند، با بیان اینکه متأسفانه مجری متخصص بار نیاوردهایم، گفت: اگر مجری متخصص هم باشد، گْل نکرده است. تلویزیون ما فقط یک نوع تظاهر را تبلیغ کرده است که هدف هم دین نبوده است. تلویزیون مجریانی تربیت کرده است که نصف آنها تصویر واقعی از خودشان ارائه نکردند. تلویزیون باید تلاش کند تظاهر را از شخصیتهای خود دور کند تا مردم بتواند آدمهای صمیمی که مردم خاطرات مشترک با آنها داشتهاند را ببینند. از طرفی خود تلویزیون هم کمتر ضربه میبیند. در تلویزیون یک اتفاق افتاده است و آن اینکه مردم تحمل اجرای مجریان قبلی را ندارند و گناه تلویزیون در این زمینه این است که از این مجریان در شرایطی استفادههایی برده که این استفادهها الان به ضرر آدمها تمام شده است.
او با بیان اینکه مخاطب تلویزیون الان نیازی به دیدن محله گل و بلبل و محله برو بیا ندارد، درباره لزوم بهروز بودن برنامهها اظهار کرد: به عنوان مثال الان مردم توجهشان تناسب اندامشان است. شما اگر یک برنامه در این زمینه بسازید هزار برابر بیشتر از محله بهداشت و محله برو و بیا دیده میشود.
چرا مجریان تلویزیون باید خستهکننده باشند؟!
او دربارهی عملکرد تلویزیون در برگزاری مسابقات استعدادیابی اظهار کرد: صداوسیما در حال حاضر جریان استعدادیابی را آغاز کرده است. امیدوارم باعث تعطیل شدنش نشود و خوب پیش برود؛ چرا که روش و راهی که میرود همان کمک اولیه را هم برای آثار شرکتکنندگان ندارد. نکتهای که وجود دارد این است که ما زمانی که برنامهای میساختیم ۳۰ درصد احتمال میدادیم که سانسور شود و به شدت با آن میجنگیدیم که در نهایت اتفاق میافتاد. اما در برنامه «عصر جدید» تلاش میکنند ۱۰۰ درصد چیزی که ضبط کردهاند، قابل پخش شود. در نتیجه به مرور همان بلایی که بر سر مجریان برنامه میآورند، بر سر این برنامهها میآید؛ یعنی کاری میکنند که از چشم مردم بیفتد. در صورتی که چرا تلویزیون باید خستهکننده باشد؟ مجریانش باید خستهکننده باشند؟ به دلیل اینکه آنقدر موارد غیرمحتوایی و سطحی به آنها دادهاند و آنها را در مناسبتهایی بدون داشتن متن و نوشته همین طور خرج کردهاند که این اتفاق افتاده است.
این تهیهکننده سپس درباره چیدمان داوران «عصر جدید» گفت: در ارتباط با چیدمان داوران، مردم دوست دارند، افراد مشهور حضور داشته باشند. در ارتباط با رؤیا نونهالی نمیدانم ایشان متن دارند یا خودشان این مطالب را بیان میکنند اما اجرای فوقالعادهای دارند. البته باید گفت برخی حواشی هم مربوط به شروع کار است و اینها را جزو مشکلاتی میدانم که وقتی به آدم تازه کار رجوع میکنید، پیش میآید. آقای عظیمی نژاد نیز در کار موسیقی و حرفه خود کاربل. است در ارتباط با آقای سید بشیر حسینی باید گفت، در بعضی از امور آدم باید بگوید نمیدانم یا عقلم نمیرسد اما در رابطه با ایشان این اتفاق نمیافتد. امین حیایی هم خوب است. با وجود اینکه کارشناسی عمل نمیکند اما صادقانه رأی میدهد. در نهایت مردم انتظار داشتند تیم متخصصتری در این برنامه حضور داشته باشد.
او سپس گفت: امیدوارم این برنامه پایه محکمی برای آینده صدا و سیما باشد اما حکایتی درباره برنامههای خارجی وجود دارد و آن اینکه زمانی که کار خارجی را تقلید میکنیم باید آنقدر تغییرش بدهیم که اگر به خوبی اصلش نشد روحیه ملیمان را تغییر ندهیم. این مسئله بسیار خطرناک است. وقتی مقایسه صورت میگیرد بهتر است کاری ساخته شود که مقایسه نشود. مدیران ما اکثراً در فراهم کردن شرایط گناهی ندارند. به عنوان مثال در قبال عادل فردوسیپور مدیرنماها را مقصر میدانم، نه کسانی که مدیریت میکنند. مدیر سازمان صداوسیما یک جمله گفت که درست هم گفت و آن اینکه افرادی که در بروز مشکلات سازمان به جای حل آن بحران به وجود میآورند، خطرناک هستند و باید در معرفی شدن آنها کاری نکنیم. باید گفت فردوسیپور اگر میخواست کاری کند، در این ۲۰ سال این کار را میکرد!
انتهای پیام
نظرات