این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا، درباره توان ادبیات در نقد شرایط جامعه اظهار کرد: این مسئله دو وجه دارد؛ یکی اینکه آیا ادبیات میتواند این کار را بکند؟ بله ادبیات میتواند این کار را بکند. حداقل در تاریخ معاصر نشان داده است که در نقد شرایط جامعه نقش دارد و به شیوههای مختلف و با ابزارهای مختلف میتواند این کار را انجام دهد. اما اینکه آیا در وضع حاضر میتواند این کار را انجام دهد یا نه، این بحث دیگری است.
او افزود: بخش زیادی از این پاسخ به وضعیت سانسور و ممیزی بستگی دارد؛ چون نقد اجتماعی از نقد سیاسی جدا نیست. حداقل در زمینه رمان میتوانیم بگوییم رمانهایی که پسزمینه نقد اجتماعی دارند، نقد قدرت سیاسی را هم در خود دارند، چون سیاست از اجتماع و تاریخ جدا نیست و وقتی بخواهی جامعه را نقد کنی ناخودآگاه نقد قدرت، تاریخ و … هم اتفاق میافتد. در نتیجه تابآوری نهادهای قدرت که تنها حاکمیت نیست، مهم است؛ این موضوع در همه ارکان مثل دولت، خانواده، خانه و حتی روابط بین زن و مرد مهم است.
دادخواه بخشی از نقد جامعه توسط ادبیات را هم مرتبط با خود نویسنده دانست و گفت: بخشی از این موضوع هم به خود نویسندهها ربط دارد که اصلاً چقدر به این مسائل توجه دارند. شاید یک مقدار در سالهای گذشته پرداختن به نقد جامعه، فردی و کوچک شده است. یعنی چشمانداز، افق و مقیاس آن کوچکتر شده و ذرهبین نویسنده روی مقیاس کوچکتر خانه و خانواده رفته است. نویسنده سعی میکند چالشها را در حوزه کوچکتری ببیند تا اینکه قهرمان داستان بخواهد وارد یک شهر یا فضایی بزرگتر از آن شود.
نویسنده رمانهای «شاهراه»، «زیباتر» و «یوسفآباد خیابان سی و سوم» همچنین درباره سهمی که دانش و اطلاعات نویسنده در این نقد دارد، بیان کرد: نویسنده جز فرهیختهترین اقشار جامعه است و مطالعه بیشتری بهنسبت بقیه دارد. اما تجربه هم مهم است؛ این در حالی است که شاید جامعه به ما کمتر اجازه بدهد تا تجربه متفاوتتری داشته باشیم. حتی آدمها و سبک زندگی آنها دارد شبیه هم میشود و زندگی فعال و پرتلاطمی ندارند. این طبیعتاً به این علت است که زندگی فرمال شده است. هرچند که این بخشی از مدرنیته است و در عین حال باعث میشود بیشتر همدیگر را بشناسیم اما خلاقیت را کمتر میکند.
او در پاسخ به سوالی درباره تأثیر و کارایی ادبیات در شرایط جامعه در طول تاریخ، گفت: یک زمان شعر و رمان تنها رسانه در جامعه بودند. حتی در خارج از کشور هم رمانهایی مثل آثار بالزاک بودند که جامعه را نقد میکردند. بعد از آن رسانههای دیگری مثل سینما آمدند و روزنامهنگاری هم شکل متفاوتی به خود گرفت. البته این نقد وظیفه ژورنالیستها است و در نبود آنها ادبیات این وظیفه را بر عهده میگیرد.
سینا دادخواه با بیان اینکه ادبیات طبیعتاً به سمت چیزهای انتزاعیتر میرود، افزود: نقد شرایط جامعه لزوماً وظیفه ذاتی ادبیات نیست. اما در برهههایی از تاریخ بنابر اضطرارهایی، این وظیفه را برعهده میگیرد. اگر روزنامهها دچار محدودیت شوند، این داستانها هستند که مجبورند این وظیفه را بر عهده بگیرند. مثلاً در دهه ۸۰، روزنامهها با محدودیتی مواجه بودند و این رمانها و داستانها بودند که سبک و شرایط زندگی مردم را، به نیابت از رسانهها بیان میکردند.
انتهای پیام
نظرات