این شاعر در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: کسی که شعر آیینی میگوید باید تاریخ شیعه و تاریخ اسلام را خوانده باشد و روایت، حدیث و قرآن بلد باشد؛ در غیر این صورت، شعر آیینی چه ارزشی دارد جز یک مشت احساسات بیمایه که معلوم نیست برای چه کسی گفته شده است؟
او افزود: در بین شاعرانی که شعر آیینی خصوصا نوحه و مرثیه میگویند بعضا دیده میشود که فرد شاعر شعری را برای عاشورا میگوید اما همان شعر را میتوانست برای معشوقهاش هم گفته باشد، چرا که هیچ مشخصه و برجستگیای ندارد که متوجه شویم به کدام واقعه یا کدام سخن بزرگان برمیگردد و مایه و پشتوانهای با خود ندارد؛ به همین دلیل نشان میدهد شاعری که چنین شعری را گفته از روی احساس بوده و میتوان آن را به کس دیگری ربط داد.
خالقی سپس با اشاره به دوران پس از انقلاب بهعنوان اوج درخشش شعر آیینی گفت: بعد از انقلاب، تشویقها، پشتیبانیها و موقعیتهایی که برای شاعرانی که زمینه شعر آیینی گفتن را داشتند بهوجود آمد سبب رشد شعر آیینی و دیده شدن جنبههای کمتر دیدهشده یا دیدهنشده آن شد.
او در ادامه اظهار کرد: در شعرهای آیینی، عرفان و حماسه نمود بیشتری پیدا کرده است و آن هم به خاطر تعالیم و تلاشهای بزرگان دین که پیش از انقلاب در این حوزه فعالیت میکردند است.
ضیاءالدین خالقی افزود: ما به عنوان یک شاعر همانطور که میتوانیم حماسه را در نوع گفتن و آزادمنشی خودمان بیان کنیم، دینی بودن، آیینی بودن و مذهبی بودن خودمان را نیز میتوانیم مستقیم بیان نکنیم و در لفافه و غیرمستقیم با باطنی آیینی و ظاهری غیرآیینی بیان کنیم، چرا که کسی اگر باطن دینی داشته باشد شعر عاشقانه و حماسی او هم نشانههایی از مذهبی بودن و دینی بودن دارد.
انتهای پیام
نظرات