این داستاننویس و شاعر در گفتوگو با ایسنا درباره وضعیت ناشران دولتی و آسیبها و حسنهایی که در حوزه نشر ایجاد کردهاند، گفت: من به طور کلی با حضور دولت در حوزه نشر مخالف نیستم. فکر میکنم تجربه کشورهای پیشرفته هم نشان داده است که دولت میتواند تأثیر زیادی در نشر کتابهایی داشته باشد که کشور به آنها نیاز دارد اما ناشران خصوصی نمیتوانند یا نمیخواهند در این حوزهها سرمایهگذاری کنند. بنابراین اینکه بخواهیم حضور دولت در حوزه نشر را نفی کنیم درست نیست. اما در کشور ما چون سیاست در همه حوزهها تسلط دارد، بنابراین نشر را هم سیاسی کردهایم.
او در ادامه افزود: یعنی اگر یک دستگاه دولتی در حوزه نشر فعال شود مجبور است تابع سیاستهای حکومتی عمل کند و این دست و پای آنها را میبندد. بنابراین کتابها یا سفارشی میشوند یا اینکه سنخیتی با فضا و شرایط روز ندارند، چون اصولا دولتها با نقد شرایط روز میانه خوبی ندارند.
اکبریانی گفت: در یکی، دو دهه اخیر هم در حوزه نشر قاعده این بوده است و نشر دولتی نتوانسته کارآمد باشد. این ناشران دولتی معمولا بودجههایی گرفتهاند، اما به سمت کارهای سفارشی رفته و آثاری را منتشر کردهاند که تأثیر آنچنانی بر روی خواننده و جامعه نداشته است. اگر بخواهیم مقایسهای بین نشر دولتی و خصوصی داشته باشیم میبینیم که نشر خصوصی بیشتر توانسته جواب مخاطبانش را بدهد و سلایق، طیفها و افکار مختلف را در حوزه نشر پوشش بدهد. اما نشر دولتی در ارتباط گرفتن با طیفهای مختلف خوانندگان و گروهها ناتوان بوده است. دلیل آن هم این است که باید در چارچوبهایی حرکت کند که حکومت آنها را از پیش تعیین کرده است.
او درباره اینکه آیا در بین ناشران دولتی حتی برای نمونه نمیتوان ناشران خوبی پیدا کرد، بیان کرد: گمان نمیکنم. اگر هم بوده بسیار اندک بوده است و من هم نمونه عینی سراغ ندارم. البته این اتفاق در حوزه مطبوعات رخ داده است. مثلا ما نشریه «ارغنون» را داشتیم که از طرف وزارت ارشاد چاپ میشد و توانسته بود مخاطبان زیادی را جذب کند اما در حوزه کتاب نمونه عینی سراغ ندارم.
اکبریانی درباره مدیران نشرهای دولتی نیز گفت: مدیر دولتی وقتی وارد عرصه نشر میشود مجبور است چارچوبهای کلی را رعایت کند؛ بنابراین همان کارهای تکراری و پیشتر انجامشده را ادامه میدهد. حالا چرا این روند شکسته نمیشود به این برمیگردد که هنوز اعتقاد داریم سیاست باید خط مشی فرهنگ را تعیین کند و این فرهنگ و نیازهایش نیست که به بخشهای مختلف فرهنگی جهت میدهد بلکه سیاست است. دوم اینکه منافع عدهای و جریانهایی با نشر دولتی گره خورده است و منافع این عده و گروه از طریق نشر دولتی تأمین میشود.
این نویسنده درباره آسیبشناسی نشر دولتی اظهار کرد: ما میتوانیم آسیبشناسی را از چند منظر انجام دهیم. اول اینکه آیا ناشران دولتی توانستهاند با نشر خصوصی رقابت کنند؟ به نظر من اگر جذب مخاطب را معیار قرار دهیم معتقدم به هیچ وجه ناشران دولتی نتوانستهاند با نشر خصوصی رقابت کنند و از این منظر آنها عقب رفتهاند. البته در این بین ناشران دولتی هم بودهاند که کتابهایی چاپ کردهاند، تبلیغات زیادی برای آن کردهاند و سازمانهای مختلف آنها را خریدهاند و به کارکنان و یا افراد مختلف هدیه دادهاند. اما هیچکدام از اینها مبنایی برای اینکه نتیجه بگیریم نشر دولتی با مخاطب ارتباط برقرار کرده، نیست. زمانی میتوانیم این را بگوییم که واقعا کتابها خوانده شوند، اما این مسئله درباره کتابهای ناشران دولتی ما رخ نداده است.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: اما همین ناشران دولتی از نظر اقتصادی بخشی از هزینههای حوزه نشر را که میتوانست به سمت ناشران خصوصی سوق پیدا کند و آنها را تقویت کند به خود اختصاص دادهاند؛ بنابراین نشر دولتی توانسته بخشی از اقتصاد نشر را در مشت خود نگه دارد و از این جهت برای رشد نشر خصوصی مانع ایجاد کرده و این مسئله در حوزه اقتصادی به نشر خصوصی لطمه زده است.
اکبریانی در ادامه اظهار کرد: شواهد نشان میدهد انگیزه بخش دولتی در انتشار کتاب بسیار ضعیف است. به دلیل اینکه سرمایه از طریق فروش کتابها به دست نمیآید بلکه از طریق بودجه دولتی تأمین میشود، ناشر دولتی خودش را در رقابت با بخش خصوصی نمیبیند و همین باعث رکود و سکون در نشر دولتی شده است. این مسئله باعث شده که ناشر دولتی خیلی کمتر به دنبال نوآوری و جذب مخاطب باشد. جذب مخاطب برای ناشران دولتی در اولویت چندم است؟ اولویت ناشران دولتی راضی کردن مدیران است.
انتهای پیام
نظرات