حسن آقا نیامده که تکرار خاطرات کند، نیامده سنتی را به یاد بیاورد بلکه آمده تا درفصل بیکاری به همراه پسرش نانی برای خانواده به دست آورد، شاید اسلافش هم همین گونه بودند وقتی در کوچههای شهرهای ایران ساز و آواز میخوانند. گوسانها را میگویم همانها که هم در دربارها و هم کوچه بازارها به آواز خوانی و ساز نواختن مشغول بودند.
گوسان به زبان پهلوی هم برای نوازندگان به کار میرفته و هم برای آوازخوانان که در دوره پارتها به خنیاگران (خوانندگان و نوازندگان) اطلاق میشده است. فعالیتهای گوسانها بسیار گسترده بوده است. آنها در حفظ و نگهداری سنت ملی ایران نقش بسیار مهمی ایفا میکردند به طوری که مفسر زمان خود و ضابط دستاوردهای عهد باستان به شمار میرفتند ولی گفته شده افسانههای کهن از طریق همین خنیاگران جمع آوری و سینه به سینه نقل شده است. روی آنها بداهه سرایی میکردند ساختههای آنها از ویژگیهای گوناگون برخوردار بوده که با آواز و ساز همراه بوده است.
گوسان ها در زندگی پارتها نقش بسزایی داشتند و در همه مراحل زندگی از سرگرم کنندگان پادشاه و مردم عادی به شمار میرفتند و از محبوبیت خاصی برخوردار بودند، اما امروز شاید امثال حسن آقا برای مردم محبوب نباشند داد و بیدادهایی که جمعه بعد از ظهر نثار او و پسرش شد و اینکه کسی دور او جمع نشد شاید شاهدی باشد بر این گفت و گو. تنها کودکی هزار تومنی میآورد و به او میدهد. حسن آقا دوست ندارد درباره در آمدش صحبتی کند اصلاً صحبت کردن را دوست ندارد بیشتر دوست دارد بنوازد هرچند نفسش آخر شبها میگیرد ولی درآمدش هم گویا بد نیست، بالاخره زندگی را میشود گذراند وقتی که از سرچهار راه ایستادن چیزی عایدش نمیشود بخصوص الان که اوضاع کشاورزی و ساختمان سازی خوب نیست ساز زدن راه حل خوبی برای گذران زندگی است. البته به نظر حسن آقا بالاخره مردم هم شاد میشوند یاد بهرام گور می افتم که لولیان را از هند آورد تا در کوچهها ساز بنوازند برای اینکه مردم شاد شوند وبه نقل از تاریخ، او از شاه هند طلب 1200 یا بر اساس برخی روایات دیگر 400 گوسان یا خواننده و نوازنده طلب کرد که در هند به آنها "زِت" میگفتند و در ایران به لولی، لوری، سوری (کاولی، بابلی) یا کولی معروف شدهاند. این لولیان در هر کوی و برزن و شهر و قریه و قصبهای برای مردم خوانندگی و نوازندگی میکردند.
فردوسی درباره این افراد میگوید که "بهرام هر کدام از ایشان را گندم و گاو و خر داد تا کشاورزی کنند و توده مردم را رایگان رامشگری کنند. ولی آنان که اهل کار برزیگری نبودند، گندم و گاو را خوردند و تنها خر برایشان ماند و بهرام چون چنین دید، گفت که باروبنه بر خر نهید و رود و بربط برگیرید و دورهگردی کنید و خوش باشید و توده مردم را نیز خوشدل نمایید.
به نزدیکِ شَنگل فرستاد کس/چنین گفت کای شاه فریادرس/ از آن لولیان برگزین ده هزار/ نر و ماده بر زخم بربط سوار، که استـاد بر زخم دستان بود/ وز آواز او رامـشِ ِ جان بود."
مرد خوشدلی است هرچند روزگاربه او سخت گرفته است به گفته خودش موسیقی را از کودکی یادگرفته و در مراسمهای عروسی نوازندگی میکرده. بیشتر از این دوست ندارد حرف بزند بالاخره زمان را از دست میدهد و محلههای دیگر هم هستند که داد و بیداد نکنند و به قول خودش این صدا خاطرهها را برایشان زنده کند و پول بدهند. بالاخره این بساط هم مشتری خودش را دارد.
بساط فروش صدا از قدیم الایام در ایران مرسوم بوده و در بخش بزرگی از تاریخ، نوازندگان کولی با آوازخوانی درآمدزایی میکردهاند و در دنیا این قوم به این کار مشهور هستند و در واقع کولیها مثل فروشندگان دوره گرد، هنر موسیقی خود را در جهان به دور از سالنهای پر تجمل موسیقی به مردم میفروشند. البته امروز امرار معاش از طریق موسیقی کاملاً عادی است نوازندگان از کودک تا پیرمردان خمیده با سازهای ایرانی و غربی چند دقیقهای مردم را به خود مشغول میکنند و گاهی در قبال این اجرای زنده، مردم به آنها پول میدهند.
شبهای عید اوج کار این افراد در محلات محسوب میشود و این افراد با مدیحه خوانی درآمد بیشتری هم به دست میآورند زیرا اعیاد مذهبی تعلق خاطر مردم باعث میشود تا درآمد این افراد بیشتر شود. از نگاه مردم دنیا فرق دارد شاید زمانی که نه تلویزیونی بود نه رادیویی، تکنوازیها و آواز خوانیها که بیشتر کولیها آن را به عهده داشتند جذابیت بیشتری برای مردم داشت، اما امروز نگاهها فرق میکند. خیلی اعتقاد دارند این افراد باید باشند چون بالاخره شنیدن صدای موسیقی باعث نشاط میشود و در مقابل برخی معتقدند این صداهای ناهنجار سلب آرامش میکنند. برخی معتقدند موسیقی را باید از اهلش شنید و در مکان خودش اما آنکه وسعش نمیرسد این صدای زنده را کجا بشنود...
به اجرای هنر در مکانهای عمومی در ازای دریافت انعام یا اعانه اجرای خیابانی گفته میشود که در زبان فارسی به آنها خنیاگر یا مطرب و در اروپا "تروبادور" میگویند. تقریباً در همه فرهنگهای بزرگ جهان، اجرا در مکانهای عمومی برای دریافت انعام (پاداش) وجود داشته است. اجرای خیابانی باز مانده از زمانی است که ابزارهای ضبط و نشر آواها اختراع نشده بود اما با گسترش تکنولوژی به حیات خود ادامه میدهد. امروز در دنیا خیابانهایی به این امر اختصاص دارد و حتی از آن برای جذب گردشگر نیز استفاده میشود و حتی اجرای موسیقی جدای از امرار معاش نوعی حالت اعتراضی هم به خود گرفته است.
نوازندگی خیابانی پدیدهای است که در سالهای اخیر در کشور ما نیز رونق یافته و گروهها و جوانان نوازنده که گاه از تحصیلات آکادمیک موسیقی بهرهمند هستند در کوچه و خیابان به اجرای موسیقی زنده میپردازند. نگاه خاص به موسیقی و روند پر دردسر اجرا گاهی جوانان مشتاق را راهی خیابانهای شهر، پاساژها و محلهای تفریحی می کند. در اصفهان که موسیقی بخشی از فرهنگ مردم است پل خواجو، خیابانهای جلفا، کوه صفه بخصوص در روزهای تعطیل و جمعه پاتوق عرضه هنر موسیقی است. نوعی پاتوق دستفروشی که در هرجایی شکل خودش را دارد؛ در خواجو بیشتر تنبک و نی است و آواز. اکثرا هم کسی چشم داشت مالی ندارد، اما در جلفا گیتار است و سازها مدرن و حتی ارتزاق از آن امری کاملا عادی است و در صفه ترکیبی از هر دو با رویکرد تفننی که لحن طنز گونه نیز میگیرد و گاهی نیز بر سر اجرا رقابت میکنند. گاهی میشود رقابت سنت و مدرنیته رقابتی که برای رهگذران بسیار جذاب است. این جا همه باهم تماشا و تشویق میکنند، البته اکثرا پولی هم نمیپردازند، اما کسی فریاد نمیزند آقانزن، اوی عمو نزن بس است.
گزارش از: لیلا شکوهفر، ایسنا- منطقه اصفهان
انتهای پیام
نظرات