این نویسنده در گفتوگو با ایسنا درباره جایگاه شبکههای اجتماعی در حوزه ادبیات گفت: عرصه شبکههای اجتماعی عرصه سرعت است، اما ادبیات، عرصه این شتابها نیست. اگر نویسنده در شبکههای اجتماعی مخاطبی دارد، مخاطب دیالوگی اوست. من در شبکه اجتماعی مخاطب و مخالفم را پیدا میکنم. دیالوگ برقرار میشود و راجع به داستان صحبت میکنیم. این به این معنا نیست که من برای این افراد هر روز رمان مینویسم.
او با بیان اینکه «سرعت شبکههای اجتماعی زیاد است و ادبیات حوزه دیگری است»، اظهار کرد: ادبیات نمیتواند به ریتم این شبکهها نزدیک شود. یک خانم هر روز نمیتواند باردار شود و ۹ ماه طول میکشد تا فرزند به دنیا بیاید. برای شاعر یا نویسنده هم این دوره وجود دارد. وقتی باردار میشود و شعری میگوید، زمان میبرد تا شعر یا رمان بعدیاش را باردار شود.
زاهدیمطلق با اشاره به ریتم شتابزده اظهار کرد: یکی از آسیبهای بزرگ برای نویسنده، روزنامهنگاری است، با وجود اینکه کمک بسیار خوبی هم میکند. کسی که روزنامهنگار است و میخواهد داستان بنویسد هر سوژه و موضوع تازهای را به سرعت در یادداشتش مینویسد یا در گزارشش آن را پیگیری میکند. او با این کار تخلیه میشود و فکر در وجودش نمیماند که شکل بگیرد و قوام پیدا کند.
این نویسنده و روزنامهنگار با اشاره به اینکه «شبکههای اجتماعی رسانه تکاملیافته است»، بیان کرد: شبکههای اجتماعی فرصت خوبی فراهم کرد که صدای مولفان به گوش همه برسد. الان بهترین خبرهای شبکههای خارجی فارسیزبان از کشور ما آنهایی نیست که توسط خبرنگار آن شبکه تهیه شده بلکه آنهایی است که همین مردم موبایل بهدست گزارش دادهاند؛ خبرنگارانی که بدون گرفتن پول از زاویههای دیدهنشده برایشان خبر میفرستند. شبکههای اجتماعی موقعیتی را فراهم کرد که افراد صدایشان به معنی اعتراض و موافقت را به گوش دیگران برسانند.
او در ادامه متذکر شد: اگر قرار باشد حرفهای حسین فتاحی، محمود دولتآبادی یا نویسنده خارجی را بدانید نیازی به روزنامهها و خبرگزاری نیست. افراد در سایت و شبکههای مجازی مستقیما با مخاطب در ارتباط هستند. شبکههای اجتماعی همه ما را به هم مربوط کردند اما محل تولید اثر ادبی نیستند.
زاهدیمطلق سپس درباره تاثیر نویسندگان بر جامعه گفت: داستاننویسی که در جامعه تأثیر نمیگذارد باید دنبال کار دیگری برود. اگر نویسندهای در جامعه تأثیر نمیگذارد خودش و دیگران را معطل کرده است. اگر کسی فکر میکند «من نمیخواهم در جامعه تأثیر بگذارم» باید کارش را عوض کند.
برخی به تاثیر و برخی نیز به بیتاثیر بودن ادبیات در جامعه معتقدند؛ این نویسنده در اینباره بیان کرد: هر دو گروه درست میگویند. برخی برای خودشان رسالت قائل نمیشوند و میگویند من مینویسم؛ چه تأثیر بگذارد و چه نگذارد. حتما اگر متوجه شود که تأثیر نگذاشته غمگین خواهد شد. آدم که در مریخ زندگی نمیکند. مینویسد که تأثیر بگذارد.
او همچنین افزود: رسانهای که به مخاطب فکر نمیکند که رسانه نیست. چنین رسانهای کاملا تفکر غیرحرفهای دارد. کسی که بالای منبر میرود و میگوید برایم مهم نیست که چند نفر پای صحبتهایم نشستهاند، یعنی نمیداند برای چه بالای منبر رفته است.
زاهدیمطلق با تاکید بر اینکه «کتاب هم رسانه است»، متذکر شد: کسی که کار رسانه انجام میدهد تأثیر کارش مهم است. کسی که کتاب مینویسد و میگوید نتیجهاش برایش مهم نیست اصلا نمیداند برای چه کاری آمده و میخواهد چه کاری انجام دهد. درست مثل پزشکی است که هنگام جراحی میگوید برایم مهم نیست مریض زنده میماند یا نه! اصلا جراح آمده فرد را جراحی کند که زندهاش کند و از مرگ نجاتش دهد. چه کسی حاضر است زیر دست این جراح برود. کتاب نویسندهای را هم که میگوید مخاطب مهم نیست و دنبال تأثیر نیستم کسی نمیخواند. کسی که میگوید برایم مهم نیست یعنی من حرف خودم را میزنم حتی اگر مخاطب نپذیرد.
او درباره گروهی از نویسندگان که تاثیر اجتماعی را رسالت خود میدانند، بیان کرد: عدهای هم میگویند تأثیر مهم است. این دسته از نویسندگان از ابتدای کار رسالتی برای خودشان قائل شدهاند. هیچکدام غلط نمیگویند؛ تنها نوع نگاهشان فرق میکند. حتما کسی که مینویسد برای مخاطب این کار را میکند. اگر من میخواستم برای خودم داستان بنویسم که دنبال ناشر نمیرفتم. هر وقت دلم بخواهد از روی کامپیوتر یا پوشههایم باز میکنم، میخوانم و لذت میبرم. وقتی دنبال ناشر میروم یعنی شنیده شدن برایم مهم است، یعنی حرفی زدهام که میخواهم دیگران بشنوند.
زاهدیمطلق تاثیر رمان را تدریجی دانست و اظهار کرد: رمان تاثیر آنی ندارد مگر در موارد خیلی خاص. مثلا بعد از انتشار رمان «بیوتن» رضا امیرخانی گروهی از مردم برای اعتراض جلو شهرداری تجمع کرده بودند. آنها فکر کرده بودند که مسئله واقعی است. اما اصلا کار رمان این نیست که چیزی بنویسد و از فردا همه چیز عوض شود. موافق گروهی هستم که تاثیر داستان را تدریجی میبینند.
انتهای پیام
نظرات