به گزارش ایسنا، این نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه در مراسم رونمایی از کتاب «افسانههای مردمی نروژ» ترجمه احمدرضا عسگری رنانی که 31 مردادماه در خانه کتاب شفق برگزار شد، تصریح کرد: دانستن افسانههای ملل مختلف برای کودکان ما به همان اندازه ضروری است که دانستن افسانههای ملی ما برای دیگر کودکان.
او سپس به نقاط اشتراک افسانههای مردم اروپا با افسانههای ملی ایران پرداخت و گفت: قسمتهای آغازین افسانههای ایرانی و اروپایی با جملاتی مثل یکی بود یکی نبود شروع میشود به گونهای که شروع تمامی افسانههای هند و اروپایی با ارجاع به گذشتههای دور است و این شباهتهایی را در ذهن کودک ایرانی ایجاد میکند. البته مشروط بر اینکه افسانههای ایرانی پیشتر در اختیار کودک ایرانی قرار گرفته باشد. مضاف بر اینکه افسانههای هند و اروپایی افسانههایی سحرآمیز هستند. این افسانهها شباهت زیادی با افسانههای ما دارند مثل شباهت سیندرلای افسانهای غرب با ماهپیشونی ایرانی خودمان.
جعفری قنواتی با تأکید بر اینکه اواخر قرن هجدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم برای ادبیات و فرهنگ اروپا دورهای خاص بوده و بسیاری از آنان با ارجاع به گذشته خود توانستهاند آثار بهیادماندنی و قدرتمندی را خلق کنند این دوره را برای ایران دوره انقطاع فرهنگی خواند و گفت: این دورهای است که در آن تلاش شد تا ارتباط مردم ایران با چهرههای شاخص فرهنگی و ادبی کهن خود قطع شود و در این میان حتی به شخصیتهایی مثل حافظ و سعدی هم توجهی نشد.
او افزود: متأسفانه این تفکر غالب قبل از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و بعدها نیز ادامه پیدا کرد. این تفکر باعث شد ما از ادبیات و فرهنگ گذشته خود قطع رابطه کنیم. وقتی نسبت به سعدی و حافظ بیتوجهی شده است به طریق اولا افسانهها که نمادی از عقبماندگی به شمار میرفتند مغفول ماندند. این تفکر حتی در میان دانشگاهیان ما نیز وجود داشته و دارد به گونهای که هماکنون در برخی از دانشگاهها تصور میشود وقتی قرار است به فرهنگ کهن پرداخته شود الزاما باید اثری مثل مرزباننامه مورد تأکید قرار گیرد و «خاله سوسکه» مقولهای نیست که بتواند در دانشگاهها به آن پرداخته شود.
محمد جعفر قنواتی تأکید کرد: اختلاف فاز صدساله ما با غرب سبب شده است که اولین کارهایی که در زمینه ارجاع به فرهنگ ملی و مردمی در جامعه شکل میگیرد توسط صادق هدایت باشد. در حالی که غرب در همان اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم به این مقوله توجه کرده و بسیاری از اسلوبهای طبقهبندی افسانهها امروز از جهان غرب گرفته شده است.به همین لحاظ طرح این سوال که چرا ادبیات ما جهانی نمیشود، سوالی سطحی است. ادبیاتی جهانی خواهد شد که در درجه اول ملی باشد و توانسته باشد فرهنگ ملت خاصی را به گونهای شفاف در خود سامان دهد. «مارکز» یا «یاشار کمال» در مرحله اول نویسندگان ملی بودند که توانستند با اتکا به همین موضوع جهانی شوند.
این پژوهشگر در پایان با قدردانی از نشر ویدا که در زمینه انتشار افسانههای ملل فعالیت دارد ابراز امیدواری کرد انتشار این مجموعه بتواند نتایج ارزندهای را برای مردم و فرهنگ ملی ایجاد کند.
در ابتدای مراسم رونمایی از کتاب «افسانههای مردمی نروژ» ترجمه احمدرضا عسگری رنانی، مسعود ملکیاری گفت: امیدوارم همچون سایر کشورها همکاری کتابفروشان با ناشران در جامعه ما هم رونق بگیرد؛ چون حضور مردم در چنین فضاهایی حتی اگر بدون خرید باشد، از آنجا که به دیدار با پدیدآورندگان منتهی میشود ارزشمند است.
انتهای پیام
نظرات