نوروز هم مانند بسیاری از مناسبتهای دیگر سهمی در فیلم های سینمای ایران داشته که البته نسبت به بسیاری از ایام دیگر این نقش پررنگتری بوده است و فیلمسازان به فراخور داستانشان به روزهای آغازین سال جدید پرداختهاند. این پرداخت یا در حد تقارن زمان روایت داستان با نوروز بوده یا بستر اصلی فیلمنامه بوده است.
ایسنا، در این ایام، هر روز یکی از این فیلمها را مرور خواهد کرد.
«آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا؛ در چهار روز مانده به عید نوروز و آغاز سال جدید تماشاگران با التهاباتی که مسافران در یک آژانس مسافرتی دارند و در نهایت با قصهی «حاج کاظم» همراه میشوند.
«عباس (حبیب رضایی)، بسیجی شهرستانی که ترکش خمپارهای را کنار شاهرگ گردنش از دوران حضورش در جبهه به یادگار دارد، به اصرار همسرش نرگس (بیتا بادران) برای معاینه به تهران میآید و در خیابان با همرزم سابقش کاظم (پرویز پرستویی) روبهرو می شود که با اتومبیلش مشغول مسافرکشی است. پزشک وضعیت عباس را بحرانی تشخیص می دهد و توصیه می کند هرچه زودتر برای درآوردن ترکش به لندن برود. کاظم برای تأمین هزینه سفر عباس، حاضر می شود اتومبیلش را بفروشد. در آژانس هواپیمایی، خریدار اتومبیل پول را به موقع به کاظم نمی رساند و او به ناچار به رییس آژانس پیشنهاد می کند تا رسیدن پول، سوییچ و مدارک اتومبیل را به گرو بردارد، اما رئیس آژانس نمی پذیرد. کاظم که عصبانی شده، شیشه دفتر آژانس را می شکند و پس از خلغ سلاح یک مأمور نیروی انتظامی، مشتریان آژانس را گروگان نگه می دارد تا مسئولان ترتیب سفر فوری او و عباس به لندن را بدهند. آژانس به سرعت توسط نیروی انتظامی و امنیتی محاصره می شود و در این بین اصغر، همرزم کاظم و عباس نیز به افراد داخل آژانس می پیوندد. از طرف دیگر احمد(قاسم زارع) که خود همرزم کاظم بوده به همراه فردی به نام سلحشور(رضا کیانیان) به عنوان نمایندگان نیروهای امنیتی وارد آژانس می شوند و از کاظم می خواهند که اسلحه را کنار بگذارد. کاظم نمی پذیرد و پس از آزاد کردن چند گروگان به احمد و سلحشور تا شش صبح مهلت می دهد تا اتومبیلی را برای بردن او و عباس به فرودگاه به آژانس بفرستند. در این بین، کاظم با پسرش (بهروز شعیبی)که پشت در آژانس به دیدنش آمده و عباس با همسرش به گفت و گو می نشینند و هر یک موقعیت خود را توضیح می دهند. کاظم تا صبح بیدار می ماند و در یادداشت هایش برای همسرش فاطمه وضعیت خاص خود را شرح می دهد. ساعت شش صبح، اتومبیل به آژانس نمی آید و کاظم رییس آژانس را به عنوان قربانی اول انتخاب و کشتن او را صحنه سازی می کند. سرانجام خودرو می رسد، مأموران با نقشه قبلی وارد آژانس می شوند و در حالی که راننده اتومبیل سوییچ آن را در اختیار ندارد، افراد داخل آژانس آزاد می شوند و از دست اصغر(اصغر نقی زاده) با اسلحه خالی از فشنگش نیز کاری برنمی آید. سلحشور، شادمان، همه چیز را پایان یافته تلقی می کنند، اما احمد با یک چرخ بال سرمی رسد و با حکمی از مسئولان رده بالا، عباس و کاظم را به فرودگاه می رساند. هنوز هواپیما از مرز هوایی کشور خارج نشده که درست هنگام تحویل سال نو، عباس برای همیشه آرام می شود.»
فیلم با جمله «سال نوت مبارک عباس جان» حاج کاظم به عباس به پایان می رسد.
محمد حاتمی در این فیلم به عنوان یکی از حاضران در آژانس پوشش حاجی فیروز دارد.
انتهای پیام
نظرات