• پنجشنبه / ۱ بهمن ۱۳۹۴ / ۰۲:۵۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 94110100018
  • خبرنگار : 71503

آشی که سنت اشتراکی را به‌وجود آورد

آشی که سنت اشتراکی را به‌وجود آورد

در دومین روز از ماه بهمن جشنی به نام «وُهومَنَه» برپا می‌کردند که در این روز به‌صورت گروهی آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» می‌پختند، نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از سنت اشتراکی است.

در دومین روز از ماه بهمن جشنی به نام «وُهومَنَه» برپا می‌کردند که در این روز به‌صورت گروهی آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آش دانگو» می‌پختند، نام «دانگو» یا «دانگی» برگرفته از سنت اشتراکی است.

به گزارش خبرنگار فرهنگ ایسنا، در ایران باستان، جشن‌های بسیاری از جمله «وُهومَنَه»، «نوسده»، «پیرشالیار»، «سده»، «طوبی شباط»، «بهار کردی-میانه زمستان»، «بادروزی»، «درندز» و «آفریجگان» در بهمن ماه برگزار می‌شده که برخی از آنها فراموش شده و برخی دیگر همچنان برگزار می‌شود.

ابوریحان بیرونی در کتاب «التفهیم» درباره بهمنجه می‌نویسد: «بهمنجه بهمن روز است از بهمن ماه، ایرانیان در این روز بهمن سفید (نام گیاهی است که در کرانه‌ی خراسان و جاهای دیگر ایران می‌روید) با شیر خالص می‌خورند و می‌گویند حافظه را زیاد می‌کند و فراموشی را از بین می‌برد، ولی در خراسان هنگام این جشن مهمانی می‌کنند و بر دیگی که در آن از هر دانه خوردنی و گوشت حیوان حلال گوشت و تره و سبزی‌ها پدیدار است، خوراک می‌پزند و به مهمانان خود می‌دهند و برای هر یک از داده‌های خدا سپاس به جای می‌آورند.»

پختن آش دانگو

در «آثار‌الباقیه» نیز آمده: «بهمن‌ماه روز دوم آن روز بهمن، عید است که برای توافق دو نام آن را بهمنجه نامیده‌اند، بهمن نام فرشته موکل بر بهایم است که بشر به آن‌ها برای عمارت زمین و رفع حوایج نیازمند است و مردم فارس در دیگ‌هایی از جمیع دانه‌های ماکول با گوشت غذایی می‌پزند و آن را با شیر خالص می‌خورند و می‌گویند که حافظه را این غذا زیاد می‌کند و این روز را در چیدن گیاهان و کنار رودخانه‌ها و جوی‌ها و روغن گرفتن و تهیه بخور و سوزاندنی‌ها خاصیتی مخصوص است و بر این گمانند جاماسب وزیر گشتاسب این کارها را در این روز انجام می‌داد و سود این اشیا در این روز بیشتر از دیگر روزهاست».

در ترجمه «خرده اوستا» نیز بر موکل بودن بهمن بر چهار پایان اشاره‌ شده است: «در جشن بهمنگان، برای اینکه امشاسپند بهمن در جهان مادی نگهبان چارپایان سودمند است، از خوردن گوشت پرهیز می‌کنند.»

محمدحسین موسوی در کتاب «جشن‌های ایران باستان» آورده است: شاعر ایرانی سده پنجم «علی بن توسی (اسدی توسی) در کتاب لغت‌نامه خود «لغت فرس» زیر کلمه بهمنجه می‌نویسد: «بهمنجه رسم عجم است، چون دو روز از ماه بهمن می‌گذشت بهمنجه می‌کردند و این عیدی بود که در آن روز خوراک می‌پختند و بهمن سرخ و زرد بر سر کاسه‌ها می‌افشاندند.»

همان‌طور که از نوشتار ابوریحان و اسدی توسی برمی‌آید، گیاهی هم به نام امشاسپند بهمن خوانده می‌شود که در بهمن ماه یا زمستان باز می‌شود و این گیاه در پزشکی معروف است. به این گیاه در فرانسه «BEHEN» می‌گویند و در گذشته ریشه آن را به نام بهمن سرخ و بهمن سفید در داروخانه‌های اروپا به کار می‌بردند.

نوسده

این جشن پنج روز پیش از «جشن سده» در پنجم بهمن ماه برگزار می‌شود.

پیرشالیار

در پنجم بهمن ماه جشن دیگری به نام «پیر شالیار» در اورامان تخت (هورامان) کردستان و در کنار مرقد پیرشالیار برگزار می‌شود که سه روز طول می‌کشد. در این مراسم از باغ پیرشالیار گردوهایی چیده و برای اهالی فرستاده می‌شود.

این مراسم روز چهارشنبه شروع می شود و دامداران در بامداد روز نخست دام‌های نذری خود را می‌آورند و قربانی می‌کنند، گوشت قربانی در بین مردم تقسیم می‌شود و مقداری دیگر از گوشت‌ها برای تهیه غذای دسته جمعی، «آش جو» یا «هولوشینه تشی» به داخل خانه پیر برده می‌شود. نیمروز روز دوم گروه‌های دف زن خود را آماده و شروع به دف زنی می‌کنند. نوجوانان، جوانان و پیران دست در دست هم زنجیره‌ای بزرگ تشکیل داده و حرکات جمعی را آغاز می‌کنند و با حرکتی نمادین همبستگی همیشگی خود را به نمایش می‌گذارند. هنگام انجام این حرکات، افرادی نیز قصیده‌هایی از برمی‌خوانند و گروه بزرگ حرکت‌کننده هم لفظ «جلال‌الله» را زمزمه می‌کنند. در این سه روز مردم هورامان تخت تمام کارهای خود را تعطیل کرده و فقط وقتشان را در این جشن باستانی صرف می‌کنند.

جشن پیرشالیار

در روز پایانی نیز مردم تا شب می‌رقصند و ساعاتی از شب را در خانه پیرشالیار می‌گذرانند، که به این شب، شب نشست یا «شه وونیشتی» گفته می‌شود. در این شب سخنرانان به سخنرانی در مورد پیر شالیار و بحث‌های مذهبی و عرفانی می‌پردازند. بعد از آن سرودی یا قصیده‌ای خوانده می‌شود و پایان جلسه با دعا ختم می‌شود.

پیر شالیار کیست؟

پیرشالیار فرزند جاماسب، یکی از رهبران و مُغان آیین زرتشت بود که در اورامان زندگی می‌کرده است، او مردی دانا، آگاه با طبعی روان بود. این مغ کتابی را به نام «مارفه تو پیرشالیار» (معرفت پیرشهیار) به لهجه کردی اورامی مشتمل بر امثال و حکم و پند و اندرز با ذکر نکاتی چند از آداب و رسوم آیین باستانی و تأکید و توصیه در جهت حفظ و نگهداری آن به نظم درآورده است. اکنون نسخه این کتاب کمیاب است و فقط عبارات و ابیاتی از آن را برخی از مردم آن منطقه حفظ کرده‌اند و درمواردی به جای ضرب‌المثل به کار می‌برند.

جشن سده

چهل روز پس از یلدا و در دهمین روز بهمن جشن بزرگ «سَدَه/سده‌سوزی» برگزار می‌شود. جشن سده در نواحی گوناگون با نام‌های مختلفی شناخته می‌شود، در خراسان «سَرِه»، در حوالی اراک «جشن چوپانان» در خمین «کُردِه»، در دلیجان «هَله‌هَله» و در بدخشان تاجیکستان به نام «خِرپَچار» شناخته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز تلاش می‌کنند تا این جشن را برگزار کنند. در فراهان، سنگسر سمنان و جاهای دیگر، چهار روز پیش و پس از سده را «چاروچار» و سردترین شب‌ها می‌دانند که سده در میانه آن جا گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «کوسه ناقالدی» که دو نفر در کوچه‌ها به نوازندگی و سرودخوانی می‌پردازند، انجام می‌شود. یکی از این دو نفر نقش «کوسه» و دیگری نقش «تَکِه/تگه» (بُز نر) را به عهده می‌گیرد. «کوسه» با پوشیدن جامه‌های خنده‌آور، دست و صورت خود را سیاه کرده و «تکه» پوست بزی با دو شاخ بر سر کشیده و دست و صورت خود را سپید می‌کند. گاه پسر نوجوانی نیز در نقش زنِ کوسه به نمایش می‌پردازد. این مراسم در گیلان نیز با نام «آینه تکم» برگزار می‌شود. این نمایش شباهت فراوانی با «کوسه سواری» (یکم اسفند) و نیز «حاجی فیروز» نوروزی دارد و با آیین‌های «باران خواهی» در پیوند است.

جشن سده در کرمان

پیوند دادن جشن سده به هوشنگ شاه، اشتباهی متداول و ناشی از دخل و تصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمترین دلیل پیدایش این جشن، انجام آیین‌های نمادین برای کاستن از شدت سرما و چهلمین زادروز خورشید است.

در ایران باستان سال به دو بخش تابستان بزرگ «هَمَه» و زمستان بزرگ «زِیَنه» تقسیم شده بود که هر یک را چَهره می‌نامیدند. بخش نخست که تابستان است از آغاز فروردین تا آخر مهر، یعنی 210 شبانه روز و بخش دیگر که زمستان بزرگ است از آغاز آبان ماه تا آخر اسفند یعنی پنج ماه به اضافه روزهای کبیسه و به عبارت دیگر در سه سال نخستین 156 روز و سال چهارم 157 روز بوده است. بنابراین سده عبارت است از 100 روز از آبان گذشته که سده یا سته نامیده می‌شود، یعنی 100 روز از زمستان گذشته است.

ابوریحان بیرونی در «آثار‌الباقیه» می‌نویسد:«...ایرانیان پس از آن که کبس از ماه‌های ایشان برطرف شد، در این وقت منتظر بودند که سرما از ایشان برطرف شود و دوره آن به سر آید، زیرا ایشان آغاز زمستان را از پنج روز که از آبان ماه بگذرد می‌شمردند و آخر زمستان ده روز که از بهمن ماه می‌گذشت می‌شد... و اهل کرج این شب را «شب گَزَنه» می‌گویند، یعنی شبی که در آن گزیدن زیاد است و مقصودشان این است که سرماه شخص را در این شب می‌گزد...»

و در کتاب «التفهیم» نیز درباره نامگذاری جشن سده آورده است: «...و اما سبب نامش چنان است که از آن تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب...»

برخی روایات پیدایش سده را به اردشیر بابکان و برخی دیگر به کیومرث نسبت داده‌اند و گفته‌اند چون عدد فرزندانش به سد رسید، جشنی بزرگ برپا کرد و آتشی فراوان افروختند و آن را سده نام نهادند. از پیروزی فریدون بر ضحاک نیز خبر آمده است.

خلف تبریزی در «برهان قاطع»‌آورده است که:«کیومرث را سد فرزند از اناث و ذکور بود، چون به حد رشد و تمیز رسیدند، در شب این روز جشن ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود که آتش بسیار برافروختند بدان سبب آن را سده می‌گویند.»

جشن سده در کرمان

در پی این مطلب نیز می‌گوید که این جشن را بعضی به آدم نیز نسبت می‌دهند، و آشکار است که منظور از آدم همان کیومرث است که در اساطیر ایرانی نخستین بشر محسوب می‌شود.

بیرونی نیز در التفهیم و آثار‌الباقیه به همین موضوع در شمار یکی از انگیزه‌های برپایی این جشن اشاره می‌کند. گردیزی مولف «زین الاخبار» نیز همین نسبت را به گونه‌ای دیگری یاد کرده و آن را به «مشیه» و «مشیانه» که در اساطیر ایرانی نخستین زوج محسوب می‌شوند، نسبت می‌دهد و این روایتی است که به گونه‌های مختلف، اما در معنی، ریشه یگانه دارند و اغلب مورخان یاد کرده‌اند.

اما دلیلی دیگر نیز برای برپایی جشن سده یاد شده است و آن به پیکار فریدون و ضحاک بر می‌گردد و از نگرش معنوی با داستان هوشنگ و مار سیاه آمیزه‌های فراوانی دارد.

گوشه‌ای از مراسم جشن سده

با توجه به اشاره بسیاری از نویسندگان، مورخان و پژوهشگران، روشن است که جشن‌های نوروز، سده و مهرگان، جشن‌هایی همگانی بوده که با سرور و شادمانی و به صورت کارناوال برپا می‌شده است. هر یک از مردم به فراخور توان به تهیه هیزم و خار و خاشاک به ویژه چوب «گزمی» می‌پرداختند و پشته‌هایی از آن‌ها فراهم می‌کردند و آتش می‌زدند،‌سپس با صورتک‌هایی بر چهره و دست‌افشانی و پایکوبی تا چندین روز با گریز از همه قیدها، به جشن و شادمانی مشغول می‌شدند. آتش‌ها در بالای پشت بام‌ها یا در دشت‌ها و بلندی‌ها روشن می‌شد، مراسم جشن سده علاوه بر آتش افروزی‌های گسترده، با برپایی مجالس سور و سرور و میهمانی‌های بسیار مفصل همراه بوده است. پس از مراسم آتش افروزی، نیز این میهمانی‌ها ادامه داشته و افراط در خوردن غذا و تنقلات مرسوم بوده است. مجالس رقص و موسیقی و آواز تا بامداد طول می‌کشیده و روز پس از جشن، پادشاه و بزرگان به پذیرایی می‌نشستند.

جشن سده در کرمان

طوبی شباط

چهاردهم بهمن ماه برابر با روز درختکاری یا جشن سال نو درختان در آیین یهودیان ایران است. این جشن با کشاورزی در ارتباط است و بعد از نخستین باران زمستانی در روز 15 شباط برگزار می‌شود.

بهار کردی-میانه زمستان

جشن میانه زمستان همزمان با پانزدهم بهمن ماه بوده که در حال حاضر فراموش شده است و دلیل فراموشی آن نیز مشخص نیست. با این وجود برخی دیگر از جشن‌های میانه زمستان مانند آغاز سال نو در تقویم‌های شمال غربی هندوکش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو در تقویم‌های محلی لرستان، بختیاری و کردستان به نام «وهار کردی»، بازمانده‌ این جشن هستند.

جشن «بادروزی»

جشنی به نام «بادروزی» یا «بادبره» در گرامی داشت باد همزمان با 22 بهمن ماه برگزار می‌شده است. کوشیار گیلانی در «زیج جامع» از آن به نام «باذ وره» یاد کرده است. این جشن نیز با بازار همگانی همراه بوده است و در آن روز ریسمان‌هایی از نخ هفت رنگ را به آغوش باد می‌سپرده‌اند.

افسانه‌ای نیز درباره این جشن روایت شده که در ایران هفت سال باد نیامد، در این روز شبانی نزد کسری آمده و گفت: «دوش آن مقدار باد آمده که موی بر پشت گوسفندان بجنبید»، سپس در آن روز شادی کردند.

درندز

در 24 بهمن ماه بیست جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز» برپا می‌شده است. ارمنیان ایران این جشن را در نیمه زمستان و در شب 13 فوریه به نام «تیرن انداراج» یا «دیارنداراج» با تشریفات خاص برپا می‌کردند و بعدها در ارمنستان «تِرانتاز» و «دِرِندِز» خوانده شد. این مراسم شباهت‌های بسیاری به مراسم جشن سده دارد.

در ارمنستان برای آتش، صفات زنانه و برای آب، فروزه‌های مردانه‌ای می‌پنداشتند. در افسانه‌های بسیار کهن ارمنی چنین آمده است که خدایان «آرامازد» (همان اهورامزدا) و «آستقیک» بر قله‌ کوه پاقات نشیمن داشتند و کمی پایین‌تر از نوک کوه، جایگاه آتشی جاویدان و در پای کوه منزل چشمه‌ای بزرگ بوده است. پس آتش و آب خواهر و برادر بودند. بنابراین نه تنها آب و آتش بلکه خاکستر نیز مقدس شمرده می‌شد. این جشن رفته رفته صورت دینی به خود گرفت و در فرهنگ مسیحی ارمنیان، وارد شد و با برخی پیرایه‌ها در زمره جشن‌های کلیسای ملی ارمنی درآمد. اکنون ارمنیان هر ساله این جشن را در غروب روز 13 فوریه برابر با 24 بهمن‌ماه به یادبود ورود مریم مقدس همراه با مسیحِ چهل روزه، به بیت‌المقدس و استقبال از آن‌ها با افروختن آتش و آذین‌بندی گذرگاه با مشعل و چراغ، در کلیساها جشن می‌گیرند. در این جشن، کُپه‌های بوته را که در حیاط کلیسا می‌چینند و با شمع افروخته‌ای که مقام روحانی ارمنیان از مهراب کلیسا می‌آورد، آتش می‌زنند.

هر کس پس از جشن درندز و هنگام بیرون رفتن از کلیسا، شمع یا فانوسی را با آتش فروزان در حیاط کلیسا روشن کرده و به خانه می‌برد.

آفریجگان

این جشن همزمان با 30 بهمن ماه برگزار می‌شده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha