• جمعه / ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ / ۰۱:۰۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 93052411885

گفت‌وگو با محمد بهارلو

مقام «صالحه» در ادبیات کیست؟

مقام «صالحه» در ادبیات کیست؟

محمد بهارلو می‌گوید اگر بخواهیم برای انتشار داستان و رمان قرار و قاعده‌ای بگذاریم، مانع جدیدی بر موانع موجودِ پیش پای نویسندگان افزوده خواهدشد.

محمد بهارلو می‌گوید اگر بخواهیم برای انتشار داستان و رمان قرار و قاعده‌ای بگذاریم، مانع جدیدی بر موانع موجودِ پیش پای نویسندگان افزوده خواهدشد.

او معتقد است کسی این حق را ندارد که کسی را از بازی حذف کند. سرانجام مقام «صالحه» خواننده‌ای است که نوشته‌ای را می‌خواند یا نمی‌خواند.

این نویسنده در گفت‌وگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارۀ این موضوع که نویسندگی تا چه حد ذاتی و تا چه اندازه اکتسابی است، گفت: نویسندگی بیش از هر چیز به طبیعت و قریحۀ افراد بستگی دارد؛ یعنی به حساسیت و میزان علاقه و پشت‌کاری که نویسنده از خودش بروز می‌دهد، و از این بابت تصور نمی‌کنم امر نویسندگی چندان به ذات آدم‌ها مربوط باشد. البته هر نویسنده‌ای به نیروی تخیل و بُرِش و جُربزه و مقداری هم به اقبال یا همان بخت نیاز دارد، که من راستش از این‌که هیچ‌کدام از امور اخیر هم احیاناً ذاتی باشند، خاطرجمع نیستم.

او در ادامه دربارۀ این‌که کارگاه‌های داستان‌نویسی چه تأثیری در پرورش نویسنده‌ها دارند اظهار کرد: لابد کارگاه‌های داستان‌نویسی بی‌تأثیر نیستند، چون اگر تأثیری نداشته باشند مسلماً از آن‌ها استقبالی هم نمی‌شود، اما این‌که تا چه «اندازه» تأثیر دارند و چه‌گونه می‌شود این تأثیر را در پرورش نویسنده‌های جوان یا نوآموز معلوم کرد، از نظر من امری است بسیار دشوار و چه بسا ناممکن، مگر این‌که کسی بخواهد برحسب مورد، آن‌هم با حزم و احتیاط، حکم کند.

بهارلو دربارۀ این‌که تعدد کارگاه‌های نویسندگی مفید است یا از کیفیت این کارگاه‌ها و اعتبارشان می‌کاهد گفت: صرفِ تعددِ چیزی به‌خودی‌خود از کیفیت آن چیز نمی‌کاهد. کمااین‌که خیال نمی‌کنم که تعدد انتشار کتاب‌های شعر یا داستان در سال‌های اخیر، قطع‌نظر از کیفیت آن‌ها، از اعتبار شعر و داستان کاسته باشد. بنابراین اگر کارگاهی به‌نظر «مفید» هم نیاید، مثل انتشار شعر یا داستان غیرمفید، جای نگرانی نیست. این‌ها واقعیات یا اموری نیستند که نتایج یا عوارض‌شان پوشیده بمانند. منظورم این است که روند انتخاب طبیعی، قبول یا پس‌زدن چیزی از سوی جامعه، کار خودش را می‌کند، حتی اگر در مواردی کُند و پُرریخت‌وپاش به‌نظر برسد. بنابراین آن‌چه می‌توانم بگویم این است که در فضای تنوع و رقابتِ آزادانه معمولاً زمینه برای رشد کیفیت‌ها مساعدتر است.

او درباره ویژگی‌هایی که مدرسان کارگاه‌های داستان‌نویسی باید داشته باشند و همچنین بهترین شیوۀ ادارۀ این کارگاه‌ها گفت: گمان نمی‌کنم در این‌باره بتوان حکم کلی کرد. درواقع راه و روش یا سبک و سیاق حاضر و آماده‌ای وجود ندارد، یا من از آن‌ها بی‌خبرم. همان‌طور که هر نویسنده‌ای در نوشتن اختیارِ خودش را دارد، مدرس کارگاه داستان‌نویسی نیز بنای روش کارش را خودش، و در توافق ضمنی با مخاطبانش، می‌گذارد. درحقیقت این بر عهدۀ اعضای کارگاه است که روش مدرسی را کارآمد بدانند یا ندانند. اما خیال می‌کنم نکتۀ اصلی این باشد که مدرس کارگاه داستان‌نویسی با جست‌وجو در فضای هر داستان و نشان دادن این‌که نویسنده چه‌قدر به معیارهای خودش وفادار است یا از آن‌ها دور شده بتواند تا آن‌جا که ممکن است خط فاصل میان خواننده و نویسنده را از میان بردارد. درواقع بازخوانی داستان به این معناست که ما نیروی خلاقیت خودمان را با اجزای متنِ داستان هماهنگ سازیم و به این ترتیب بتوانیم نقاط قوت یا ضعف داستان را تشخیص بدهیم.

این نویسنده در پاسخ به این پرسش که فعالیت افرادی که در کارگاه‌های نویسندگی حاضر می‌شوند در این کارگاه‌ها باید به چه نحوی باشد اظهار کرد: لازم نیست که به «نحو» خاصی باشد. اما تصور من این است که هیچ نویسنده‌ای از غوطه‌خوردن در میراث ادبیات جهانی و ادبیات فارسی بی‌نیاز نیست. هرچه این غوطه‌خوردن با هشیاری و بیداری همراه باشد، حاصل آن نظرگیرتر خواهد بود. به عبارت دیگر مطالعۀ آثار گذشتگان و البته معاصران به نویسندۀ نوآموز، و حتی حرفه‌ای، این آمادگی را می‌دهد که برای رسیدن به آن‌چه می‌خواهد و در جست‌وجویش هست، قابلیت و وسعت‌نظر بیش‌تری پیدا کند. البته این به آن معنا نیست که کسی از آن‌ها مستقیماً سرمشق بگیرد یا آن‌ها را تقلید و تکرار کند. باید همین‌جا اضافه کنم که هیچ تصور ساخته و پرداخته‌ای وجود ندارد که کسی با ملاحظه و رعایت آن، نویسندگی خود یا دیگری را احراز کند. بنابراین، به گمان من، نوشتن هر داستانی، برای هرکس که باشد، نوعی درگیری با خود آن داستان است که از مراجعه به هیچ دستورالعمل یا تصور پیش‌ساخته‌ای حاصل نمی‌شود.

نویسندۀ رمان «بانوی لیل» دربارۀ افرادی که پس از حضور در یک دوره کارگاه نویسندگی، یک رمان یا مجموعه داستان منتشر می‌کنند، گفت: بگذارید منتشر کنند! چه روند کارآمدی را می‌توان جانشین این روند کرد؟ اگر بخواهیم قرار و قاعده‌ای برای انتشار داستان‌ها و رمان‌های کسانی که در کارگاه‌های داستان‌نویسی شرکت می‌کنند، یا نمی‌کنند بگذاریم، لابد بایستی تشخیص ضرورتِ انتشار کتاب‌های این افراد را هم به هیأت یا نهادی واگذار کنیم، که ناگزیر کار به صلاحیت یا عدمِ صلاحیت افراد هم خواهد کشید. درواقع به این ترتیب مانع جدیدی بر موانع موجودِ پیش پای نویسندگان افزوده خواهدشد. بنابراین من تصور نمی‌کنم که شتاب یا عدم‌شتاب نویسنده در انتشار اثرش، خواه در کارگاهی شرکت کرده باشد خواه نکرده باشد، به کسی جز خود نویسنده و دستگاه نشری که اثر را منتشر می‌کند مربوط باشد.

او افزود: این مطلبی نیست که خاطر کسی را مشوش کند. هر چیزی که چاپ بشود، قرار نیست وارد ادبیات بشود و چاپش هم به ادبیات هیچ لطمه‌ای نمی‌زند. اگر قرار است کسی لطمه بخورد، قبل از همه و بیش از هر کس، این خود نویسنده و ناشر آن کتاب‌ها هستند که وقت و هزینه‌ای صرف کرده یا هدر داده‌اند. بنابراین کسی این حق را ندارد که جلو چیزهایی را که نمی‌پسندد بگیرد یا کسی را از بازی حذف کند. سرانجام مقام «صالحه» خواننده‌ای است که نوشته‌ای را می‌خواند یا نمی‌خواند. اصولاً تشخیص این‌که کدام اثر به مخزن میراث فرهنگی ما راه پیدا می‌کند یا نمی‌کند، امری است بسیار پیچیده و معمولاً غیرقابل پیش‌بینی.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha