جليل صفربيگي چند شعر كوتاه را در اختيار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قرار داده كه متن آن‌ها در پي مي‌آيد: 1 به تو فکر مي‌کنم و پشت فرمان ماشينم هستم مردي به تو فکر مي‌کند و از خيابان رد... چه تصادف قشنگي 2 از دهان من به پرواز درآمده گنجشکي که از گلوي تو آب مي‌خورد 3 باران مي‌بارد دوستت دارم مي‌بارد دوستت دارم مي‌بارد دوستت دارم مي‌ايستد دوستت دارم 4 خوابيده‌اي زيبايي‌ات بيدار است کنارت آتش روشن کرده مواظب توست 5 از دوستت دارم به دوستت دارم که دوستت دارم نه! دوستت دارم بي هيچ حرف اضافه‌اي 6 خدايا ما را بيامرز! خدايا ما را بيامرز! خدايا ما را بيامرز! بغلت نکرديم نبوسيديمت و نگفتيم دوستت داريم خدايا ما را بيامرز! 7 گم شدن را دوست دارم کاش زودتر پيدايت کرده بودم 8 هي عمو بلوط! کبريتت را خاموش کن هنوز گندم‌هاي‌مان غم‌هاي‌مان را درو نکرده‌ايم 9 با رقصي مرده در کمر پيشاني بر سنگ نماز باران مي‌خوانَد بلوط 10 اين همه حرف به چه کارم مي‌آيد؟ براي گفتن دوستت دارم هفت حرف کافي است! 11 صبح شده موهايت انگور داده‌اند خورشيد از لاي خوشه‌ها سر مي‌زند شکر خدا امروز هم زنده‌ام که بگويم دوستت دارم 12 صبح علي‌الطلوع رفته‌اي شتراني که از فنيقيه شيشه آورده‌اند رم مي‌کنند ـ بايد جايي خيلي دور کسي نام تو را برده باشد ـ رفته‌اي و اين کاروان‌سرا را با خودت برده‌اي غروب‌ها مادياني در من سقط مي‌کند 13 تيک دوستت دارم تاک دوستت دارم تيک دوستت دارم تاک دوستت دارم تيک تاک دوستت دارم دوستت دارم در من بمبي ساعتي کار گذاشته‌اي 14 زيبايي اسبي وحشي است که چار نعل مي‌تازد رام‌نشدني و دست‌نيافتني است فقط بايد از دور به او نگريست و آه کشيد انتهاي پيام