امير سرتيپ خلبان غلامرضا فرزين از خلبانان دوران دفاعمقدس ميگويد: در جنگ افرادي بودند كه 200 دستگاه تانك را منهدم كردند، ولي اتفاقي برايشان رخ نداد، اما افرادي هم بودند كه به دليل تهور بيش از حد آنقدر به دشمن نزديك شدند كه به شهادت ميرسيدند.
امير خلبان غلامرضا فرزين در زمان آغاز جنگ مدتي با درجه سرواني در اصفهان به عنوان معاون گردان و سرپرست «گردان تك» و مدتي نيز رئيس عمليات گردان سوم «تك» بود است. «گردان تك» در هوانيروز گرداني است كه مسووليت هليكوپترهاي كبري 206 و 205 را دارد.
وي در «گردان تك» رئيس ركن سوم بوده و بعد از مدتي معاون گردان تك در اصفهان شده است. به اين دليل كه در دوره قبل از انقلاب مدتي براي گذراندن دوره ايمني پرواز به آمريكا اعزام و آموزشهاي لازم را كسب ميكند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، رئيس ايمني پرواز پايگاه اصفهان بوده و سپس به كرمانشاه منتقل و در آنجا به عنوان رئيس پرواز پادگان هوانيروز خدمت كرده است.
بعد از مدتي فرمانده گردان تك كرمانشاه و سپس مدتي معاون پايگاه و سرپرست پايگاه بوده و بعد از آن به تهران منتقل شده و 9 سال مدير ايمني پرواز هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي بوده است.
متن زير حاصل گفتوگوي خبرنگار سرويس فرهنگ و حماسه خبر گزاري دانشجويان ايران(ايسنا)با اين خلبان دوران دفاع مقدس است.
در زمان جنگ هنوز آموزشهاي هوانيروز كامل نبود
امير فرزين ميگويد: قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، هوانيروز به عنوان هواپيماي نيروي زميني ارتش و بزرگترين ناوگان هليكوپتري دنيا پس از آمريكا در حال فراگيري آموزشهاي مقدماتي بود به طوري كه قرار شد به صورت پراكنده و وسيع اين ناوگان تشكيل شود و از لشكرهايي كه در مناطق مختلف كشور وجود داشت، پشتيباني كنند. يك گروه هم در اصفهان به نام «گروه پشتيباني رزمي» اصفهان وجود داشت كه قرار بود تمام لشكرها را پشتيباني كند. اين يگان چند سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفت و در حال ارائه آموزشهاي لازم توسط مستشاران آمريكايي بود كه بعد از پيروزي انقلاب و خروج مستشاران، تمام وظايف به دوش نيروهاي داخلي محول و آموزشهاي مقدماتي شروع شد. بطوري كه در زمان جنگ هنوز آموزشها تكميل نشده بود.
ورود هزار فروند هليكوپتر به ايران
يگان اصلي هوانيروز از سالها قبل تشكيل شده بود، ولي كوچك بود و تعداد محدودي هليكوپتر داشت. كارها هم در محدوده كوچكي انجام ميگرفت. قبل از انقلاب پس از اينكه «سرلشگر خسروداد» به فرماندهي هوانيروز منصوب شد، ارتش تصميم گرفت تا اين يگان را در حد گستردهاي تقويت كند. به همين منظور بيش از هزار فروند هليكوپتر از انواع مختلف وارد ايران شد. صنايع پشتيباني و نوسازي شكل گرفت، كارخانجات «هسا» و هليكوپترسازي ايران در شاهينشهر ساخته شد تا از اين به بعد ايران بتواند خودش تجهيزات لازم را بسازد. در مدت زمان كوتاهي به طور گستردهاي پايگاههاي عملياتي در كرمانشاه ،مسجد سليمان، كرمان و اصفهان تشكيل شد. مركز آموزش اصفهان به عنوان بزرگترين مركز آموزش تشكيل شد،چند سالي بيشتر از اين رويدادها نگذشته بود كه انقلاب به پيروزي رسيد و با رفتن مستشاران آمريكايي ادامه اين حركت به هوانيروز سپرده شد. در حالي كه آموزشها هنوز كامل نشده بود، ولي تعصبي كه در پرسنل و هوانيروز وجود داشت باعث شد بتواند خود را حفظ كند و به پيش ببرد.
تهور بيش از حد در هوانيروز ضريب ريسك پروازي را در جنگ بالا ميبرد
كاربرد هوانيروز با نيروي هوايي يك فرق عمده دارد زيرا شكل عمليات در نيروي هوايي با هوانيروز فرق ميكند. در نيروي هوايي، خلبانان پس از انجام عمليات دوباره به پايگاه برميگردند، ولي ماموريت در هوانيروز به اين صورت بود كه آنها دوشادوش نيروهاي زميني سپاه و ارتش در منطقه عملياتي حركت ميكردند و در همانجا مستقر ميشدند. بهطوري كه بعضي وقتها در سولهها، در زير چادر و بعضي وقتها در هواي باز و به صورت صحرايي زندگي ميكردند.
در دوران دفاع مقدس روحيه بسيجي در بين خلبانان هوانيروز وجود داشت كه ميتوان گفت بعضا هم خطرناك ميشد، چون تهوري كه در آنها وجود داشت باعث ميشد برخي ملاحظات كنار گذاشته شود و ضريب ريسك پروازي انها بالا برود.
نيروهاي زميني ميگفتند وقتي هليكوپتر را در بالاي سرشان مي ديدنداحساس پيروزي مي كردند
هوانيروز تمام جبهه طويل را كه از كردستان تا كرمانشاه،ايلام و خوزستان كشيده شده بود پشتيباني ميكرد به طوري كه از بدو انقلاب تا پايان جنگ كه نزديك به 60 عمليات انجام شد، در 58 عمليات آن حضور داشت كه آخرين آن نيز عمليات مرصاد بود كه هوانيروز نقش بسيار كليدي داشت و منافقين را همان ابتدا به طور كلي منهدم كرد. زيرا هوانيروز يگاني است كه امتيازش داشتن هليكوپتر است. هليكوپتر يك وسيله همه كاره است و ميتواند هرجا برود، بايستد، بنشيند و هركاري انجام دهد. به طوري كه نيروهاي زميني ميگفتند وقتي هليكوپتر را در بالاي سرشان ميديدند احساس ميكردند كه آسمان مال ماست و روحيه بهتري براي پيروزي و مقاومت پيدا ميكردند.
تجربيات هوانيروز در دفاع مقدس در طراحي هليكوپتر «آپاچي» ساخت ارتش امريكا استفاده شد
خلبان هليكوپتر يك جنگنده شكاري عراق را سرنگون كرد
هليكوپتر كبري طبق تاكتيكهايي كه آمريكاييها تهيه كرده بودند، براي رزم در هوا ساخته نشدهاند و تنها براي هدف قرار دادن مواضع زميني طراحي شده بود، ولي در جنگ تحميلي خلبانان هوانيروز توانستند بين شش تا هشت فروند هليكوپتر عراق را در آسمان منهدم كنند و همين مساله باعث شد در تاكتيكهاي بعدي ساخت هليكوپتر اين امر را لحاظ كردند و در هليكوپتر «آپاچي» سلاحهاي هوا به هوا نيز بر روي آن نصب شد و از جنگي كه ما در آسمان كرديم آنها در ساخت هليكوپتر آپاچي استفاده كردند. البته در درگيريهاي هوايي كه بعضا با هواپيماهاي دشمن پيش ميآمد روشهايي وجود داشت ولي به صورت سيستماتيك اين دو وسيله قادر به مقابله با هم نيستند. اما در يك مورد خاص يكي از خلبانان ما توانست يك هواپيماي شكاري را نيز بزند كه در جاي خود خيلي تعجببرانگيز بود كه از اين وضعيت آمريكاييها استفاده كردند و در ساخت هليكوپتر تاكتيكها را عوض كردند و به اين نتيجه رسيدند كه هليكوپتر ميتواند قابليت جنگ هوا به هوا هم داشته باشد. زيرا تا آن زمان سلاحهايي كه در هليكوپترهاي كبري وجود داشت تماما براي اهداف زميني در نظر گرفته شده بود، ولي بعد از جنگ براساس قابليتهايي كه خلبانان ما براي هليكوپتر تعريف كردند آمريكاييها هليكوپتر آپاچي را با كاربردهاي جديدي طراحي كردند و ساختند.
انهدام ادوات و تجهيزات نظامي ارتش عراق بر عهده هوانيروز بود
نجات هليكوپتر از دست نيروهاي دشمن
هوانيروز در دوران جنگ ضمن اينكه وظيفه پشتيباني از نيروهاي زميني را برعهده داشت، نقش مهمي در انهدام ادوات و تجهيزات نظامي ارتش عراق داشت كه در اين نقش تنها خلبانان نقش نداشتند، بلكه نقش خدمه تامين و نگهداري كه همراه با خلبانان به جبهه ميرفتند و در همانجا مستقر ميشدند و با زحمت شبانهروزي هليكوپتر را براي عمليات آماده ميكردند بسيار بااهميت و حياتي بود.
نجات هليكوپتر از دست نيروهاي دشمن
به طور مثال در يك مورد در شمال غرب كشور يكي از هليكوپترها كه براي حمل مهمات به منطقه رفته بود، مورد اصابت گلوله دشمن واقع ميشود و در يك منطقه كوهستاني كه حدفاصل بين نيروهاي دشمن و نيروهاي خودي است، مجبور به فرود ميشود زيرا سيستم انتقال نيروي آن دچار نقص شده بود و پرسنل فني فقط در هواي تاريك و با كشيدن پتو در روي هليكوپتر با چراغ قوه، هليكوپتر را پس از چهار روز تعمير كردند و در روز پنجم در زماني كه هنوز هوا روشن نشده بود، سريعا استارت زد و قبل از اينكه نيروهاي عراقي عكسالعمل نشان دهند هليكوپتر را نجات داد و به خاك ايران برگرداند.
در زمان جنگ تحميلي هليكوپترها به ويژه هليكوپترهاي «تكپر» تا خط مقدم جبهه كه نيروهاي زميني مستقر بودند، جلو ميرفتند زيرا تانكها و ادوات دشمن نيز همه در آن سمت خط بود و هليكوپترها براي انهدام اين ادوات و تجهيزات بايد پيشروي مي كردند. البته مأموريتها مختلف بود، هليكوپترهاي 214 مسوول انتقال مهمات به منطقه، جابهجايي نفرات و مجروحان جنگي از منطقه را بر عهده داشتند. هليكوپترهاي 206 كه سبك و كوچك هستند مسوول شناسايي مواضع دشمن بودند و هليكوپترهاي كبري نيز ماموريت داشتند تا جايي كه مقدور بود جلو بروند و ادوات و تجهيزات دشمن را منهدم كنند و از حداكثر برد سلاح خود استفاده كنند. ما با موشك TA ميتوانستيم تا فاصلهي 3 تا5/3 كيلومتري را مورد هدف قرار دهيم و با راكتها 1500 مترمربع را بزنيم و مسلسل نيز به همين ترتيب. ولي بعضا تعدادي از خلبانان، آنقدر از خود تهور نشان ميدادند و خود را بسيار به دشمن نزديك ميكردند كه مورد هدف قرار ميگرفتند و شهيد ميشدند؛ زيرا وقتي كه شما ميتوانيد دست خود را تا سه كيلومتر بلند كنيد و به دشمن مشت بزنيد و دشمن حداكثر دستش 500 متر است بنابراين ما نبايد ريسك كنيم و آنقدر جلو برويم تا او ما را بزند. طبق يك آزمايش كه ناتو در اروپا انجا داده است برآورد شده بود كه هر هليكوپتر«تكپر» قبل از اينكه منهدم شود بايد بتواند 16 تانك را منهدم كند. ما در جنگ افرادي داشتيم كه 200 تانك را منهدم كردند، ولي سانحه اتفاقي برايشان نيفتاد اما افرادي هم بودند كه به دليل تهور بيش از حد آنقدر به دشمن نزديك شدند كه دشمن آنها را مورد هدف قرار داد.
بايد آيين نامه جديد آموزش تدوين شود
يكي از كارهايي كه در حال حاضر بايد در هوانيروز براي نسل جوان اين نيرو انجام شود، آموزش است، زيرا شخصا در اين زمينه دغدغه دارم. ضمن اينكه موفقيتهاي ما جاي تقدير دارد و جزو افتخارات ما است اما بايد از هماكنون مواردي را كه اشتباه بوده را داشتهايم را بررسي مجدد كنيم تا آييننامههاي جديد تدوين شود.شخصا در اين مورد دست به قلم شدهام و در آن به دنبال اشتباهاتي هستم كه باعث شهادت بعضي از نيروهاي ما شد. كتابي كه هم اكنون در حال نوشتن آن هستم با عنوان «تاكتيكهاي رزم با هليكوپتر» در انواع و اقسام هليكوپترها وجود دارد و تحقيقي است در مورد اين كه چگونه ميتوانيم عمل كنيم تا بالاترين بهرهوري را با كمترين آسيبپذيري داشته باشيم. درباره نوشتن اين كتاب با جانشين هوانيروز، تيمسار ياري صحبت و قرار شده است ملاقاتهاي بيشتري داشته باشيم و اميدوارم خدا توفيق بدهد تا اين كار انجام شود.
پرواز به چند فاكتور نياز دارد تا شما سطح خود را حفظ كنيد. اولا بايد دائما در حال مطالعه بود، بهطوري كه در زمان جنگ افرادي كه مطالعهي بيشتري داشتند، بهترين عملياتها را انجام دادند. چون با تكيه بر دانشهاي پروازي كار ميكردند و ميدانستند چگونه بايد پرواز كنند.
تجربيات پروازي ديگر عامل مهم براي يك خلبان است. تمرينات پروازي حداقلي دارد كه حتما بايد انجام شود. اگر تمرينات پروازي كمتر از حداقل باشد، كيفيت پرواز را كاهش خواهد داد. بايد آموزشهاي خود را قوي كنيم. تمام اشتباهات گذشته را بازنگري و روشهاي جديدتر را كه منطبق بر واقعيت،منطق و عمل باشد را جايگزين آنها كنيم. خانواده هوانيروز با عرقي كه دارد ميتوانند دست به دست هم، بيش از پيش موفقيت كسب كنند و هميشه به عنوان يك نيروي كارآمد مطرح باشد.
كلاسهاي آموزشي در زمان عمليات نيز تعطيل نميشد
يكي از علائقي كه در زمان جنگ داشتم آموزش بود. چون معتقد بودم آموزش پايه رشد است. آموزش وقت و سرمايه زياد ميطلبد و ممكن است خيلي هم نمود نداشته باشد،ولي در درازمدت نتيجه آن قابل دسترسي است و در درون افراد قابل مشاهده است. در زمان جنگ زماني كه فرمانده گردان تك بودم در منزل هم زمان زيادي صرف نوشتن جزوات آموزشي ميكردم. همين امر باعث شد تعدادي از همكاران هم به امر آموزش رغبت پيدا كنند و به آموزش افرادهمت گمارند. حتي در بحبوحه عمليات، كلاسهاي آموزشي تعطيل نميشد و همه را موظف ميكردم در كلاس بنشينند. تنها موردي كه فرد ميتوانست از كلاس خارج شود، فقط فوت بستگان درجه يك بود و اگر كسي در پايان دوره موفق به اخذ نمره قبولي نميشد بايد در دوره بعدي شركت ميكرد. اين، كار خوبي بود كه در آن مقطع انجام شد و بخشي از مسووليت من علاوه بر مسووليت ايمني پروازي پايگاه بود. من در زمان خدمت همه پرسنل را دوست داشتم ولي سختگيري هم مي كردم. بعضي وقتها خيلي سختگيري كردم، ولي همه ميدانستند كه اين سختگيريها براي خود آنها است و از اين بابت كه كارها نتيجه دارد خوشحالم.
در دشت خوزستان كه عراقيها آن را اشغال كرده بودند، نقش هوانيروز بسيار حساس بود. چون بايد تانكها و ادوات زرهي آنها را زمينگير ميكرد تا پيشروي نكنند. در بسياري از موارد زماني كه نيروهاي عراقي براي تحرك تصميم ميگرفتند اقداماتي انجام دهند، هوانيروز وارد ميشد و ضربات اوليه را وارد ميكرد و آنها را در همانجا متوقف ميكرد و دشمن پي ميبرد پيشروي خيلي مفيد نخواهد بود. در مجموع ميتوان گفت، هوانيروز در حدود 60 عمليات كه در جنگ انجام شد در 58 عمليات حضور فعال داشت.
وقتي با هواپيماهاي شكاري دشمن روبر شديم...
اين خلبان هليكوپتر در دوران دفاعمقدس در خصوص آمار تلفات جنگ نيز ميگويد: در پايان هر روز كه اخبار عراق را مرور ميكرديم ميديديم كه عراقيها در مورد انهدام هليكوپترهاي ما دروغ ميگويند. مثلا در يك مورد در منطقه دارخوين كه با چهار فروند هليكوپتر پرواز ميكرديم هواپيماهاي شكاري عراق به ما حمله كردند و بر روي ما شيرجه رفتند. دو فروند از هليكوپترها در لابهلاي بوتهزارها مخفي شدند و دو هليكوپتر هم بوديم كه رو در روي هواپيماها ايستاديم و با روش جنگ و گريز و با تغيير مسير ناگهاني در زمان شيرجه هواپيما از هدف خارج ميشديم. در آن روز چند بار اين حركت تكرار شد و چون آنها نتوانستند كاري بكنند به خاك خود مراجعت كردند و در اخبار خود اعلام كردند كه چند فروند هليكوپتر در منطقه عملياتي را منهدم كردهاند. بعضي براي خود چنين آمارهاي دروغين ميدادند.
با يك شليك توپخانه عراق خوابيد
در اوايل جنگ عراقيها توپي بزرگ داشتند كه گلوله وقتي از لوله خارج ميشد، توسط خرج دوم هدايت ميشد و برد گلوله را بيشتر ميكرد و با همان توپ شهر دزفول را مورد هدف قرار ميداد. من در يكي از پروازها اين توپ را در دوربين هليكوپتر ديدم به گونهاي كه باورم نميشد عراقيها چنين توپ بزرگي داشته باشند، همين امر باعث شد كه يك موشك به سمت او شليك كنم و از آن به بعد آنها فهميدند كه موضع آنها كشف شده و به همين منظور براي مدتها موشكباران و گلولهباران دزفول تعطيل شد.
تجربيات در اختيار جوانان قرار داده شود
تجربهها به صورت آييننامهها تدوين و در اختيار جوانان قرار گيرد. زيرا در زمان جنگ تجربيات زيادي كسب شد و خلبانان در طول هر عمليات تجربياتي كسب كردند كه در كتابها و آييننامههاي آن زمان نيامده بود، به طوري كه قادر بودند وضعيتها را به خوبي تشخيص بدهند.
بسياري از فعاليتها و زحمات نيروهاي ارتشي ثبت نشده است
امير فرزين در خصوص ثبت تجربيات براي استفاده نسلهاي بعدي نيز گفت: ارتش ميتوانست فعاليتهاي هوانيروز را ثبت و براي نسل جوان نگه دارد زيرا بسياري از فعاليتها و زحمات نيروهاي ارتشي ثبت نشده است. سپاه از همان اولين جلسه براي برنامهريزهاي طراحي عملياتها، دوربين و ضبط را به همراه داشت ولي در ارتش اينگونه نبود و شايد از اين بابت ارتش خيلي ضرر كرد. اي كاش ارتش هم مانند سپاه به ثبت و ضبط فعاليتها ميپرداخت تا براي نسل جوان و آينده كه در بطن واقعه نبودهاند تجربه ارزندهاي باشد.
انتهاي پيام
نظرات