چيستا يثربي در نقد مجموعههاي مناسبتي سيما كه ماه رمضان سيما پخش شدند، به بيان اين مطلب پرداخت كه «در حال حاضر سليقه مخاطب تغيير پيدا كرده و مثل سالهاي قبل نيست؛ مخاطب انتظار ندارد گول بخورد. سليقهي مخاطبان تلويزيوني با توجه به مقولاتي مثل ماهوارهها خيلي بالا رفته است.»
اين منتقد و نويسنده در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، درباره سريالهاي مناسبتي ماه رمضان اظهار كرد: پيش از اين سريالهاي مناسبتي خوبي مانند «صاحبدلان»، «شب دهم» و «ميوه ممنوعه» توليد شدهاند. سريالهاي ماه رمضان امسال جسورتر شدهاند و تماشاگر را جديتر گرفتهاند و تلويزيون به آنها اجازه داده بدون اينكه به وجدان و ناخودآگاه جامعه لطمه وارد شود، از يكسري خط قرمزها عبور كنند.
مقايسه سريالها صحيح نيست
يثربي گفت: يكي از اتفاقات خوبي كه امسال براي سريالهايي مثل «جراحت» و «در مسير زايندهرود» افتاد، هماهنگي بين متن و كارگرداني بود؛ هميشه متنها بد بودند و كارگرداني خوب بود يا بر عكس؛ ولي در اين دو سريال، متن و كارگرداني درهم تنيده شده بود و بازيگران نيز به خوبي توانسته بودند، نقش خود را ايفا كنند. بعضي شبها اين متن بود كه سريال را جلو ميبرد و بعضي شبها، كارگرداني، به طوري كه اگر اين متن را يك كارگردان ضعيفتر كار ميكرد، ممكن بود نتواند كار را به خوبي انجام دهد.
اين منتقد خاطرنشان كرد: گاهي در روزنامهها ميخوانم كه سريالها را از نگاه مردم يا منتقدان، رتبهبندي ميكنند؛ به نظر من اين مقايسهها صحيح نيست؛ هركدام از اين سريالها بايد در جايگاه خودشان بررسي شوند. همه كساني كه در اين سريالها نقش داشتند، افراد كار كشتهاي بودند.
هدايت بازيگران قدر توسط كارگردانان قوي
وي با اشاره به بهترينهاي سريالهاي ماه رمضان گفت: آتنه فقيه نصيري بهترين بازي خود را در «جراحت» ارائه داد؛ همانطور كه مهرانه مهينترابي و اشكان خطيبي و بهنوش طباطبايي «در مسير زايندهرود» بهترين بازي خود را ارائه دادند. همهي اين افراد بازيگران قدري هستند، اما با سالهاي پيش يك فرق اساسي داشتند و آن اينكه هدايت كارگردان قويتر و متنهاي قويتر، موجب شده بود بهتر بازي كنند و حضور متفاوت، قوي و حتي غافلگيركنندهاي نسبت به سالهاي پيش از خود بروز دهند؛ از اين بازيگران سريالهاي زيادي ديديم، ولي هرگز آنها را در اين شمايل نديده بودم.
سوژه جسورانه «در مسير زايندهرود»
اين نويسنده و منتقد تاكيد كرد: سوژه «در مسير زايندهرود» بسيار جسورانه است؛ زندگي و حريم خصوصي ورزشكاران و هنرمندان هميشه در پردهاي از ابهام است. نقش دلالها و زندگي هنرمندان و ورزشكاران هيچگاه با اين جسارت و شجاعت نمايش داده نشده بود. نقش دلالهاي هنري و ورزشي هميشه پنهان بوده است. اينكه عكس يك هنرمند يا ورزشكار با استعداد متوسط بهطور ناگهاني روي جلد مجلهها ظاهر ميشود، نتيجهي كار دلالهاست و مطرحكردن چنين موضوعي جسارت زيادي ميخواهد. خوشحالم كه تلويزيون باز نگاه ميكند و به مسالهي زشتي مثل دلالي كه در جامعهي هنري و ورزشي نمود زيادي دارد، ميپردازد.
يثربي اذعان كرد: در شروع به نظر ميآمد سريال «در مسير زايندهرود» هم به مسائلي مثل ديه و شرايط ديه بپردازد، اما در ادامه، با هوشمندي از يك سريال داستانمحور به يك داستان شخصيتمحور تبديل شد؛ يعني با قشر عظيمي از شخصيتها و طيف رنگارنگ شخصيتها مواجه شديم. همه اين افراد، شخصيتپردازي دارند و شخصيتهايي هستند كه داستان را به جلو ميبرند. كمتر سريالي داريم كه با شخصيت جلو برود، سريالهاي ما به شدت داستانمحور هستند.
وي افزود: براي مخاطب، داستان چندان مهم نبود و شخصيتها مهمتر بودند. براي مخاطب مهم نيست كه براي «سارنگ» چه اتفاقي ميافتد؛ واكنش شخصيتها در مواجه با بحران عظيمي كه چند خانواده را در برگرفته مهم است. ما در ايران خيلي خوب قصه تعريف ميكنيم و خيلي كم به شخصيتپردازي، ميپردازيم. حتي شخصيتها را با ادا و تيپ نشان ميدهيم. در سريال «در مسير زايندهرود» هدايت حسن فتحي باعث شده اين اتفاق رخ ندهد و به خاطر آشنايي حسن فتحي با روانشناسي، شخصيتها به خوبي پرداخته شدهاند.
اين كارگردان تئاتر درباره «در مسير زاينده رود» اظهار كرد: همه كاراكترها در اين سريال شخصيتپردازي دارند؛ البته سريال ايراداتي هم دارد، اما نقاط قوتي هم دارد. به جاي داستانگرايي، شخصيتگراست. خود من به دليل اين كه واكنش شخصيتها را ببينيم اين سريال را دنبال ميكنم. حسنفتحي هميشه استاد غافلگيري است و در پايان، تماشاگر را غافلگير ميكند. مخاطبان «در مسير زايندهرود» هم ميخواهند بدانند در پايان چه اتفاقي ميافتد و شخصيتها چه عكسالعملي از خود نشان ميدهند. حسن فتحي درام را به سمت يك درام روانشناسي برده و «در مسير زايندهرود» يك درام نوي روانشناختي است.
يثربي خاطرنشان كرد: بازيها در اين سريال خيلي خوب است؛ بازي اشكان خطيبي تحسين برانگيز است. لحظه به لحظه را متفاوت بازي كردهاست؛ از زماني كه يك غرور كاذب داشت تا زماني كه به يك شكستگي دروني و روحي رسيد و نگاهش به مادر و همسرش متفاوت شد. مهرانه مهينترابي يكي از بهترين بازيهاي عمرش را ارائه دادهاست. همه بازيگران سريال، خوب هستند و كليتشان جذاب است.
اصفهانيها از لهجهي بازيگران ناراحت نشوند
اين منتقد سينما و تلويزيون با اشاره به انتخاب اصفهان به عنوان لوكيشن سريال «در مسير زايندهرود» گفت: نقطهي قدرت اين سريال، انتخاب اصفهان به عنوان لوكيشن است. كارگردان متوجه شده بود كه اين سريال در تهران خوب از آب در نميآمد و بسيار خنثي ميشد. تصويربرداري اين سريال در خيابانها و ميدانهاي شهر تهران باعث ميشد، صحنههاي خوبي خلق نشود. شمال هم براي مخاطب تكراري شده و در جايي مثل كردستان هم كه زبان بهطور كلي متفاوت است، تصويربرداري امكانپذير نبود. تنها مساله در اصفهان، لهجه است. من هيچ ايرادي در اينكه لهجهي بازيگران، با مردم اصفهان فرق دارد، نميبينم. بازيگر كه جادوگر نيست تا بتواند به راحتي همه لهجهها را ادا كند. استعداد افراد در لهجهها متفاوت است. بازيگري مانند بن كينگزلي هم در فيلم «خانهاي از شن و مه» نتوانست زبان فارسي را به خوبي ادا كند، اما اين فيلم بسيار تحسين شد. پنه لوپه كروز هم هميشه زبان انگليسي را با لهجهي اسپانيايي صحبت ميكند، ولي دوبار كانديد جايزهي اسكار شد.
وي تاكيد كرد: رسانه يك قرارداد است؛ اصفهانيها نبايد از لهجهي بازيگران ناراحت شوند، چون آنها اصفهاني نيستند. سينما و تلويزيون نوعي قرارداد است. ما نميتوانيم شناسنامه و هويت بازيگران را عوض كنيم تا اصفهاني حرف بزنند. ما قرارداد ميكنيم كه اين بازيگران اصفهاني حرف ميزنند. به نظر من لازم است «اصفهانيها»، «يزديها»، «كرمانيها» و «لرها» ياد بگيرند كه مهم قصه است كه در كجاي ايران رخ ميدهد.
يثربي با بيان اينكه حسن فتحي لوكيشنهاي زيبايي از شهر اصفهان شكار كردهاست، گفت: اصفهان به حسن فتحي كمك بسياري كرده تا قصه را به خوبي روايت كند. اگر اين اتفاقها در تهران ميافتاد، نيمي از قصه جذابيت خود را از دست ميداد. اصفهان، فضاي سنتي و فرهنگ بومي را به خوبي به مخاطب انتقال ميدهد.
«جراحت» خط قرمزها را زيرپا گذاشت
يثربي درباره «جراحت» سريال ديگري كه اين روزها روي آنتن است، گفت: «جراحت» برخلاف «در مسير زايندهرود» قصهگرا بود؛ قصهاي كه بسيار جذاب است و خط قرمزها را تا حدود زيادي زيرپا گذاشته است. موضوعي كه «جراحت» به آن ميپردازد موضوعي است كه پرداختن به آن در تلويزيون با محدوديتهاي زيادي همراه بود. بازيگران «جراحت» بينهايت بهتر از حد طبيعي خود ظاهر شدهاند. آتنه فقيهنصيري بهترين بازي خود را ارائه داده و ثريا قاسمي به خوبي از عهدهي نقش برآمده است. علي عمراني نشان داد كه فقط بازيگر تئاتر نيست و اگر نقش خوبي داشته باشد، خوب بازي ميكند. اگر همين نقشها به بازيگران ديگري داده ميشد، متن تا اين اندازه نميدرخشيد.
وي در عين حال گفت: با اين وجود، متن «جراحت» ايراداتي دارد؛ همه شخصيتها مثل هم حرف ميزنند و از اصطلاح و ضربالمثل استفاده ميكنند. در سريال «در مسير زايندهرود» افراد مختلف با تكيه كلامها و اصطلاحات متفاوت صحبت ميكنند؛ مثلا دلال تكيه كلامهاي خاصي دارد و بقيه شخصيتها هم به همين صورت هستند، اما در «جراحت» همه مثل هم حرف ميزنند. استفاده از تكيه كلام و ضربالمثل در سريالها خوب است، اما بايد طوري باشد كه عادي جلوه كند و مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند.
حجم بالاي داستانهاي فرعي، ايراد «جراحت»
اين منتقد سينما و تلويزيون ادامه داد: «جراحت» در قسمتهاي آخر يك ايراد بزرگ پيدا كرد و آن اينكه داستانهاي فرعي و شاخ و برگداري به ماجرا اضافه شدند. موضوعات و داستانهاي فرعي به قدري به داستان اضافه شد كه موضوع اصلي يعني ماجراي «اميرحافظ» و «اكرم» بين ساير داستانهاي فرعي گم شد. داستانهاي فرعي مثل واژگونشدن اتوبوس، دعواي والدين و بزرگترها، دعواي برادران و غيره مسالهي «اكرم» و «اميرحافظ» را كمرنگ كرد.
وي تاكيد كرد: يك سريال تا حدي گنجايش داستانهاي فرعي را دارد و اگر اين ماجرا بيش از حد گسترش پيدا كند، خط اصلي داستان گم ميشود. «جراحت» به سمت شخصيتپردازيهاي فرعي ميرود. داستانپردازي نبايد اينقدر بر تصادف و حادثهها بنا باشد.
بازي درخشان آتنه فقيه نصيري
يثربي خاطرنشان كرد: «جراحت» دو نكته خوب دارد؛ اول كارگرداني بسيار خوب و دوم اينكه كلكيسيوني از بازيگران نام آشناي تلويزيون است. به نظر من در اين سريال همكاري و همفكري خيلي خوبي بين بازيگران، كارگردان و نويسنده وجود داشت و بازيگران براي بهتر بازيكردن با نويسندهي كار، تعامل داشتند. به خصوص آتنه فقيه نصيري كه بازي درخشاني از خود به نمايش گذاشته است و نشان داد قابليت بازيگري دارد. ضعيفترين بازيگران اين سريال، شخصيتهاي جوان آن يعني «اميرحافظ» و «اكرم» هستند. آنها خيلي خنثي و نازپروده هستند، گرچه تاكيد اين سريال هم برنازپروردهبودن اين شخصيتهاست. با اين حال اگر بازيگران قويتري اين نقشها را ايفا ميكردند، اين دو شخصيت به مراتب قويتر ظاهر ميشدند.
«ملكوت» از متن ضربه خورد
وي سپس به سوژهي سريال «ملكوت» اشاره و تاكيد كرد: «ملكوت» بسيار كارگاهي نوشته شده است. چند نويسنده جوان با استفاده از ذوق و طرحهاي ابتدايي و نيم نگاهي به سريالهاي خارجي، مثل «نزديكتر از بهشت» و همچنين سريال «حلقهي سبز» نوشته شده است و بازيها در بسياري جاها غلو شدهاست. اين سريال بين اينكه مردم را بخنداند يا به گريه بيندازد سردرگم است، اما هرچه سريال به پايان نزديكتر ميشود، بهتر ميشود. متن «ملكوت» ضعيف است و به همين دليل هر قدر كارگردان سعي ميكند كاري انجام دهد، نميتواند؛ اساس ضربهاي كه «ملكوت» ميخورد از متن است.
يثربي افزود: هر چند بازيهاي ارائه شده در «ملكوت» خوب و قابل تحسين است، اما «ملكوت» براي مخاطبان قابل پيشبيني است. بعضي از شخصيتها بسيار غلوآميز نوشته شدهاند. متن واقعا به كار لطمه زده و به كارگردان فرصت نميدهد كار را جمع كند؛ متن «ملكوت» كهنه است. اينكه هر فرد بايد زندگياش را مرور كند و اشتباهاتش را پيدا كند، يك سوژهي تكراري است. سريال «ملكوت» يك سريال «دمافطاري» است و توانسته نظر مخاطبان را تا حدود زيادي جذب كند، چون ساده و راحتالحلقوم است، ولي اصلا هنري نيست. «ملكوت» سرنوشت همهي ماست، اما اي كاش لحظههاي قشنگتري در اين كار خلق ميشد. همهي آدمها مثل هم حرف ميزنند و گاهي اوقات انگيزههايشان بيدليل است و انگيزههاي محكمي براي خوب يا بدشدن ندارند. شخصيت «حاج فتاح» نيز نميتواند مخاطب را بگرياند يا بخنداند. ديالوگها به شيوهي طنز ارائه ميشود. سوژه مرگ مغزي يك سوژهي گريهدار است، اما سعي ميكند، مخاطب را بخنداند.
«درمسيرزايندهرود» بهترين سريال ماه رمضان
يثربي در جمعبندي نظرات خود از سريالهاي ماه رضان گفت: «در مسير زايندهرود» به نظر من بهترين سريال است كه در ماه رمضان امسال توليد شد. حسن فتحي با اين سريال توانست هم خواص وهم عوام را به خود جلب كند. سريال قبلي فتحي يعني «مدار صفردرجه» را خواص پسنديد، اما همه مردم «در مسير زايندهرود» را دنبال ميكنند.
انتهاي پيام
نظرات