«امام، امام، امام» خاطرات يكي از ناظران پخش راديو در دوران دفاع مقدس
سيدحسين محمودزاده كه در دوران دفاع مقدس ناظر پخش برنامههاي راديو بود، در گفتوگويي به نقش موثر راديو در ارتقاي دانش و بينش رزمندگان تاكيد كرد و به ذكر خاطراتي از آن دوران پرداخت.
به گزارش سرويس فرهنگ و حماسه ايسنا، محمودزاده كه يكي از ارايهكنندگان طرح اوليه تعدادي از برنامههاي راديو جبهه بودهاست، از سال 1361 وارد صداوسيما شد.
او يادآور شد: مدتي عضو و مسؤول جهاد سازندگي بجنورد بودم؛ زماني كه جنگ شروع شد مشغول پيگيري امر بازسازي مدارس روستاهاي مرزي بودم و خبر حمله عراق را در يكي از روستاهاي مرزي بجنورد از راديو شنيدم.
محمودزاده مدت 9 ماه به عنوان گزارشگر راديو در جبهههاي نبرد بود و از سال 61 به راديو مشهد دعوت شد.
او درباره همكاري با راديو در دوران جنگ گفت: جذب محيط صميمي و پوياي راديو شدم. از ابتداي ورود خود به عنوان نويسنده، مجري و تهيهكننده فعاليت ميكردم و اصليترين برنامهام در راديو مشهد برنامه «خراسان در جبهه» بود كه تهيهكننده آن بودم. از آن به بعد نيز تا پايان دوران دفاع مقدس علاوه بر «خراسان در جبهه» با برنامههاي راديو جبهه و گروه روايت فتح همكاري داشتم.
ناظر برنامههاي پخش در دوران دفاع مقدس، اظهار كرد: از سال 61 كه همكاريام با راديو مشهد شروع شد، ارتباطم با گروهها و برنامهها به طور مستمر و فزاينده ادامه داشت و به مناسبت حضور متناوب در جبههها با برنامهسازان مراكز استانهاي مختلف از جمله همكاران اعزامي از تهران آشنايي روز افزوني پيدا كرد. سپس در سال 64 در رشته كارگرداني دانشكده صداوسيما پذيرفته شدم و از ابتداي حضور در تهران توفيق همكاري با جناب آقاي خزايي مدير راديو جبهه را پيدا كردم.
وي كه طرح راهاندازي بعضي از برنامههاي راديو جبهه را به حميد خزايي(مدير راديو جبهه) ارائه دادهاست، در اين زمينه گفت: آنچه از طرف من مطرح شد، پيشنهادي ابتدايي بود كه از سوي حاج آقاي خزايي و ساير همكاران مورد توجه، مطالعه و پيگيري قرار گرفت و منجر به راهاندازي تعدادي از برنامهها در راديو جبهه به منظور ارتباط هرچه منسجمتر راديو با حوزه دفاع مقدس شد. به هرحال من نيروي جواني بودم كه از شهرستان آمده بودم و با ديدن آنهمه شور و هيجان و دوندگي همكاراني كه به ويژه در تهيه و پخش برنامههاي مرتبط با دفاع مقدس تلاش ميكردند، دلم ميخواست كمكي به هرچه بيشتر شدن بازده اين تلاش بكنم. اين بود كه طرح چند برنامه براي تشكيل راديو جبهه به ذهنم رسيد و خوشبختانه به دليل فضاي مناسبي كه وجود داشت، از اكثر طرحهاي من استقبال كردند و طوري برخورد شد كه انگار تكتك فعالان اين حوزه خود را صاحب آن طرح و موظف به پيگيري تا پياده شدن كامل آن ميدانستند.
سيدحسين محمودزاده كه دو سال به عنوان نويسنده بخشي از برنامهها، دستيار تهيه، مسوول كنترل مطالب، متصدي بازشنوايي برنامههاي ضبط شده و مشاور طرح و برنامه در راديو جبهه مشغول بودهاست، پس از اين مرحله وارد فعاليتهاي تلويزيوني شد.
او كه از سال 66 مدتي در جمع گروه روايت فتح فعال بود، در پاسخ به اين پرسش كه راديو و تبليغات راديويي چه نقش و تأثيري در روند دفاع مقدس داشت، گفت: ميتوان اين نقش و تأثير را در چند بخش جداگانه مطرح و بررسي كرد؛ راديو از طرفي انيس و همدل لحظات متفاوت رزمندگان اسلام بود و پذيرش يك رسانه به عنوان انيس و همدم دايمي نشانه برجستهاي از احساس هم سخني و همدلي ميان طرفين است. از طرف ديگر، راديو فرهنگ جهاد و شهادت را در ميان نوازندگان اسلام و ساير اقشار جامعه تعميق كرد.
از سوي ديگر، راديو نقش بهسزايي در ارتقاي دانش و بينش رزمندگان داشت و عاملي بود تا حضور در جبهه و دوري از محيط رسمي دانشاندوزي موجب محروميت از فرصتهاي رشد علمي نشود. در كنار همه اينها راديو عامل پرشدن اوقات فراغت و حفظ نشاط جبههها در ايام ركود و توقف عمليات و عامل تهييج رزمندگان و كل جامعه در ايام عمليات بود. و بالاخره اينكه، راديو واسطه ارتباط فعال ميان جبهه و پشت جبهه بود. حمايت پشت جبهه را به رزمندگان يادآوري ميكرد و باورها و توقعات رزمندگان را به گوش خانوادههاي آنان و عموم آحاد جامعه ميرساند و تفهيم ميكرد.
او در اين گفتوگو كه در كتاب «قرارگاه بيقرار» به چاپ رسيدهاست با مروري بر خاطراتش از دوران دفاع مقدس ادامه داد و يادآور شد: اوايل جنگ كه به اهواز رفته بودم از همكاران مركز اهواز تقاضاي خودرو و راننده كردم تا به خط مقدم بروم. رانندهاي كه تازه ازدواج كرده بود (شهيد شايگان) با من به خط مقدم آمد و در منطقه پاسگاه زيد با اصابت تركش در بمباران هوايي شهيد شد. حدود 18 سال بعد يعني در سال 78 در مركز خراسان با جواني آشنا شدم كه اهوازي بود. چون نام خانوادگياش شايگان بود پرسيدم چه نسبتي با شهيد شايگان داري؟ جواب داد پسرش هستم باعث افتخار من است كه امروز با پسر شهيدي همكار هستم كه شاهد شهادت او بودهام و خود اين فرزند پدرش را نديده است.
محمودزاده سپس به يادآوري خاطرهاي ديگر پرداخت و گفت: خاطره ديگرم مربوط به جريان شهادت شهيد كاوه است. در پايان يكي از مأموريتها با هواپيماي 130-c از اهواز عازم تهران بودم، با بدن مجروح شهيد كاوه در هواپيما مواجه شدم. در طول مسير تلاش زيادي كردم تا مصاحبه كوتاهي با او داشته باشم؛ اما او مرتب از هوش ميرفت و هربار كه به هوش ميآمد فقط نام امام(ره) را تكرار ميكرد. در فرودگاه مهرآباد از يك لحظه فرصت استفاده كردم و ميكروفن را مقابل دهان او گرفتم و پرسيدم چه پيامي براي مردم خراسان داري؟ جواب داد «امام.امام.امام». شهيد كاوه با تكرار اين كلمه از هوش رفت و هنگامي كه آن مصاحبه از راديو پخش شد مردم مرتب تماس ميگرفتند و مكررا خواستار پخش مجدد آن ميشدند.
وي در پايان تاكيد كرد: خيليها ممكن است در شرايط عادي بر ضرورت حفظ ياد و نام و راه حضرت امام (ره) تأكيد كنند؛ اما تأكيد يك سرباز مخلص امام در آستانه شهادت چيز ديگري است و ما شاهد بوديم كه نفس قدسي اينگونه افراد چه تأثيري در مردم ميگذاشت.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات