• سه‌شنبه / ۳ آذر ۱۳۸۸ / ۱۰:۱۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8809-01417.154100

با سخنراني دهباشي، دبيري، حداد، گلستان و مجابي، مراسم يادبود مهدي سحابي در دانشگاه تهران برپا شد

با سخنراني دهباشي، دبيري، حداد، گلستان و مجابي،
مراسم يادبود مهدي سحابي در دانشگاه تهران برپا شد

مراسم يادبود مهدي سحابي روز گذشته (دوشنبه، دوم آذرماه) در تالار باستاني پاريزي دانشگاه تهران برگزار شد.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، علي دهباشي _ پژوهشگر و سربير مجله‌ي «بخارا» _ در اين مراسم از مهدي سحابي به عنوان يكي از برجسته‌ترين ادامه‌دهندگان راه ترجمه در نسل خودش ياد كرد و گفت: او كه اولين ترجمه‌اش را در اوايل دهه‌ي 50 با «مرگ وزيرمختار» آغاز كرد، درست در دوراني بود كه نسل قبل او در اين راه يعني محمد قاضي، ابوالحسن نجفي، نجف دريابندي، ابراهيم يونسي و ديگران هنوز كار مي‌كردند و ظهور سحابي در بطن زندگي ادبي چنين بزرگاني در عرصه‌ي ترجمه اتفاق افتاد و خوش هم درخشيد.

او متذكر شد: سحابي هميشه پاس ارزش‌ها و دستاورد‌هاي نسل قبل خود را داشت؛ حتا زماني كه در اين اواخر، ترجمه‌ي يكي از كتاب‌هاي ترجمه‌شده توسط نسل قبل خود را منتشر كرد. اين حق‌شناسي يا به اصطلاح «فضل تقدم» را همواره رعايت مي‌كرد. نكته‌ي ديگر، تداوم كار اوست كه حداقل در اين دو دهه بي‌وقفه ادامه داشته است. دوستي ترجمه‌ي 4200صفحه‌يي او را از رمان پروست، كلمه‌شماري كرده بود؛ به حدود يك ميليون و چندصدهزار كلمه رسيده بود. كاري كه سحابي از سال 1369 آغاز كرد و در سال 1378 به پايان رساند، قريب به يك دهه از عمر او بود.

دهباشي خاطرنشان كرد: نكته‌ي ديگر، وجه روزنامه‌نگاري اوست. اگر چه با فروتني خود را «روزنامه‌نگار» نمي‌دانست؛ اما يك كارنامه‌ي هشت‌ساله در اين زمينه در زندگي او هست. اين‌كه چرا در عالم روزنامه‌نگاري دوام نياورد، تصور بنده اين است كه به روحيه‌ي او برمي‌گردد. بخصوص در چندساله‌ي آخر فعاليت مطبوعاتي‌اش، ميدان كار آشفته و صحنه‌ي زد‌وخورد و درگيري‌هايي بود كه روح حساس او طاقت اين همه آشفتگي را نداشت و چه خوب كه ادامه نداد. بدون ترديد، امروز حاصل كارش درخشان‌تر از زماني است كه روزنامه‌نگار باقي مي‌ماند كه بي‌ارج‌ترين است. ترك روزنامه‌نگاري همراه با گوشه‌نشيني از عمل اجتماعي و سياسي بود. خودش مي‌گويد، بيرون از روزنامه، عملي‌ترين و ساده‌ترين كاري كه مي‌توانستم بكنم، ترجمه بود و در سال‌هاي بعد مي‌بينيم كه به نقاشي روي مي‌آورد كه دوستان درباره‌ي اين وجه از زندگي سحابي به تفصيل خواهند گفت و بعد به داستان‌نويسي روي آورد كه حتما «پيچك باغ كاغذي»‌اش را خوانده‌ايد.

در ادامه‌ي اين مراسم، بهرام دبيري _ هنرمند نقاش _ با بيان اين‌كه ما بيرون از جهان ايستاده‌ايم، نسبت به وضعيت شمارگان و مطالعه‌ي كتاب در جامعه‌ي ايراني شديدا انتقاد كرد و گفت: نمي‌خواهم از مرگ سحابي سخن بگويم؛ مي‌خواهم از سرزميني بگويم كه شمارگان كتاب _ اگر اجازه‌ي انتشار پيدا كند _، به زحمت دوهزار نسخه مي‌شود؛ آن هم در كشوري كه 70 ميليون جمعيت دارد و دست‌كم، بايد دو ميليون مخاطب جدي كتاب داشته باشد.

او از شمارگان پايين كتاب‌ها و سازوكارهاي موجود نشر در جامعه به عنوان فاجعه‌اي براي كتاب و جامعه‌ي كتاب‌خوان ايران ياد كرد و در ادامه گفت: با اين حال، اگر امثال مهدي سحابي نبودند، همين ميزان توجه به كتاب و مطالعه نيز ديده نمي‌شد و ما به واسطه‌ي مترجماني چون سحابي است كه با دستاوردهاي ادبي دنيا آشنا مي‌شويم.

دبيري در بخشي ديگر از سخنانش از اهميت آثار تجسمي مهدي سحابي سخن گفت و تصريح كرد: مجسمه‌هاي مهدي سحابي به شكل خيال‌انگيزي اتفاق مي‌افتند؛ گويي اين‌كه مخاطب دارد يك تابلو نقاشي نگاه مي‌كند.

علي‌اصغر حداد _ مترجم _ نيز با بيان اين مطلب كه مرگ مهدي سحابي حقيقتا زودهنگام بود، به گفته‌ي شوپنهاور استناد كرد و گفت: بايد پير شد تا فهميد چقدر زندگي زود مي‌گذرد؛ اما سحابي هنوز پير نبود. ترجمه مي‌كرد، نقاشي مي‌كشيد، مجسمه مي‌ساخت؛ وامانده و بازنشسته نبود. ذهنش روشن و دستش روان بود و مگر يك مترجم و نقاش چه چيزي غير از اين مي‌خواهد؟

او از مهدي سحابي به عنوان دوست سال‌هاي كودكي، نوجواني و قوم و خويش ياد كرد و با مرور برخي از خاطرات آن سال‌ها، گفت: سحابي از كودكي متعادل و نرم‌خو بود و در سال‌هاي جواني از اين نرم‌خويي و تعادل او، برخي نوعي فرصت‌طلبي را تعبير مي‌كردند؛ درحالي‌كه اصلا اين‌طور نبود. در آن سال‌ها كه ما سعي داشتيم در مخالفت با پدر و مادر، خود را فردي نو و مترقي معرفي كنيم، او با افراد خانواده‌اش هيچ مشكلي نداشت و در عين حال به آموزه‌هاي تفكر جديد كاملا وفادار بود.

حداد افزود: سحابي با آدم‌هاي متفاوتي در معاشرت بود و آشنايان بسياري داشت كه اين ناشي از روحيه‌ي روامداري و دموكرات او بود. افراد را همان‌جور كه بودند، مي‌پذيرفت و با انتقادي تخريبي با ديگران برخورد نمي‌كرد.

حداد در ادامه به ترجمه‌ي مهدي سحابي از كتاب «در جست‌وجوي زمان از دست‌رفته» اثر مارسل پروست اشاره كرد و گفت: مهدي 10 سال از عمر خود را بر سر ترجمه‌ي اين كار گذاشت كه حقيقتا كاري دشوار و سنگين است. او با ترجمه‌ي «در جست‌وجوي زمان از دست‌رفته» گنجينه‌ي مهمي از ادبيات دنيا را به زبان فارسي عرضه كرد.

ليلي گلستان _ مترجم و منتقد هنري _ هم از مهدي سحابي به عنوان روشنفكري واقعي ياد كرد و گفت: روشنفكر واقعي كسي است كه بخواهد در جهت تحول جامعه‌اش گام بردارد و مهدي سحابي اين‌چنين بود. وي برنامه‌ريزي شده كار مي‌كرد و در پي‌ريزي زمينه‌هاي تحول جامعه با ترجمه‌هايي كه به دست داد، موفق كار كرد. به واقع، هر روشنفكري يك هدف دارد و روش مهدي سحابي همين‌ بود كه به كار خودش بپردازد و كاري به كار كسي نداشته باشد؛ از همين‌رو با برنامه‌ريزي، دقت و نظم، نويسندگاني را كه لازم بود فارسي‌زبانان بشناسند، به ما معرفي كرد.

او خاطرنشان كرد: در دنيا رسم است كتاب‌هاي كلاسيك بعد از مدتي دوباره ترجمه شوند. مهدي سحابي نيز تصميم گرفت در زبان فارسي اين كار را انجام دهد و كتاب‌هاي مهمي چون «مادام بوواري» و «تربيت احساسات» گوستاو فلوبر و «سرخ و سياه» استاندال را ترجمه كرد. در اين بين، ترجمه‌ي «در جست‌وجوي زمان از دست‌رفته» به كنار كه 10 سال تمام از عمرش را بر سر اين كار گذاشت و هيچ‌كس مگر مهدي سحابي همت انجام اين كار را نداشت.

گلستان از سحابي به عنوان يكي از باشرف‌ترين آدم‌هايي كه در زندگي‌اش بوده است، ياد كرد و در ادامه، با مرور برخي از خاطرات مشتركش با مهدي سحابي در برگزاري نمايشگاه آثار تجسمي اين نقاش و مجسمه‌ساز، از ويژگي‌هاي اخلاقي او گفت. همچنين از فعاليت روزنامه‌نگاري اين هنرمند به عنوان وجه ناشناخته‌ي زندگي‌اش ياد كرد.

اين مترجم در پايان به يادداشتي كه مهدي سحابي خطاب به او در پشت جلد ترجمه‌ي رمان «در جست‌وجوي زمان از دست‌رفته» اشاره كرد و گفت: سحابي در پشت جلد آن كتاب آورده بود، زمان براي من و تو نمي‌گذرد، اما حالا بايد بگويم كه نه! زمان براي تو گذشت، براي من هم مي‌گذرد و ديگر هيچ فرصتي براي جست‌وجوي اين زمان از دست‌رفته نخواهيم داشت.

جواد مجابي _ شاعر و منتقد _ نيز در سخناني گفت: نقش ترجمه در گسترش مدرنيته در ايران اهميت بسزايي دارد. اگرچه نوسازي در جامعه‌ي ايراني از دوران پهلوي اول سابقه دارد؛ اما فكر نو، ديرهنگام در جامعه‌ي ايراني آغاز مي‌شود. با اين حال، مترجمان ايراني در انتقال ذهنيت مدرن جامعه‌ي جهاني به ايران معاصر نقش مهمي داشتند. حقيقتا ترجمه به نوزايي مردم ايران كمك كرده است و ما بخشي از اين تحول فكري را مرهون تلاش مترجمان، بويژه مترجماني هستيم كه كارهاي گزينش‌شده را عرضه كردند و مهدي سحابي از آن دسته مترجماني است كه اين سهم مهم را آگاهانه به عهده گرفت و در انتقال ذهنيت نوي كه شايسته‌ي انسان جهان‌شهر است، به انسان ايراني كمك كرد.

مجابي به اين نكته اشاره كرد كه مارسل پروست 18 نوامبر 1922 به خاك سپرده شد و مهدي سحابي _ مترجم اثر سترگ اين نويسنده _ در 18 نوامبر 2009 به خاك سپرده شد.

اين نويسنده خاطرنشان كرد: با توجه به حجم زياد و گسترده‌ي كار مهدي سحابي و خدمت بزرگي كه اين هنرمند و مترجم به زندگي مدرن ايراني كرده است، آوردن صفات صرفا براي تعريف و تمجيد نيست؛ بلكه براي تبيين ويژگي‌هاي شخصيتي اوست.

مجابي در ادامه افزود: همه مي‌ميرند. همه نمي‌توانند خوب زندگي كنند و به مثابه‌ي انساني متفكر و پويا زندگي كردن در اين منطقه كار دشواري است؛ اما من معتقدم مهدي سحابي از آن دسته انسان‌هايي بود كه هنر خوب زندگي كردن را به خوبي مي‌دانست و با دقت و انزواي عجيبي، كارش را دنبال مي‌كرد و خود را ملزم به انجام وظايفش در زمينه‌ي افزايش آگاهي‌هاي عمومي مي‌دانست.

او ياد‌آور شد: سحابي با همه با سخاوت روحي رفتار مي‌كرد. با حفظ تفاوت‌ها و تمايز‌هايش با ديگران، بر مشتركات بين افراد تأكيد مي‌كرد. در پي اثبات نظر و درگير استبداد ذهني نبود؛ بلكه به طرح نظر مي‌پرداخت.

اين هنرمند خاطرنشان كرد: زيبايي‌اي كه در نگاه مجابي هست، در آثار تجسمي‌اش ديده مي‌شود و همان‌طور كه عطار حكايت مرغان را كه به وحدت مي‌انجامد، در اثرش آورده است، مهدي سحابي هم همه‌ي پرندگانش تمثيلي از آزادي و زيبايي در پروازند.

او در بخش پاياني سخنانش تصريح كرد: مترجمان ما طي 30 سال اخير خلأيي را كه نويسندگان ما در حوزه‌ي داستان‌نويسي نتوانستند يا نگذاشتند پر شود، پر مي‌كنند و به گمان من، اگر شاهد شكوفايي نسل جوان هستيم، بذر آن را بايد در كارهايي كه امثال مهدي سحابي انجام دادند، جست‌وجو كنيم.

او ادامه داد: در واقع نويسنده‌ي ايراني بيم‌زده از انواع سانسورهاي سياسي و اقتصادي ناگزير در يك محدوده، آثارش را خلق مي‌كند كه گاه هرگز امكان و مجالي براي انتشار آن‌ها پيدا نمي‌كند و اين‌جاست كه ترجمه‌ي سحابي از آثار سلين و كالوينو مي‌تواند مخاطب فارسي‌زبان را از ديوارهاي عجيب و غريب خودسانسوري عبور دهد و او را فراتر از مرزهاي موجود ببرد. سحابي با آثار ارزنده‌اي كه از خود به يادگار گذاشت، جوانه‌اي بر بدنه‌ي سترگ فرهنگي معاصر ايران شد.

در ادامه‌ي اين مراسم كه از سوي جامعه‌ي فرهنگي دانشجويان دانشكده‌ي ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران برپا شد، هادي سحابي _ برادر مهدي سحابي _ با بيان اين‌كه اهل قلم نيستم، مرثيه‌خوان دل خويشم، به مرور برخي از خاطرات مشتركش با مهدي سحابي پرداخت.

در پايان نيز فيلم مستندي درباره‌ي مهدي سحابي به نمايش درآمد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha