يك طراح چهرهپردازي با انتقاد نسبت به ورود افراد بيتجربه و ناشناس به وادي گريم در فيلمهاي تلويزيوني و همچنين سريالها، تصريح كرد: خود من چند سالي است كه افتخار همكاري در شوراي مركزي انجمن چهرهپردازان را دارم و هر روز نام آدمهايي را در تيتراژ ميبينم كه عضو انجمن چهرهپردازان نيستند؛ يعني اين افراد حتي با دو فيلم هم همكاري نكردهاند.
محسن بابايي در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا در پاسخ به پرسشي دربارهي همكاري افراد تازهكار و ناشناخته با سريالها و خصوصا فيلمهاي تلويزيوني، اظهار كرد: چنين افرادي امروز دستيار گريم ميشوند، فردا از ارتباطات استفاده ميكنند و طراح گريم ميشوند. اين افراد وقتي دستيار گريم هستند ديدهاند كه طراح گريم سايه چشم ميزند، اما تفسير و فلسفه اين سايه را نميدانند؛ بنابراين همه جا و براي همه اين سايه و خط چشم را استفاده ميكنند.
او كه به تازگي طراحي گريم سريال «نردبام آسمان» و سينمايي «توفيق اجباري» را بر عهده داشتهاست، ادامه داد: وقتي سيستم بازرسي درستي نداريم چنين مشكلاتي مسلما پيش ميآيد؛ نميدانم ميتوان اين سيستم بازرسي كه در همه كشورهاي دنيا وجود دارد را در كشور ما هم جا انداخت يا نه؟. در حال حاضر در كشورهاي ديگر از اسمهاي انحصاري در تيتراژ استفاده ميشود؛ اين اسمها متعلق به سنديكايي است كه به آن تعلق دارند و كسي ميتواند اين اسم انحصاري را بزند كه عضو آن سنديكا باشد. براي مثال آقاي اسپيلبرگ نميتواند از مونتوري استفاده كند كه خودش دوست دارد؛ بلكه اين مونتور حتما بايد عضو سنديكا باشد وگرنه اجازه كار به او نميدهند.
وي تاكيد كرد: نويسندهاي كه عضو سنديكاي نويسندگان هاليوود نيست، تنها در تيتراژ ميتواند قيد شود كه فيلم براساس طرحي از او ساخته شدهاست؛ همان طور كه امروزه در ايران هركسي نميتواند به شخصه فيلم بسازد و بايد برود زير بليط تهيهكنندهاي كه دفتر دارد و حتي اگر خودش سرمايهگذاري كند بايد از كارت آن تهيهكننده استفاده كند؛ در سينماي ايران اين اتفاق تنها درخصوص تهيهكنندگان رخ ميدهد.
بابايي همچنين در پاسخ به پرسشي ديگر دربارهي تفاوت ميان گريم وآرايش و اين كه برخي گريمورها اين تفاوتها را قائل نميشوند؟ گفت: روزي از من به عنوان كارشناس دعوت شد تا در تلويزيون دربارهي گريم صحبت كنم. به من گفتند در حال حاضر مردها را آرايش ميكنند؛ آيا واقعا لزومي دارد فلان آقا زير ابرو بگيرد يا فلان خانم به اين ميزان آرايش نياز دارد؟! اين مشكلات ريشهاي است و من از اين نميترسم كه از ريشه صحبت كنم.
وي سپس ادامه داد: امروز وقتي در تلويزيون يك پروژهاي تصويب ميشود كه بر فرض 300 ميليون تومان بودجه براي آن در نظر گرفته شده، يكي از مديران سطح پايين اين پروژه را ميگيرد و به ديگران ميگويد من پروژهاي 250 ميليون توماني دارم، شما اين كار را ميسازيد، شما پاسخ مثبت ميدهيد، 50 ميليون تومان كم ميشود. آن آدم به نفر بعدي ميگويد يك پروژه دارم 200 ميليون دارد، ميسازيد؟ ميگويد بله. تا اينكه سرانجام پروژهاي كه 300 ميليون تومان بر آورد شده، به رقم 100 ميليون تومان ميرسد. در چنين شرايطي چهار نفر آدم واسطه اين پولها را ميخورند و يك تهيهكننده خيلي نازل پيدا ميشود كه ميخواهد خودش را مطرح كند و اين پروژه را قبول ميكند. ميگويد من 100 ميليون تومان دارم، براي مثال عبدالله اسكندري را كه نميتوانيم براي چهرهپردازي بياوريم و به اين ترتيب همه عوامل را تعديل ميكند. به گريم هم كه ميرسد، يك فردي را به لحاظ كاري نوجوان ميآورد كه از آن استفاده ميكند.
بابايي تصريح كرد: گاهي اوقات حتي ديده شده كه آرايشگرهاي محل را به عنوان چهرهپرداز ميآورند. خوب مسلما چنين افرادي فقط بلد هستند بند بيندازند و آرايش كنند و كار ديگري به لحاظ فني بلد نيستند. به تبع آن طراحي صحنه هم فاخر و در شان آن فيلم نيست، بازيگري هم همين طور؛ امروزه از اين پروژهها زياد ميبينيم كه نه تنها ما را به رشد نميرسانند بلكه باعث ميشوند هر روز در يك سرآشيبي حركت كنيم و به هشدارها هم هيچگاه توجه نميشود.
انتهاي پيام
نظرات