يكي از نويسندگان سريال «شمسالعماره» درباره جذابيت و باورپذيري شخصيتهاي مثبت سريالها، گفت: در «شمس العماره» ما براي هر آدم مثبتي ، معايب و اشكالاتي را هم قائليم؛ هر آدم مثبتي ويژگيهاي ديگري دارد كه ميتواند ما را به واقعيت نزديك كند و صرفا اينكه اين شخصيت مثبت همه چيزش تكميل است و عيبي در كارش نيست وجود ندارد.
علي دلگشايي كه طي همكاري با «شمسالعماره» از نخستين تجربههاي كارگروهي را مي گذراند، در گفتوگو با خبرنگار ايسنا به مطالب بالا اضافه كرد: حتي شخصيت «ليلا» كه شخصيت مثبت داستان است، هم معايب بسياري دارد. در اصل از اين تكنيك براي جذابيت شخصيتهايمان استفاده كرديم. علاوه بر اينكه سعي كرديم كه همه اين آدمها در موقعيت و شرايطي كه قرار ميگيرند واكنشي باورپذير نسبت به شخصيتي كه برايشان متصور شدهايم، نشان دهند.
اين فيلمنامهنويس خاطرنشان كرد: شكل همكاري ما در اين پروژه، با آن چه دربارهي كارهاي گروهي شنيده و ديده بوديم، فرق ميكند؛ چرا كه در «شمسالعماره» برخلاف كارهاي بلند گروهي، كار شكل اپيزوديك ندارد؛ «شمسالعماره» يك سريال بلند است و تمام داستانهاي آن دنبالهدار هستند و به همين دليل همبستگي و نزديكي نويسندهها با هم خيلي مهم است و در اصل كار سرپرست و كسي كه بتواند تمام اين خط و ربطها را با هم حفظ كند و پيوند دهد، اهميت بسيار دارد.
وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا حضور افراد جديد به عنوان داماد در اين سريال، «شمسالعماره» را به نوعي اپيزوديك نميكند؟ گفت: به آن شكلي كه مد نظر شماست، خير؛ چرا كه هر خواستگاري كه وارد اين مجموعه ميشود و ميرود، به هرحال شخصيتهاي اصلي ما قصه خودشان را دارند؛ آن ها زندگي خودشان را ميكنند و قصه خودشان را پيش ميبرند. بنابراين هر دامادي كه وارد ميشود، در اصل داخل زندگي شخصيتهاي اصلي ميشود و ما زندگي او را ميبينم؛ اما محوريت داستان همچنان همان شخصيتهاي اصلي قصه خودمان هستند.
دلگشايي ادامه داد: بر اساس چنين ويژگياي اين نكته كه تمام نويسندهها در كنار هم باشند، خيلي مهم است. علاوه بر اينكه نويسندهها بايد خطهاي همديگر را هم دنبال كنند. دنبال كردن اين خطها با شكل اپيزوديكي كه قبلا در كارهاي گروهي ديدهايم خيلي فرق ميكند؛ چراكه به هرحال در كارهاي اپيزوديك، هركسي ميتواند به طور مستقل قسمتي را بنويسد و آن قسمت به واسطهي سرپرست نويسندگان، كم يا زياد شود و سپس متن براي فيلمبرداري برود؛ ولي در سريال «شمسالعماره» ما از اول تا آخر قصه را داشتيم و بهخاطر اينكه اين پراكندگي بهوجود نيايد و همه چيز يك دست به نظر برسد، ما سيناپس هر قسمت را خودمان آماده ميكنيم و بعد به نويسندهها ميدهيم تا بروند آن قسمت را بنويسند. ضمن اين كه وقتي سيناپس را تهيه كرديم، نويسنده هم متن را نوشت و به ما داد، بعد دوباره يك روتوش ديالوگي و داستاني روي آن انجام ميدهيم.
دلگشايي در پاسخ به اين پرسش كه فشردگي كارهايي كه هر شب پخش ميشوند، چقدر روي كيفيت متنها تاثير ميگذارد؟ گفت: كمبود وقت و فشردگي كارها تاثير بسيار زيادي ميگذارد؛ مسلما وقتي كاري در فرصت زماني كوتاه و تحت فشار نوشته ميشود، روي كيفيت تاثير دارد. اما ما با توجه به اينكه خط اصلي و سيناپس كلي را داريم، نسبتا سعي كرديم فشار را كم كنيم. مگر اينكه مواردي پيش بيايد كه موقع ضبط مجبور شويم تغيير و تحولاتي در روند قصه ايجاد كنيم كه در اين بخش بر نويسنده فشار وارد ميشود.
اين نويسنده در پاسخ به اين پرسش ايسنا كه حضور فردي به عنوان مشاور اجتماعي و روانشناسي چقدر به نويسندگان سريال «شمسالعماره» كمك كرد و چقدر باعث ايجاد تداخل و محدوديتهاي احتمالي در كار شد؟ گفت: تاكيد ميكنم كه حضور چنين فردي به ما كمك بسيار كرد. آقاي سهيل رضايي به عنوان مشاور روانشناسي و اجتماعي سريال «شمسالعماره»، ديد كاملا دراماتيكي به قضيه دارند. بسياري از مشاوران فيلمها و سريالها بر برخي موارد تاكيد دارند و ميگويند حتما بايد متن اينگونه نوشته شود، ولي با توجه به اينكه ما در ارتباط مستقيم و بده و بستان خوبي با مشاور روانشناسيمان هستيم، كاملا براي اهدافي كه دنبالش هستيم راهحل پيدا ميكنيم.
دلگشايي ادامه داد: آقاي سهيل رضايي ايدههاي خوبي دارند و به شخصيتپردازي و ايجاد صحنههاي جذاب كمك ميكنند. گاه اتفاق افتاده در بخشهايي به اين نتيجه رسيديم كه مشاور روانشناسي سريال، چه موقعيت خوبي به ما ميدهند تا ما بتوانيم آن را تبديل به تصوير كنيم.
او در پاسخ به پرسشي درباره روندي كه تلويزيون در طنز طي كردهاست و رسيدن به طنز فاخر؟ اظهار كرد: ما از روزي كه ساخت سريال «شمسالعماره» را شروع كرديم، تمام هدفمان اين بوده كه نگاه جديدي نسبت به طنز وارد كنيم. من خودم معتقدم تا الان هرگونه طنزي كه پخش ميشدهاست، يك مطالبي را به خورد مخاطب دادهاست كه سطح سليقهي مخاطب را پايين آورده است و سليقهها را سطحي كردهاست. ما در «شمسالعماره» سعي كرديم كاري را انجام دهيم كه متفاوت باشد و تمام آن چه به آن وام داريم، مخصوصا ادبيات را در كارمان وارد كنيم كه بتوانيم نوع نگاه طنز، زبان طنز و سليقهي مخاطب نسبت به طنز را تغيير دهيم. من معتقدم «شمسالعماره» از جاهايي ميتواند نقطهي عطفي در حوزهي طنز باشد.
اين فيلمنامه نويس دربارهي خلق شخصيتهاي مثبت جذاب و ضعف برخي فيلمها و سريالهاي تلويزيوني در اين بخش، اظهار كرد: در تلويزيون به اين دليل برخي شخصيتهاي مثبتمان جذاب نيستند كه گاه خيلي سفيد هستند. نميدانم به دليل مميزي است يا يكسري چارچوبها و قواعدي كه سيستم دارد، اما شخصيتهاي مثبتمان به سمتي رفتهاند كه نور مطلق هستند. اين نور مطلق باورپذير نيست. ما اصلا نورمطلق در آدمها نداريم؛ چون هركدام از ما يكسري ايراداتي داريم. من مخالف اين حرف هستم كه در كار طنز راحتتر ميتوان شخصيت مثبت جذاب خلق كرد. چراكه براي مثال ما يكي از دغدغههاي ما در سريال «شمسالعماره» همين بود كه باورپذيري شخصيت مثبتمان نسبت به شخصيتهاي ديگرمان كه كمي خورده شيشه دارند، كمتر باشد.
دلگشايي در پايان به خبرنگار ايسنا گفت: در زمينه خلق شخصيتها و واكنشهاي احتمالي آنان، هم خود آقاي رضايي به عنوان روانشناس و هم آقاي سهرابي به عنوان سرپرست نويسندگان و هم خود ما نويسندگان، آقاي مقدم (كارگردان) و حتي خود بازيگران نظرات و پيشنهادات خود را دارند؛ پيشنهادهايي كه از سوي آقايان مقدم، رضايي و سهرابي ارائه شد همه درست و آگاهانه بود كه در روند پيگيري اين شخصيتها كمك بسيار كرد. من از ابتدا با آقاي سهرابي بودم و در روند خلق شخصيتها اين را مدنظر داشتيم كه شخصيت مثبت ما يك سفيد مطلق نباشد.
انتهاي پيام
نظرات