• دوشنبه / ۲ شهریور ۱۳۸۸ / ۱۱:۰۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8806-12690

سيدعلي صالحي و «شعر گفتار»: اگر شعري صورتي ملي به خود گرفت، به نام و نشاني نياز دارد

سيدعلي صالحي و «شعر گفتار»:
اگر شعري صورتي ملي به خود گرفت، به نام و نشاني نياز دارد
سيدعلي صالحي در تبيين نام‌گذاري برخي شعرها گفت: اگر شعري صورتي ملي به خود گرفت، به نام و عنوان و نشاني نياز دارد. اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي شعري كه از آن با عنوان «شعر گفتار» ياد مي‌كند، عنوان كرد: جريان پويا و ريشه‌داري چون «شعر گفتار» از گستره‌اي درازدامن برخوردار است. چيستي آن را تا آن‌جا كه در توانم بوده، طي نزديك به سه دهه بازگفته و نوشته‌ام؛ بيش از دوهزار صفحه گفت‌وگو، مقاله و يادداشت، و به مرور، مباني تئوريك آن را تبيين كرده‌ام. اين‌جا و در اين فرصت، حتا در نگاهي اجمالي، مي‌توانم تنها به يك «نشاني» اشاره كنم: زبان گفتار يعني كشف و بهره‌وري از تمام ظرفيت زبان مادري. در شعر گفتار، همه‌ي واژه‌ها - به وقت آفرينش شعر - از يك قدرت مساوي برخوردارند، آن هم در ساده‌ترين چهره‌ي خود. او افزود: شعر گفتار به عكس آن چيزي كه به زبان فاخر و مستبد و اقتدار‌گرا معروف است، صاحب زباني آزاد است. عبور از جريان شعر آركاييك كه سه دهه بر ذهنيت زبان شعر چيره بود، با اصرار من بر شعر گفتار، ميسر شد. دغدغه‌ي نجات از سلطه‌ي زبان طبقات ممتاز بر شعر پيشرو پارسي، پرسشي ساده بود كه سال 1355 به ذهنم رسيد. اول به صورت‌بندي سطر‌ها و فرم صورت شعر سپيد - زيرهم نويسي پراكنده يا تقطيع ناهموار - شك كردم. صالحي ادامه داد: آن روزگار توانايي تحليل اين ترديد در من نبود. با دوستان شاعر و مسن‌ترها در ميان گذاشتم. اكثرا گفتند اگر اين تقطيع ناقص است، پس چرا شاملو و ديگر پيشكسوت‌ها آن را پذيرفته‌اند؟ اما به ترديد خود يقين داشتم، تا سال 1361 كه با انتشار اولين دفتر شعرم يعني «منظومه‌ها»، به صورتي نه چندان مصرانه، و بدون اشاره‌ي مستقيم، اولين بنيان‌هاي لازمه را تجربه كردم؛ اما سال بعد در مؤخره‌ي دفتر شعر «مثلثات و اشراق‌ها» ديدگاه خود را علنا اعلام كردم و همان زمان اعلام كردم تقطيع سنتي يك خطاست كه از طريق ترجمه به صورت شعر ملي و پيشرو ما تحميل شده، و البته پيش‌تر در دفتر منظومه، ذات زبان گفتار را تجربه كرده بودم؛ يعني تغيير در فرم و زبان، و زنده و احيا كردن سنتي مؤثر و بي‌پايان كه در ادبيات كهن ما - در حوزه‌ي زبان - ريشه داشته است. او همچنين متذكر شد: من مبدع شعر گفتار نيستم؛ شارح آن بوده‌ام و نظريه‌پرداز؛ وگرنه رگه‌هاي شعر گفتار از گات‌هاي اوستا آغاز مي‌شود. حضرت حافظ يكي از عالي‌ترين شاعران شعر گفتار - در همان راه و منش شعر كلاسيك - است و از اين عصر، فروغ فرخزاد، با آن نبوغ زنانه به آن رسيد؛ اما نرسيد كه مسير خود را آن‌گونه كه بايد براي جامعه‌ي ادبي توضيح دهد، و شايد زمان پردازش فني اين فهم تاريخي فرانرسيده بود. نيما چند شعر آخر حياتش در همين حوزه قابل تحقيق است. به شعرهاي نيما از تاريخ 1330 تا 1338 رجوع كنيد. خود او بود كه پيش‌تر گفت، شعر بايد به زبان طبيعي برسد. اين طبيعت زبان و زبان طبيعي كه رازش به سادگي فاهمه بازمي‌گردد و نه اطوار غامض، همين شعر گفتار است. اين شاعر درباره‌ي مؤلفه‌هاي «شعر گفتار» و جدا شدن از «شعر ناب» هم گفت: اگر خيزش سراسري مردم در سال 57 رخ نمي‌داد و پرسش انسان ايراني دچار دگرديسي نمي‌شد، بسا ترديد‌هاي من در حد ترديد باقي مي‌ماندند. من فرصت‌ها را به صورت فطري درك و دروني مي‌كنم. «موج ناب» مولود عصر خود بود و متعلق به يك لايه از زبان فارسي: نوعي شعر كانكريتي بود و بازخوردي براي خواص محدود داشت. در شعر موج ناب، همان لحظه كه جايزه‌ي فروغ را گرفتم - سال 1356 - به خودم گفتم اين پايان راه موج ناب است و جرقه‌ي انشعاب فردي را در جانم حس كردم. شاعر «عاشق شدن در دي‌ماه، مردن به وقت شهريور» و « دير آمدي ري‌را» در ادامه افزود: اما در مورد تفاوت مشخصه‌هاي شعر گفتار با ديگر جريان و موج‌ها، نياز به رجوع دارد؛ رجوع به هر آن‌چه كه در اين زمينه نوشته و گفته‌ام. موج‌ها مي‌آيند و مي‌روند، به علت قناعت به يك سهم از ظرفيت زبان؛ اما شعر گفتار موج نيست؛ جنبش است؛ به همين دليل هم مورد استقبال قرار گرفت. راه گفتار يعني اين‌كه زبان را در اختيار شعر گرفتن و نه اين‌كه شعر را در اختيار زبان گذاشتن و محدود كردن آن. من اين راز را از درون شعر حضرت حافظ آموخته‌ام. اي كاش فرصت بود تا چگالي همه‌ي اين تفاوت را در اين گفت‌وگو نشان مي‌دادم؛ اما مجبورم به آدرس‌هاي كلان اشاره كنم. در يك جمله: شعر گفتار همان يادآوري فراموش‌شده‌هاي مردم است با روح شعر، به گونه‌اي كه مخاطب در قوه - نه در فعل - به راحتي جانشين شاعر مي‌شود؛ شكلي از شعر تسخيري كه تصرف در متافيزيك زبان رخ مي‌دهد؛ نه زبانيتي كه تنها حادثه را در بازي با فيزيك زبان جست‌وجو مي‌كند. صالحي يادآور شد: در اواخر دهه‌ي 60، براي اولين‌بار اعلام كردم كه «زبان شعر» يعني تقسيم كلمات به دو گونه؛ بخشي كه بار شاعرانه و عاطفي دارد و دايره‌اي از واژه‌ها كه چنين نيستند و اين تقسيم‌بندي نشانه‌ي ضعف شاعر در تأليف است و من تركيب «شعر زبان» را مطرح كردم؛ اما سال‌هاي بعد، برداشت پرخطايي از اين تركيب مطرح شد. گمان بردند كه شعر زبان يعني تمركز صرف بر زبانيت و بازي زبان. همين انحراف، آن بازي زبان را به «زبان‌بازي بي‌مايه» بدل كرد و به سرعت هم به حاشيه و به سوي فراموشي گريخت. آن‌ها كه صرفا به «اتفاق زبان» فكر مي‌كنند، روح شعر را مي‌كشند، و عده‌ي بسياري از رمانتيك‌هاي پيش از ما هم كه بيش‌تر «زبان اتفاق» را يك اصل مي‌دانستند، به مصرف زبان رسانه‌يي درغلتيدند. شعر گفتار با پيروي از پيشنهادات مخفي‌مانده‌ي حافظ و نيما، مسير تازه‌اي گشود؛ يعني استفاده از همه‌ي اين امكانات كلان و زيرمجموعه‌هاي بي‌شمار آن. او سپس درباره‌ي كار شاعران «شعر گفتار» بعد از خودش گفت: امروز شاعران شعر گفتار، كم نيستند و هركدام به صورت مستقل، سهم خلاق خود را دارند. اين همان رودخانه نيماست كه هركسي سهم خود را برمي‌دارد. البته در آغاز تمرين، بويژه براي جوان‌ترها، نوعي پيش‌شعر با هواي گفتار رخ مي‌دهد كه همان شعر حرف است؛ اما تمريني است براي رسيدن به شعر گفتار. وي همچنين با بيان اين‌كه عالي‌ترين خصيصه و آشكار‌ترين مؤلفه‌ي تاريخي «شعر گفتار»، پايان دادن به دوران شعر آركاييك است، گفت: شعر بايد مقتدر باشد؛ نه اقتدار‌گرا. شعر گفتار گفت: «عصر شبان‌رمگي» به پايان رسيده است و شاعر حق ندارد از «بالا» به مردم دستور دهد و نصيحت كند و فرمان بيارايد. ما مثل حافظ بايد هم‌شانه و همراه مردم باشيم. شاعر «يوما آنادا» سپس درباره‌ي ضرورت نام‌گذاري براي شعر عنوان كرد: اگر راهي گشوده شد و صورتي ملي به خود گرفت، نياز به نشاني دارد؛ مثل شعر نو نيمايي، شعر سپيد شاملو، شعر حجم رؤيايي، موج نو احمدرضا احمدي، موج ناب ما جنوبي‌ها. اما بعضي مثل رحماني، نادر‌پور، سپانلو، آتشي، مجابي و... مستقل از جريان‌ها، تفرد خلاق خود را ادامه مي‌دهند، يا مثل كسرايي و سپهري، بي‌نيازند از اين حواشي كه گاه به درستي به متن تبديل مي‌شوند. او درباره‌ي نقش منتقدان دراين زمينه گفت: منتقد نداريم به آن معنا كه مورد نظر است. هنوز هم رضا براهني در اين زمينه بي‌نظير است و بنيان‌گذار نقد مدرن ماست. صالحي همچنين درباره‌ي اين‌كه آيا نام‌گذاري نوعي تمايز‌طلبي نيست، پاسخ داد: اگر دست پر باشد و جان پاسخ‌گو و مسير روشن، تمايز‌طلبي عاري از سلطه‌گري يك حق است. تعبير من از تمايز، شكلي از تنوع است و تنوع نشانه‌ي ميل به آزادي است. او در ادامه در پاسخ به اين‌كه نام‌گذاري جريان‌ها و موج‌هاي شعري، از نيما تا امروز درست بوده است يا نه، گفت: ما، تاريخ و زمان هستيم كه درستي را از نادرستي تشخيص مي‌دهيم. «ما» يعني مردم. بر گذشته‌ي رفته مي‌توان قضاوت كرد. با احتياط مي‌گويم كه در اين حوزه، اشتباهي رخ نداده است. اين شاعر در پايان گفت: من «ناظرم» و گواهي‌دهنده‌ي كلام خودم هستم. فقط از يارگيري و فرقه‌ي فرهنگي راه انداختن پرهيز مطلق دارم. من از ديگران تأثير مي‌گيرم و نه به عكس. هر كسي منزلت انساني و خلاقه‌ي خود را دارد. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha