• چهارشنبه / ۱۰ تیر ۱۳۸۸ / ۱۱:۳۸
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 8804-04807

هنرمندان از علي اكبر صنعتي گفتند؛ « صنعتي مردم را با درونشان خلق مي‌كرد»

هنرمندان از علي اكبر صنعتي گفتند؛
« صنعتي مردم را با درونشان خلق مي‌كرد»

نكوداشت «سيدعلي‌اكبر صنعتي» - پيشكسوت نقاشي و مجسمه‌سازي معاصر ايران ـ با حضور جمعي از هنرمندان در چهارمين نشست پژوهشي نگارخانه «برگ» برگزار شد.

به گزارش خبرنگار هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دراين مراسم كه شامگاه سه‌شنبه -9 تيرماه در گالري برگ برپا شده بود، «هادي سيف» از دوستان زنده‌ياد صنعتي با قرائت متني با عنوان «چه رستمي در نگارگري معاصر ايران مونس خاك شد» به بررسي وجوه مختلف زندگي شخصي و كاري علي‌اكبر صنعتي پرداخت.

او گفت: پس از مرگ غريبانه بزرگ استاد نقاش و مجسمه‌ساز خاكم، آقاسيد علي‌اكبر صنعتي، بي‌گزافه و اغراق همه گاه در اين انديشه و خيال بودم كه نزديك به ربع قرن زندگي در كنار آقا و معاشرت‌هاي مكرر با او شرحي از ناگفته‌ها و ناشنيدني‌هاي او به زبان بياورم، هرچند كه او را چندان خوش نمي‌آمد كه وصف‌هايي از زندگي شخصي‌اش به زبان آيد.

سيف ادامه داد: استاد صنعتي همواره ياد‌آور مي‌شد كه زندگي يتيمي هم‌چون من جز دل‌آزاري خلق خدا حاصلي ندارد. حالا تني چند به من لقب استاد داده‌اند، اما اين يتيم رنج‌ ايام ديده را سختي‌هاي زندگي چندان مچاله‌كرده است كه تحسين‌هاي اين و آن هرگز مرهمي برايم نيست.

به گفته‌ي اين پژوهشگر و محقق هنرهاي تجسمي، علي‌اكبر صنعتي معتقد بود كه هست و نيست هنر‌ش مديون همان يتيمي و ناداري بوده است. خودش هميشه در اين رابطه مي‌گفت:«اگر من هم مثل ديگران از كودكي زندگي روبه راهي داشتم و غم ناني برايم نبود، چه بسا امروز آدمي بيخيال و مرفه با خاطراتي خوش و ناخوش از عمري به بيهودگي طي شده مي‌شدم.»

سيف؛ زنده‌ياد صنعتي را هنرمندي متواضع و فروتن معرفي كرد و گفت: آقا هميشه از شنيدن عنوان «استاد» رنجيده‌خاطر مي‌شد و مي‌گفت:«اين استاد گفتن هم ديگر منزلت و ابهت گذشته‌اش را از دست داده است. روزي به امثال كمال‌الملك استاد مي‌گفتند كه لايق‌اش بود اما بعدها استاد آرام‌آرام بي‌معنا شد. »

او اضافه كرد:علي‌اكبر صنعتي به كار هنري هر هنرمندي كه به او مراجعه مي‌كرد، توجهي خاص داشت و اگر قصد انتقاد مي‌كرد آنقدر ظريف نقد و نظرش را باز مي‌گفت كه آن فرد غرور هنري‌اش لكه‌دار نشود.

سيف تاكيد كرد:علي‌اكبر صنعتي پيرامون نقاشي معاصر سخت دلواپس بود و نگران از آينده‌ي ميراثي كه به قول خودش چند و چندين بار عالم‌گير شده و سبب‌ساز حيرت جهانيان بود و مي‌گفت: «نمي‌دانم نسل نقاش معاصر ايران تا چه اندازه از پيشينه‌ي نقاشي خاك و ديدارشان آگاه هستند و آيا مكتب شيراز، قزوين، تبريز و يا اصفهان را مي‌شناسند كه چنين شيفته‌ي مكاتب غريبه فرنگي شده‌اند؟»

او متذكر شد: صنعتي هميشه مي‌گفت: «من كنار آبرنگ‌ها و رنگ‌ روغن‌هاي زيادي كه كار كردم، همواره در تلاش بودم تا به ارتباط با ميراث نگارگري سرزمينم سهمي و اداي ديني داشته باشم. از اين‌روست كه روي نقشه‌هاي قالي ايران كار كردم و معتقدم ما بايد نگارگري‌مان را به عنوان رسالتي خطير برعهده داشته باشيم. اما اين روزها در هياهوي مكاتب غربي ما خيلي زود گم مي‌شويم.»

سيف ،هم‌چنين درباره‌ي مجسمه‌هاي صنعتي و نظر هنرمند درباره‌ي آنها توضيح داد: زنده‌ياد صنعتي هميشه مي‌گفت:«ابوالحسن خان صديقي مرا به وادي مجسمه‌سازي كشاند، اما خلاف به‌به و چه‌چه جماعت دوستار مجسمه‌هايم، بايد بگويم كه مجسمه‌سازي براي من عاقبت خوشي نداشت و اي كاش از همان ابتدا دستم به گل و گچ آلوده نمي‌شد، چه بسا كه اين مجسمه‌ها يك‌بار در واقعه‌ي كودتاي 28 مرداد و بار ديگر در جريان انقلاب با خاك يكي شدند و معلوم است كه خداوند راضي به اين كار من نبوده است.»

به گفته‌ي سيف، صنعتي در عين حال معتقد بود كه همين مجسمه‌هاي قد و‌نيم ‌قد ،نان‌آور او شدند و توجه مردم را به هنرش جلب كردند. مردم بليت مي‌خريدند و به ديدن مجسمه‌هاي او مي‌آمدند و به همين دليل است كه علي ‌اكبر صنعتي مي‌گفت من با نقاشي قادر نبودم اين چنين ميان هنرم و مردم رابطه برقرار كنم.

اين محقق در ادامه صحبت‌هايش توضيح داد: سيدعلي‌اكبر صنعتي در داوري نسبت به سهم و قدر كمال‌الملك در اعتلاي نقاشي ايران سخت متعصب بود و مي‌گفت:«هنرمند واقعي انسان واقعي است و بعد نقاش بي‌همتا. هنرمند بايد الگوي جامعه در درستكاري، خدمت و راستي باشد و امثال كمال‌الملك چنين بودند.»

او در بخش ديگري از اين نشست به اهميت نقاشي‌هاي آبرنگ علي‌اكبر صنعتي پرداخت و عنوان كرد: ايشان ميان نقاشي رنگ روغن و آبرنگ در نيمه دوم عمر خود به اعتبار بخشيدن نقاشي آبرنگ پرداخت و هنرش آرام‌آرام به يك مكتب بدل شد و تحولي بنيادين و شگفت‌انگيز در نسل خود ايجاد كرد. خودش درباره‌ي نقاشي آبرنگ مي‌گويد: «نقاشي آبرنگ تنها مهارت طلب نمي‌كند بلكه تجربه‌اي را مي‌طلبد تا هنرمند در هنگام خلق تابلو ناگزير به دوباره‌ كاري نشود ومن هم در نقاشي‌هاي آبرنگم تمام لحظه‌هاي شور خلاقيت‌ام را بدون آنكه دستي بر سر و روي آن بكشم به تماشا گذاشتم.»

اين منتقد هنري خاطرنشان كرد:علي‌اكبر صنعتي در زمان رواج مكاتب غربي در نگارگري بسيار غصه مي‌خورد و معتقد بود: تقليد مصيبتي است كه گرفتار آن شده‌ايم و مي‌گفت:« ما در مدرسه‌ي كمال‌الملك تكنيك را از نقاشي‌هاي بزرگان رنسانس ياد مي‌گرفتيم تا در خدمت نقاشي ايراني به كار بگيريم و اين اسمش هوشياري بود، به همين دليل هم در هيچ كدام از تابلوهاي شاگردان كمال‌الملك نمي‌توانيد يك سوژه‌ي غريبه پيدا كنيد و به حق خود كمال‌الملك نيز الفتي ديرينه ميان هويت ايراني و استفاده از شگرد‌هاي نقاشي غربي ايجاد كرد.»

به گزارش ايسنا، در بخش بعدي اين مراسم ،«حميد شانس» - هنرمند مجسمه‌ساز - به بررسي جايگاه علي‌اكبر صنعتي در هنر معاصر ايران پرداخت.

او گفت: علي‌اكبر صنعتي از بانيان و پيشگامان مجسمه‌سازي معاصر ايران است كه شخصيت، منش و شكل خلاقيت او مجموعه‌ي شرايط دوران‌اش است و به همين دليل براي بررسي جايگاه صنعتي در هنر معاصر بايد شرايط تاريخي و جغرافيايي زندگي او را نيز مورد ارزيابي قرار داد.

او اضافه كرد: كودكي صنعتي همزمان با اواخر قاجار و سال‌هاي قطعي‌شدن فروپاشي جامعه سنتي و تلاش براي رسيدن به آرمان جامعه آينده است. از سوي ديگر منش استاد كويري است كه در ساخت شخصيت هنري او موثر بوده است.

شانس تصريح كرد: كودكي صنعتي در فقر و تنگدستي و سختي بسيار كه همراه با سخت‌كوشي اوست سپري مي‌شود و درهمان كودكي در كارگاه قاليبافي، دلبستگي به نقش و رنگ قالي پيدا مي‌كند و با حمايت صنعتي بزرگ راه خود را مي‌يابد، به‌طوري كه در يتيم‌خانه نقاشي را ياد مي‌گيرد.

او اضافه كرد: صنعتي بعد از مهاجرت به تهران در فضاي سختي، فقر و رنج شروع به مبارزه مي‌كند و در دوراني كه همراه با وسيع‌ترين تحول است به چهره‌اي متفاوت و انساني بدل مي‌شود.

اين هنرمند مجسمه‌ساز، چهره‌ي صنعتي را متعلق به چهره‌ي انسان نسل پرصلابتي دانست كه تبلور اين مجموعه تخيلات تاريخي اوست.

او در ادامه سخنان خود درباره‌ي آثار علي‌اكبر صنعتي، توضيح داد: آثار صنعتي تلفيقي از يك نوع رمانتيسيسم با خلق عظيم، پرشور و ويرانگر رئاليسم مبتني بردرك ناشي از مسووليت اجتماعي و تعهد نسبت به توده مردم است كه در آن گاه رمانتيسيسم و گاه رئاليسم برديگري مي‌چربد.

شانس درباره‌ي مضامين اين هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز نيز، گفت: مضامين آثار او به مردم و زندگي روزانه آنها اختصاص دارد كه مي‌توان آن را از اسامي كارهايش فهميد و ديدگاه او به موضوعات آثارش چند ويژگي مرتبط با شخصيت و محيط زندگي‌اش دارد.

او در آثارش نگاه از بالا يا جدا نسبت به موضوع ندارد، بلكه خود مردم را با درونشان خلق مي‌كند. يعني نگاه او به مضامين، نگاهي از درون و نگاه به خود است.

شانس تصريح كرد: علي‌اكبر صنعتي خصوصيات اخلاقي و عاطفي و رواني انسان‌هاي عصر خود را به وضوح به تصوير مي‌كشد و آثارش آينه‌اي تمام نما از نسلي مهم و تاريخ‌ساز است. او از عناصري هم‌چون فقر، رنج و سختي توليد ثروت هنري مي‌كند و اين ثروت را در گام نخست در راه تعالي فردي خود به كار مي‌برد، به همين دليل فضاي آثار و مضامين او سرشار از باور هستند، يعني او به مردم رنج‌ديده و سختي‌ كشيده باور دارد.

اين هنرمند مجسمه‌ساز ادامه داد: مردم در آثار او رنج ديده‌اند، اما اسطوره نيستند. در عين حال نااميد هم نيستند. يعني به مبارزه، پيروزي و رشد ايمان دارد، همان‌طور كه خود صنعتي اين واقعيت‌ها را زندگي كرده است.

او تعهد به مضامين و كيفيت هنري‌ آثار‌ش را از ديگر ويژگي‌هاي صنعتي دانست و گفت: او حتي يك دم در ايجاد بدعت فني در آثارش غفلت نمي‌كند به همين دليل هم برايش مهم نيست كه كارش نهايت زيبايي باشد. از اين رو هنگام ساخت مجسمه‌هايش، بعد از مدتي گچ را انتخاب مي‌كند تا ماده‌اي شكل‌پذير در دست داشته باشد، زيرا تاثير‌گذاري حفظ چهره‌ها و حالات و حركات رئاليسم برايش مهم‌تر از زيبايي آن است.

شانس ادامه داد: صنعتي به فضاسازي هرمي در آثار كلاسيك بي‌اعتناست و فضا در آثار او تبديل به چيدمان انسان‌هاي واقعي مي‌شود و بدعت برايش امري هراس‌انگيز نيست، بلكه حذف آن باور را از درون متلاشي خواهد كرد. به همين دليل آثار صنعتي نه تنها ثبت جذاب گذشته بلكه جوهره رفتاري است كه سنت مثبت گذشته ارمغاني براي رشد در جامعه معاصر دارد.

به گزارش ايسنا، در بخش ديگري از اين مراسم، مليحه صنعتي - دختر زنده‌ياد علي‌اكبر صنعتي خطاب به حاضران گفت: فرزند يك هنرمند همواره او را به شكل عام و به عنوان پدر مي‌شناسد، اما من پدرم را جداي از آثارش نمي‌دانم، زيرا پدرم شبيه به آثارش بود و ما در تمام سال‌هاي زندگي‌اش برخلاف شما كه با پاك‌نويس‌هاي آثارش سروكار داشتيد، مدام با چرك‌نويس‌هاي او مواجه مي‌شديم.

او ادامه داد: پدرم هميشه در حال كار بود و دائم با گچ و خاك و رنگ سرو‌كار داشت و حالا مي‌دانم كه تمام ساعت‌هاي او سرشار از كار و تلاش بوده است.

صنعتي در پايان با سپاس از تمام اساتيد شركت‌كننده دراين مراسم گفت: پدرم با پاي اراده راه به سفر مي‌گذاشت و اصالت زندگي را براي مردم مي‌دانست از همين رو بود كه از زندگي مرفه مي‌هراسيد.

در بخش پاياني اين مراسم، عباس مشهدي‌زاده كه سال‌ها در كنار صنعتي زندگي كرده بود، گفت: اين‌جا سخن از فرزند علي‌اكبر صنعتي يعني احمد صنعتي شد كه به اعتقاد من باغبان خانه زنده‌ياد صنعتي بود و جوهر غريبي داشت كه از ذهن دوست‌داشتني، باهوش و حساس او نشأت مي‌گرفت و حيف كه امروز در كنارمان نيست.

او سپس از تمام حاضران درخواست كرد تا يك دقيقه به احترام اين پدر و پسر هنرمند بايستند و سكوت كنند.

مشهدي‌زاده اضافه كرد: صنعتي بزرگ‌ترين و قديمي‌ترين تماشاگه هنر را در ميدان توپخانه به مردم هديه كرد كه تا آن زمان كسي چنين كاري نكرده بود و دريغا كه من شاگردش نبودم اما در تمام آن سال‌ها بسيار از او آموختم.

او تاكيد كرد: در عصر حاضر كه سرطان شتاب بر ما مسلط است، او بسيار نكته‌سنج، دقيق و ريز‌بين كار مي‌كرد و فروتني و شكيبايي‌اش بر كسي پوشيده نيست.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha