• سه‌شنبه / ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۸ / ۱۱:۲۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8802-14408

«اگر شاهنامه نبود، زبان فارسي نمي‌ماند» جلال خالقي مطلق از فردوسي و شاهنامه‌ گفت

«اگر شاهنامه نبود، زبان فارسي نمي‌ماند»
جلال خالقي مطلق از فردوسي و شاهنامه‌ گفت

جلال خالقي مطلق در سخناني از فردوسي و شاهنامه و تصحيح اين اثر سترگ ادبيات فارسي گفت.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در بيستمين نشست مجله‌ي «بخارا» كه عصر روز گذشته (دوشنبه، 21 ارديبهشت‌ماه) برگزار شد، جلال خالقي مطلق با ارائه‌ي توضيحاتي درباره‌ي شيوه‌ي تصحيحش شاهنامه گفت: شيوه‌ي تصحيح ما به معنايي شيوه‌اي ذوقي نبود؛ يعني آن شيوه‌اي كه در تصحيح برخي متون به‌كار رفته كه معمولا در آن مصحح آن ضبطي را كه آسان‌تر و زيباتر است، انتخاب مي‌كند و يا آن شيوه‌ي تصحيح ماشيني كه مصحح از متن بيرون نمي‌رود. در اين شيوه‌ي انتقادي متن، ضبط دشوار‌تر انتخاب مي‌شود و آن‌چه در نسخه‌ي اساس متن آمده و به ضبط اصلي نزديك‌تر است، مطرح است. در اين شيوه، ضبط كهن‌تر انتخاب مي‌شود و مصحح بايد با تحول زبان ‌فارسي يا هر زباني كه مدنظر اوست، آشنا باشد؛ چون اگر تحول زباني را نشناسيم، نمي‌توانيم ضبط كهن‌تر را تشخيص دهيم.

اين شاهنامه‌پژوه ادامه داد: وظيفه‌ي يك تصحيح انتقادي اين است كه ضبط‌هاي كهن را در نسخه‌هاي جوان‌تر هم بيابد و به متن بياورد؛ چون مصحح نسبت به خوانندگان و محققان وظيفه دارد. اول بايد اختلاف نسخ را به دست دهيم و ما در تصحيح خودمان در پايان هر صفحه اين‌ موارد را توضيح داده‌ايم. ما شيوه‌ي مثبت ضبط نسخه‌بدل را انتخاب كرديم و در چنين شيوه‌اي به توضيح و يادداشت درباره‌ي نقل شواهد، ادبيات قبل و بعد از فردوسي، شرح ادبيات و ارتباطات متن با متون ديگري مثل طبري و بلعمي و نيز ارتباطش با تاريخ و فرهنگ آن دوران ‌نياز هست؛ پس بايد اين يادداشت‌ها را مي‌نوشتيم و از سويي همه‌ي يادداشت‌ها بايد در همان زمان تصحيح نوشته مي‌شد كه يادمان نرود.

خالقي مطلق توضيح داد: بعد از تصحيح‌ پنج دفتر از شاهنامه‌، بخش اول يادداشت‌ها را كه شامل يادداشت‌هاي دفتر اول و دوم مي‌شد، در حدود هزار صفحه با واژه‌نامه‌ در دو جلد در آمريكا منتشر كرديم. بخش دوم يادداشت‌ها را هم كه شامل دفتر‌هاي سوم، چهارم و پنجم بود، در نزديك به 500 صفحه در آمريكا چاپ كرديم. در آن زمان به‌دليل بيماري ديگر توان مقابله‌ي نسخه به نسخه را نداشتم؛ وقتي كه ديگر به جلد ششم رسيده بودم؛ پس از دوستانم، محمود اميدسالار و ابوالفضل خطيبي كمك گرفتم و در اين زمينه با هم مكاتباتي درباره‌ي دريافت‌شان از نسخه‌ها و نظرات جمعي‌مان داشتيم كه خودش در حدود هزار صفحه شد. از سويي اين دوستان هم تمايل داشتند كه در يادداشت‌ها سهمي داشته باشند و من هم پذيرفتم. البته شيوه‌ي نويسندگي من قدري فارسي‌گرايي است و معتقدم حرمت واژه‌هاي فارسي را بايد حفظ كرد. البته اهل سره‌نويسي نيستم. از اين‌رو 150 صفحه را محمود اميد سالار و 100 صفحه را ابوالفضل خطيبي نوشتند؛ اما با اين شرط كه اگر در جايي نظر من مخالف نظرات آن‌ها بود، نظر افزوده‌اي بر آن‌ها داشته باشم.

او ادامه داد: بخش سوم يادداشت‌ها شامل ياد‌داشت‌هاي محمود اميدسالار بر دفتر ششم و افزوده‌هاي من بر اين دفتر و نيز يادداشت‌هاي ابوالفضل خطيبي بر نيمه‌ي اول دفتر هفتم و افزوده‌هاي من بر آن باز در آمريكا چاپ شدند. بخش چهارم هم يادداشت‌هاي دفتر هشتم بود كه تماما خودم نوشتم در هزار صفحه و در آمريكا چاپ شد. غير از اين‌ هركدام از اين سه ‌دفتر واژه‌نامه‌اي دارند كه خودم درست كرده‌ام و گذشته از اين، يك نمايه‌ي موضوعي براي يادداشت‌ها تعيين كرده‌ام؛ چون يادداشت‌ها بر اساس بيت بود. جمع يادداشت‌ها با واژه‌نامه 2400 صفحه شد كه احتمالا توسط دايرة‌المعارف بزرگ اسلامي تا سال آينده چاپ شوند. البته با پيوستي كه برآن افزوده‌ام و چند مقدمه از خودم، احسان يار‌شاطر و نيز عكسي كه از نسخه‌ها ‌داده‌ام و عكس‌هايي از كساني كه پيش از ما پيش‌رو بودند و در اين زمينه كار كردند و ما از آن‌ها ياد گرفتيم مثل نولدكه، مول، تقي‌زاده، فروغي، بهار، حبيب يغمايي و ذبيح‌الله صفا.

خالقي مطلق درباره‌ي اين‌كه آيا با پايان گرفتن تصحيح شاهنامه، بازهم به سراغ شاهنامه مي‌رود، گفت: همان زماني كه اين كار تمام شد، از همان فردايش كار ديگري شروع كرده‌ام و در مقدمه هم نوشته‌ام كه اين شاهنامه براي اهل فن است و مي‌خواهم بر اساس آخرين يافته‌ها و آن‌چه كه خوانده‌ام و آن‌چه كه ديگران گفته‌اند و در نزدم درست يافتم‌شان، متني را تصحيح و چاپ كنم، بدون نسخه‌بدل‌ها و براي عموم مردم كه مشغول آن هستم.

او در پاسخ به پرسشي درباره‌ي موفق نبودن كار گروهي در ايران گفت: كارهاي دسته‌جمعي حسني دارند؛ اما اين اشكال هم هست كه كار چنددست از آب درآيد. كار به ‌صورت جمعي يك سرپرست لازم دارد؛ چون نظرات فرق مي‌كند. بايد ديد گروه چگونه با هم كار مي‌كنند.

اين مصحح شاهنامه همچنين درباره‌ي انگيزه‌اش از تصحيح شاهنامه گفت: با توجه به تحصيلات و علاقه‌ام به حماسه‌هاي ملل، كار را پي گرفتم و موضوع رساله‌ي دكتري‌ام را بر همين مبنا انتخاب كردم و فهميدم شاهنامه‌هاي چاپ مسكو و مول آن‌طور كه بايد، نيستند و به تصحيح انتقادي از شاهنامه نياز هست.

او درباره‌ي تفاوت تصحيح خود با ديگر تصحيح‌هاي صورت‌گرفته از شاهنامه خاطرنشان كرد: از هيچ تحصيحي اسم نمي‌برم؛ اما تصيح‌هاي كه شده، اغلب تعداد نسخه‌هاي مدنظرشان براي چنين اثر بزرگي كم است؛ مثلا چهار نسخه؛ در حالي‌كه بايد بر اساس نسخه‌هاي بيش‌تري كار كرد و اين امكان را در تصحيح بيش‌تر و بازتر مي‌كند. ديگر آن‌كه معمولا مصححان نسخه‌ي انتخاب‌شده را نسخه‌ي اساس مي‌گيرند و از آن پيروي مي‌كنند؛ اما من چنين نكردم. من از نسخه بيرون مي‌روم و نسخه‌هاي ديگر را مي‌بينم. من اول ضبط نسخه‌بدل‌ها را به‌دست دادم. نزديك به 50 نسخه را كه در قرن‌هاي هفتم، هشتم، نهم و آغاز دهم هجري قمري كتابت شده بود، بررسي كردم و از ميان آن‌ها 16 متن را برگزيدم.

خالقي مطلق يادآور شد: كهن‌ترين نسخه‌ي شاهنامه، نسخه‌ي فلورانس است به تاريخ 614 هجري؛ اما نيمه‌ي اول شاهنامه است و نيمه‌ي دومش گم‌شده است؛ چون در قديم معمولا شاهنامه را در دو جلد كتابت مي‌كردند. با اين حال من از «راحه ‌الصدور» راوندي كه از هواخواهان فردوسي بوده، «مرزبان‌نامه»، «تاريخ جهانگشا»ي جويني و... هم بهره برده‌ام. قديمي‌ترين نسخه‌ي چاپي هم مال ماكان هند است كه البته تمام شاهنامه نيست.

او در پاسخ به اين‌كه بيش‌تر به كدام بخش شاهنامه علاقه دارد، متذكر شد: همه‌ي آن. حتا به بخش تاريخي شاهنامه و افكار و تاريخ و آيين‌هاي ساساني كه همه زيبا هستند، علاقه دارم؛ اما روي هم رفته داستان رستم و اسفنديار و رستم و سهراب را مي‌پسندم.

مصحح شاهنامه درباره‌ي شاهنامه‌ي بايسنقري و بحث‌هاي مربوط به متن آن و اختلافش با شاهنامه‌ي فردوسي و ثبت آن در حافظه‌ي تاريخي يونسكو نيز گفت: اين متن ابيات الحاقي زياد دارد كه كه مال فردوسي نيست؛ اما اين اثر به لحاظ نقاشي و خط از شاهكارهاي كتاب‌سازي جهان است و خوب شد كه در يونسكو ثبت جهاني شد. مثلا شاهنامه‌ي شاه طهماسب كه از زمان پادشاهي شاه طهماسب سفارش كتابت آن داده شد و 50 سال طول كشيد و حتا از بايسنقري هم از نظر كتاب‌سازي و زيبايي مهم‌تر است، اوراقش را در برهه‌اي از تاريخ جدا جدا كردند و يكي يكي به موزه‌ها فروختند.

جلال خالقي مطلق سپس درباره‌ي اين نظر كه گفته مي‌شود بيت‌هاي مدحي شاهنامه از فردوسي نيست و شاعري در اندازه‌ي او چرا بايد در مدح سلطان محمود شعر مي‌گفته است، اظهار كرد: در شاهنامه هم بخش مدايح وجود دارد و هم هجونامه‌. مدح محمود در حدود 220 بيت است. اما اين‌ سخنان را ناسيوناليست‌هاي دوآتشه مي‌گويند و مي‌گويند در شأن شاعر ملي ما نبوده كه مدح سلطان بگويد؛ در حالي‌كه اين افراد از واقعيت‌هاي تاريخي به دور هستند و همين‌طور يك حرفي مي‌زنند و با متن كاري ندارند و نمي‌دانند چقدر از ابيات شاهنامه الحاقي است يا نيست. اما مدح محمود در شاهنامه اصيل است و هركس غير از اين بگويد، غيرتحقيق گفته و اتفاقا از بهترين مواردي است كه ما مي‌توانيم با آن به درد و رنجي كه شاعر كشيده است، پي ببريم.

او در ادامه افزود: اگر بيت‌هاي مدحي را مطالعه كنيد، مي‌بينيد كه هيچ جايي نيست كه فردوسي گفته باشد از محمود صله‌اي به من رسيده است؟ سلطان سني‌مذهب است و فردوسي اهل تشيع و مگر مي‌گذارند شاعري همين‌طوري راحت شعر بگويد و كارش را بكند. با اين مدايح هم كتاب را خريد و هم جانش را. برخي‌ها بدون انديشه در مسائل روي احساسات ملي‌گرايي حرف مي‌زنند. كتابي مثل شاهنامه نياز داشته كه كاتبي يك سال مرتب بنويسد و نسخه‌برداري كند. من معتقدم فردوسي چنين هجونامه‌اي را سروده؛ اما بايد تصحيح شود و استخراج.

او درباره‌ي توصيفش از شخصيت فردوسي گفت: فردوسي خيلي صلح‌دوست است و در تمام جنگ‌هايي كه توصيف مي‌كند، در پايان‌شان نصيحت مي‌كند و وقتي صلح مي‌شود، در شاعر خوشحالي پيدا مي‌شود. شخصيت ركي است و با صراحت در مقابل سلطان سني مي‌گويد آل علي [ع] كشتي ماندگار است و بقيه غرق مي‌شوند. كدام شاعري جرات مي‌كند در ديباچه‌ي كتابش در آن زمان از مذهبش دفاع كند. او شخصي است ميهن‌دوست و ايران‌دوست و هر كس اين را قبول نكند، شاهنامه را نفهميده است. فردوسي يك شخص اخلاقي است و امانتدار. اخلاقيات شاهنامه خودش كتابي مفصل است. او به زبان فارسي علاقه دارد و خيلي از واژه‌هاي عربي كه در متون پيش از او بود، در كتاب فردوسي نيست. پانصد واژه‌ي عربي دارد كه البته بخشي از آن‌ها نام‌ها هستند. اگر شاهنامه نبود، ما نمي‌دانستيم كه اين زبان فارسي، عربي است كه فارسي در آن نفوذ كرده يا نه. او فقط يك شاعر ملي نيست؛ بلكه يك مورخ ملي هم هست. او به دقيقي - شاعر پيش از خود - حق‌شناسي داشته و كدام شاعر است كه بپذيرد هزار بيت از يك شاعر ديگر را در يك اثر 50هزار بيتي‌اش بياورد. ما در زمانه‌اي زندگي مي‌كنيم كه مطلبي را كه قبلا چاپ شده، در تاريخي به اسم خودشان چاپ مي‌كنند. فردوسي يك هنرمند است. او صميمي حرف مي‌زند. پروين اعتصامي هم همين‌طور است.

خالقي مطلق سپس درباره‌ي اظهارنظر احمد شاملو درباره‌ي فردوسي و ضحاك گفت: اين سخنان را هر كسي گفته، فرد كاملا بي‌اطلاعي بوده؛ آن‌هم درباره‌ي يك اثر حماسي مثل شاهنامه. من با هنر شعر نو شاملو كاري ندارم و علاقه‌اي هم به آن ندارم و واردش نمي‌شوم كه متخصصش نيستم. من شعر او را نمي‌پسندم؛ اما درباره‌ي شاهنامه عقايدش را درست نمي‌دانم. اصلا پايه‌ي علمي ندارد. او مولوي و حافظ را هم نمي‌شناخته است. شاعران بزرگ ما مثل سعدي، حافظ، نظامي و فردوسي به اهميت كار خودشان آگاهي داده‌ بودند. او زن‌ستيز نيست و اگر جايي چنين برداشتي است، حرف‌هاي شخصيت‌هاي اوست؛ نه خود او و ما حق نداريم گذشتگان خود را با عقايد امروزمان به محاكمه بكشانيم. كسي كه اين را مي‌گويد، بايد ابياتي را بياورد. مگر يك رمان‌نويس يا شاعر هر چه را از زبان شخصيت‌هايش مي‌آورد، سخن خودش است. نمي‌توانيم سخن پرسوناژها را عقيده‌ي خود مؤلف بگيريم. ستايشي كه از زن‌ها در شاهنامه مي‌بينيم، در هيچ اثر ادبي ديگر فارسي نيست. از سوي ديگر، چطور مي‌توانيم در ادبياتي كه كاملا زن‌ستيز است، به شاعري انتقاد كنيم كه از زن‌ها خوب گفته است؟!

به گزارش ايسنا، پيش از سخنان خالقي مطلق، علي دهباشي در معرفي او گفت: جلال خالقي مطلق در بيستم شهريورماه 1316 در تهران متولد شد. دوران دبستان را در خيابان مولوي، دبستان انوشيروان گذراند و در دبيرستان مروي در خيابان ناصرخسرو ادامه‌ي تحصيل داد. از همان دوران دبيرستان فعاليت‌هاي اجتماعي و ادبي او آغاز شد. غالبا رييس انجمن ادبي مدرسه بود و از پايه‌گذاران كارگاه‌هاي ادبي كه به شعر‌خواني و اجراي نمايش مي‌پرداختند. اولين روزنامه‌ي ديواري كه جلال خالقي سرپرستي كرد، به‌نام «پيك مروي» بود. سال‌هاي جريان نهضت ملي به رهبري دكتر مصدق اثر عميقي بر روي جوانان آن نسل از جمله جلال خالقي مطلق گذاشت.

او افزود: جلال خالقي مطلق، بعد از اتمام دبيرستان به آلمان رفت و در دانشگاه كلن در رشته‌ي شرق‌شناسي، تاريخ و مردم‌شناسي ادامه‌ي تحصيل داد و سرانجام در سال 1349 از همان دانشگاه به درجه‌ي دكتري رسيد. سال‌ها بعد در دانشگاه هامبورگ تدريس كرد و سرانجام در سمت استادي دانشگاه هامبورگ بازنشسته شد.

سردبير بخارا همچنين گفت: آشنايي خالقي مطلق با شاهنامه برمي‌گردد به دوره‌ي دوم تحصيل در دبيرستان و بعد در دوران اقامت در آلمان كه در زمينه‌ي داستان‌هاي حماسي ملل پژوهش مي‌كرد؛ او به اهميت شاهنامه پي برد و رساله‌ي خود را درباره‌ي شاهنامه نوشت. در همين دوران است كه خالقي نياز به انتشار نسخه‌اي انتقادي از شاهنامه را بيش از پيش احساس مي‌كند. امروز درست 40 سال از آن روز مي‌گذرد. مدتي را به فراهم ‌كردن فيلم و عكس از نسخه‌هاي شاهنامه اختصاص مي‌دهد و سپس كار دشوار تحصيح را آغاز مي‌كند. خالقي متن تصحيح خود را براساس دست‌نويس‌هاي كتابخانه‌ي ملي فلورانس، كتابخانه‌ي بريتانيا در لندن، كتابخانه‌ي طوپقا سراي در استانبول، كتابخانه‌ي عمومي دولتي لنينگراد، نسخه‌ي دارالكتاب قاهره، كتابخانه‌ي دانشگاه ليدن، كتابخانه‌ي ملي پاريس، كتابخانه‌ي پاپ در واتيكان، كتابخانه‌ي دانشگاه آكسفورد، كتابخانه‌ي دولتي برلين و چند نسخه‌ي ديگر آغاز كرد كه تعداد آن‌ها در برخي موارد به 16 نسخه رسيد.

او افزود: آن‌چه خالقي مطلق در طول چهار دهه انجام داد، كاري سترگ بود كه براي اولين‌بار در تاريخ ادبيات ايران اتفاق افتاد و آن اين‌كه براي نخستين‌بار يك محقق و استاد ايراني موفق شد مهم‌ترين متن ادبيات فارسي را با شيوه‌اي علمي تصحيح كند. متن‌هاي تصحيح‌شده‌ي ما همواره مطابق نسخه‌هاي شخصيت‌هاي علمي - خارجي بوده و اين يك كمبود و كاستي در حوزه‌ي تصحيح متون بوده است. كوشش‌هاي استاداني همچون بديع‌الزمان فروزانفر در تصحيح غزليات شمس اتفاق افتاده بود؛ اما در حوزه‌ي شاهنامه دست‌مان خالي بود و حرفي براي گفتن نداشتيم. جلال خالقي بهترين سال‌هاي زندگي‌اش را صرف تصحيح شاهنامه و حل مشكلات اين متن و نگارش چند جلد يادداشت بر روي اين متن مهم كرد. هفت روز هفته، روزي 10 ساعت كار كرد؛ از شنبه تا آدينه، در عيد و آدينه هميشه در كار تصحيح شاهنامه بود. غير از اين، كار پايان نمي‌گرفت. دردناك‌ترين بخش سخنراني كه ايشان در جشن رونمايي شاهنامه ايراد كرد، اين جملات بود: «بزرگ‌ترين محروميت اين بود كه بزرگ‌ شدن بچه‌ها را نديدم. من در اين سال‌ها بود كه متوجه شدم سال‌هاي زندگي مهم نيست؛ زندگي در سال‌ها مهم است.»

علي دهباشي ادامه داد: اكنون شاهنامه‌ي تصحيح خالقي در هشت جلد منتشر شده است و اين ماييم و كار سترگ او در احياي اين مهم‌ترين متن زبان فارسي. از خالقي علاوه بر تصحيح شاهنامه متجاوز از 270 مقاله به زبان‌هاي انگليسي، آلماني و فارسي منتشر شده است. كتاب « اساس اشتقاق فارسي» ترجمه از زبان آلماني است و دو مجموعه از مقالات او درباره‌ي شاهنامه‌ي فردوسي به ‌نام‌هاي: «سخن‌هاي ديرينه، گل‌ رنج‌هاي كهن» و ترجمه‌ي كتاب «ايرانيات» در كتاب «بزم فرزانگان» نوشته‌ي آثنايس منتشر شده است.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha