به اعتقاد يك باستانشناس، ايران يكي از مديران و شخصيتهاي بزرگ و باستانشناسان كمنظير و شايد بينظير خود را از دست داد.
رجبعلي لباف خانيكي در گفتوگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ادامه داد: من آذرنوش را از سال 1353 ميشناسم، در آن سال، در سنگشير همدان كاوش ميكرديم. در جلسهاي كه به حضور او رسيدم، شيفتهي شخصيتاش شدم و از آن سال به بعد به مناسبت دوستي و شغلمان با او بهصورت دايم در ارتباط بودم.
وي با بيان اينكه دكتر آذرنوش، استاد راهنماي من در مقطع فوق ليسانس بود، اظهار داشت: در اين دوره بود كه پي بردم، با يك شخصيت علمي قانونمند مواجه هستم. ميتوانم ادعا كنم كه اگر او منحصربهفرد نباشد، يكي از افراد كمنظيري بود كه در ارتباط با تحقيقات علمي و پژوهشي از يك قاعدهي علمي شناختهشده و ثابت پيروي ميكرد.
او بيان كرد: دكتر آذرنوش در كارهاي ميداني و كتابخانهيي، كاوشهاي باستانشناسي و بخصوص در تدوين مقالات و كتابهاي علمي، وسواس زيادي داشت.
اين باستانشناس دربارهي شخصيت اخلاقي آذرنوش نيز گفت: شخصيت او منحصر به خودش بود؛ شخصيتي منضبط، حقشناس و منصف بود و شايد بتوان گفت، كسي بود كه فقط لياقت خود شخص براي او ارزش داشت. آذرنوش بدون تعارف روي توان علمي و لياقتهاي افراد حساب و به حق با آنها برخورد ميكرد.
وي تأكيد كرد: در مدتي كه او در پژوهشكدهي باستانشناسي بود، از نظر نحوهي برنامهريزي و نظارت بر كار، ارزشگذاري به نتيجهي كار و از نظر مراقبت براي كارهاي ميداني، سنگ تمام ميگذاشت.
او ادامه داد: آذرنوش در مجموع يك انسان و يك مدير به تمام معنا بود و من از هر نظر در او نقصي نديدم. آذرنوش سهم زيادي در شكوفايي باستانشناسي و تاريخ كهن ايران داشت و از جمله كساني بود كه همهي عمرش را صرف كارهاي ميداني ميكرد و با كمال تأسف، اجل فرصت جمعآوري و انتشار كامل كارهايش را به او نداد.
لباف خانيكي دربارهي تأليفها و فعاليتهاي آذرنوش، توضيح داد: كنگرهها و همايشهاي باستانشناسي و مقالاتي كه از اين همايشها منتشر ميشدند، همه مديون زحمات او هستند. همچنين مجموعهي نخستين همايش باستانسنجي در ايران به كوشش آذرنوش منتشر شده است و از حدود سال 1375 كه مسؤوليتي به او در پژوهشگاه محول شد، دست كم چهار جلد مجموعه گزارشهاي باستانشناسي منتشر شدند. همچنين گزارش باستانشناسي حاجيآباد فارس به زبان انگليسي نيز از آذرنوش منتشر شده است.
انتهاي پيام
نظرات