بار ديگر هلال ماه در حوالي نيمهي ماه مبارك رمضان به كمال رسيد تا جمعي از شاعران پيشكسوت و جوان، گرد هم آيند و حاصل يك سال غليان احساسات و تراوشات قلبي و ذهني خويش را در محضر مقام عظماي ولايت، به منصهي ظهور برسانند.
چهارشنبه چهارم مهرماه جاري، طنين نواي ربناي استاد شجريان و اذان زندهياد موذنزاده اردبيلي در عصر و شامگاه نورباران تهران، شاهد گردهمآيي گروهي از شاعران و اهل ادب بود كه نماز مغرب و عشاء را به امامت مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي قيام بستند تا پس از گشايش صيام خويش در شب ميلاد كريم مشكلگشاي اهل بيت عصمت و طهارت (ع)، به ضيافت غزل و ترانه بنشينند و عطش و اشتياق خويش را به انوار الهي، براي ساعاتي التيام بخشند.
اين برنامه كه همچون سنوات اخير اجراي آن برعهدهي ساعد باقري - شاعر - با همراهي عليرضا قزوه - شاعر - و محسن مومني شريف - نويسنده و رييس مركز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي - بود، با تبريك ميلاد باسعات امام حسن مجتبي (ع) و فرا رسيدن هفته دفاع مقدس آغاز شد. سپس مجري جلسه با عذرخواهي از اطاله برنامه در سال گذشته و درخواست از حضار براي رعايت تنگناي زمان، از كساني ياد كرد كه سال گذشته در اين مجلس نوراني بودند و امسال در جمع حضور ندارند؛ از جمله آنان دوست و يار ديرين مقام معظم رهبري، مرحوم حجتالاسلام بهجتي شفق و پير شاعران امروز، محمدخليل جمالي. وي همچنين به افشين علا نيز كه اين روزها داغدار فراق مادر خويش است، تسليت گفت.
در ادامه، حجتالاسلام والمسليمن محمدي گلپايگاني - رييس دفتر مقام معظم رهبري - با اشاره به دوستي ديرينهاش با مرحوم شفق، اخوانيهاي را كه 10 سال پيش در پاسخ به شعري سهبيتي از او و در همان وزن و قافيه سروده بود، به دوستداران اين شاعر تازهدرگذشته تقديم كرد:
دل به ديدارت آرزومند است
آرزومند آن شكر خند است...
شاعر بعدي حميد سبزواري بود كه گفت: شكر خدا را كه يك بار ديگر مانديم كه در اين جلسه حضور داشته باشيم و دستبوس عزيزي باشيم كه دل در گرو آن بزرگوار داريم. وي سپس شعري را خواند كه به گفتهي خودش، حسب حالي است از خود:
خزانبختم چه پرسيد از بهار اعتبار من؟
درخت ماتمم خون ميفشاند شاخسار من...
در ادامه، باقري با بيان اينكه اين جلسه، حاصل يك سال كار پيشكسوتان و جوانان بهعنوان آيينهي تمامنماي حركت، سير، تحول و تطور شعر در منظر و مرئاست، رعايت تنوع در شعرخواني جوانان و پيشكسوتان را رخصت خواست كه با پاسخ مثبت مقام معظم رهبري همراه شد كه فرمودند: اجازه نميخواهد!
اما پس از محمدعلي مجاهدي (پروانه) از قم كه غزلي خواند:
آن شب كه بود فرصت سبز دعا فقط
گل كرد در قنوت شما ربنا فقط
باريده بود عشق در آن دشت و ميوزيد
عطر زلال نافله از خيمهها فقط ...
يك كاروان رسيد ولي روي خيمههاست
سرهايتان در اين سفر از هم جدا فقط ...
تو مرگ را به سخره گرفتي كجا رواست
تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط ...،
نوبت به يكي از شاعران جوان، سيدصالح موسوي، رسيد كه غزلش را به آقا امام زمان (عج) تقديم كرد:
ماه امشب كامل است و آسمان گيسوي او
سيزده شب ماه ها در آرزوي روي او
اما مهدي رحيمي از استان مركزي (دليجان) بود كه غزل تقديمياش به پدر دو شهيد بسيار مورد توجه حضرت آقا قرار گرفت:
هي دست ميرود به كمرها يكي يكي
وقتي كه ميرسند خبرها يكي يكي
خم گشته است قد پدرها دو تا دو تا
وقتي كه ميرسند پسرها يكي يكي...
سردار بي سر آمدهاي تا كه خم شوند
از روي دارها همه سرها يكي يكي
رفتي كه بين مردم دنيا عوض شود
درباره بهشت نظرها يكي يكي
علي معلم (دامغاني) نيز به رسم سالهاي اخير، يكي از آثار روايي - محاورهيياش را خواند؛ كه مقام معظم رهبري در پي آن فرمودند: اين زبان خوبي است، اما كار هر كسي هم نيست، مثل شما گردنكلفتهاي شعر ميتوانند ازعهدهاش بربيايند؛ و الا اگر يك مقدار سست باشد، به ابتذال كشيده ميشود؛ نظيرش را هم قبلا ديديم؛ مثلا پريا.
اما وقتي مجري جلسه از يوسفعلي ميرشكاك براي شعرخواني دعوت كرد، احوالجويي گرم مقام معظم رهبري وي را برآن داشت تا به نزد ايشان رفته، پس از آنكه ابراز علاقه و ارادت از نزديك صورت گرفت، چنين بسرايد كه:
تا اسير گردش خويشم، برنميگرداندم گرداب
سايهي سنگيني كوهم، برنميخيزد سرم از آب
جادهام پيچيده در منزل، گردبادم عقدهها در دل
موج دورافتاده در ساحل، رود پنهان مانده در مرداب...
مرتضي حيدري آل كثير از شوش دانيال، غزلي به امام نهم، حضرت جواد (ع) تقديم كرد:
زندان به خواب رفته در گوشش غوغاي رد پاي تو پيچيده است
شب نيست در تراكم خاموشي خورشيد در عباي تو پيچيده است
باران تلاش ميكند از اشكت يك حرف تازه كشف كند، اما
اقليم گريههاي تو مرموز و دنياي چشمهاي تو پيچيده است...
كه مقام معظم رهبري با بيان اينكه آنچه در اين شعر بيان شده، بيشتر شرح حال حضرت موسي بن جعفر (ع) ميتواند باشد، يادآوري كردند كه البته ايشان هم معصوم نهم هستند.
عليرضا بديع از نيشابور نيز شاعر جوان ديگري بود كه سلام خراسان بزرگ و خراسانيان را همراه داشت و در پي خوانده و شنيده شدن غزلش، مقام معظم رهبري فرمودند: پس چگونه ميگويند كه نيشابور به عطار و خيام نيفزود؟ الحمدلله كه افزوده است:
چون طفل كه از خوردن داروست پريشان
با دوست و پريشانم و بي دوست پريشان
ابرو به هم آورده و گيسو زده بر هم
چون ابر كه بر گنبد مينوست پريشان...
دست و دل من بر سر اين سلسله لرزيد
در جنگل گيسوي تو آهوست پريشان...
وقتي مجري جلسه نام علي موسوي گرمارودي، شاعر خط خون، را براي شعرخواني بر زبان راند، وي با بيان اينكه آثارش در زمينه شعر كلاسيك، بيشتر قصيده است و در زمينهي شعر نو، آزاد، خواست كه فرصت وي را به جوانان شاعر اختصاص دهند؛ اما پس از آنكه مقام معظم رهبري بهمزاح به وي فرمودند كه يك قصيده را انتخاب كنيد و نيمياش را امسال بخوانيد و نيمياش را سال ديگر، گفت: پس يك قطعه كوتاه را با نام مهرباني ميخوانم تا پاسخ مهرباني آقاي باقري را داده باشم:
اي خوش آنان كاندر اين نامهربان دنياي بد
عمر را در كار خوب مهرباني كردهاند
پيش پا افتادگان دشت حسرت را چو كوه
با شكوه و استواري پشتباني كردهاند...
اما درحاليكه حضرت آيتالله خامنهاي هر جا واژه يا بخشي از شعري را واضح نميديدند، از شاعرش ميخواستند دوباره آن بخش را قرائت كند، در پي شعرخواني احمد عزيزي گفتند: چه شسته و رفته و صاف و تميز و خوب از آب درآورديد:
شاهابالفضل من مطلع انوار من
زاده امالبنين حيدر كرار من
جان تو شاه جهان رحم نما چون شهان
بر دل مجروح من بر تن بيمار من...
احمد عاشق بگو مدح ابالفضلشاه
كز عسل طبع توست رونق بازار من
عازم كرببلاست بهر تو عباس جان
طبع شكرريز من كلك شكربار من
مجري برنامه ناصر فيض را بهعنوان شاعري معرفي كرد كه شعرهايي در قالبهاي مختلف دارد و البته غالب آنها در طنز؛ و شعر او تبسم را بر لبان رهبري و حضار نشاند:
بايد كه شيوه سخنم را عوض كنم
شد شد اگر نشد دهنم را عوض كنم
گاهي براي خواندن يك شعر لازم است
روزي سه بار انجمنم را عوض كنم...
وقتي چمن رسيده به اينجاي شعر من
بايد كه قيچي چمنم را عوض كنم...
پيراهني به غير غزل نيست در برم
گفتي که جامهي کهنم را عوض کنم
دستي به جام باده و دستي به زلف يار
پس من چگونه پيرهنم را عوض كنم...
با من برادران زنم خوب نيستند
بايد برادران زنم را عوض کنم
دارد قطار عمر کجا ميبرد مرا؟
يارب! عنايتي ترنم را عوض کنم
ورنه ز هول مرگ زماني هزاربار
مجبور ميشوم کفنم را عوض کنم
و آقا فرمودند: آفرين، خيلي خوب بود، حتما شيوهي سخنتان را عوض نكنيد.
علي هوشمند، شاعر اهل بندر دير و ساكن بوشهر، هم كه بيشتر به شعرهاي سپيدش شهره است، اين بار غزلي خواند با مطلع:
شرح گيسوي تو رسم است به نستعليقت
تا مگر چنگ زند فلسفه در تحقيقت
شارحان را پي مشروح تو حق است رسند
دفزنان رقصكنان در طلب تشويقت
سپس مجري جلسه از چهار نفر از بانوان شاعر خواست كه شعرهايشان را قرائت كنند:
راحله معماريان از تهران:
عمرم كنايتي است به فرق جناسها
برهان خلف طوطيكان و قياسها...
بر رويم آب بسته شود در دل كوير
صد بار بهتر است كه خط تماسها
پايم طريق مدرسه رفتن ز سر گرفت
هر سال با وجود تمام هراسها...
من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است
جمع شماست گرچه تمام حواسها
نغمه مستشار نظامي از كرج، با غزلي تقديم به حضرت موعود (عج) كه حضورش را در اين مجلس بيشتر حس ميكرد:
گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي
از ما اگر پيشش شكايت كرده باشي
گاهي اگر در چاه مانند پدر، آه!
اندوه مادر را حكايت كرده باشي
پس بودهاي و هستي و ميآيي از راه
تا حق دلها را رعايت كرده باشي
مردم رزاقي از مازندران (ساري) هم با غزلي تقديمي به حضرت بقيه الله الاعظم (عج):
با گل لبخندتان باشد بياويزد زمين
چشمها را مىگشايى، صبح مىريزد زمين
آيه تطهير مىريزد نگاهت نازنين
شايد از خواب هزارانساله برخيزد زمين
كى هواى تو كبوتر مىوزد اى ناگهان!
كى بگو كى مىشود از خون بپرهيزد زمين؟
كى صدايت مىوزد از پشت ديوار زمان
تا در استقبالتان شعر تر انگيزد زمين
تا پر از خورشيد گردد اين شب واماندهمان
تا «قباى ژندهي خود را بياويزد» زمين
ذوالفقار تو جهاني را به حيرت ميكشد
اين زمين بيبهاري را تو خواهي زد زمين...
و سارا حيدري از سمنان كه بهقول حضرت آقا، در چارپارهاي، نقاشي كرد:
گيسوان قلم رها در باد
زير باران رنگ تر ميشد
آبي و سبز سرخ ميجوشيد
مرد نقاش گرمتر ميشد...
جلسهي شعرخواني كه به نيمه رسيد، ساعد باقري با بيان اينكه تنوع قالبهاي شعري ارايهشده برايش جالب است، بار ديگر از شاعران كه همچون پرهيز او از صحبتهاي مياني، تنها يك شعر ميخوانند تا برنامه سر ساعت مقرر پايان يابد، سپاسگزاري كرد؛ كه البته اين سخن انگار بهانهاي شد براي برخي از حاضران تا شعرهايي بيشتر يا طولانيتر بخوانند.
ولي الله کلامي، از زنجان، نخستين شاعري بود كه به زبان آذري شعر خواند: تا قرآن مجيديميز وار بيزيم محبته اميديميز وار بيزيم...، و البته پيش از آن، يك رباعي كه عنوان كرد بداهتا در مجلس سروده شده است:
امسال از كتاب ادب يك ورق كم است
زان در وجود اهل محبت رمق كم است
پروانگان عشق همه دور شمع دوست
بزم شفقت است، دريغا شفق كم است
حجتالاسلام ابوالقاسم حسيني (ژرفا) هم غزلي خواند كه بهعقيدهي مقام معظم رهبري، زيبا و پرمغز بود:
... نياز و ناز به نجواي ما برانگيزد
به حالتي كه ندانند اين تويي يا من...
و بهمن صالحي، شاعر پيشكسوت اهل رشت كه از مقام معظم رهبري بهمناسبت دعوتش تشكر كرد:
در كوچههاي كوفه امشب صداي پايت
ديگر طنين ندارد اي جان من فدايت...
شهري غريب و تنها مانده است بي تو دردا
شهري كه سيل اشكش برده است در عزايت
شهري كه كرده آغاز روزي بدون خورشيد
با آخرين نمازت با آخرين دعايت
عباس براتيپور يك غزل خواند و يك رباعي تقديم به حضرت امام خميني (ره):
ديباچه عشق خط پيشاني توست
آيينه مهر چشم باراني توست
فانوس نگاه تو اگر شد خاموش
خورشيد چراغ راه نوراني توست
آنگاه حميدرضا برقعي، شاعر جوان از قم، مربع تركيبي عاشورايي خواند كه بندهايي از آن با بغض و چشمان آكنده از اشك ولي امر مسلمين همراه شد:
با اشكهاش دفتر خود را نمور كرد
ذهنش ز سوژههاي مجسم عبور كرد
در خود تمام مرثيهها را مرور كرد
شاعر بساط سينه زدن را كه جور كرد
احساس كرد از همه عالم جدا شده است
در بيتهاش مجلس ماتم به پا شده است...
در پايان، رهبر انقلاب كه از شنيدن اين شعر بسيار مشعوف شده بودند، با بيان اينكه "كارهاي بسيار برجسته دارند ميكنند اين جوانها"، يكي از بندهاي تضميني آن را تكرار فرمودند: "باز اين چه شورش است كه در جان واژههاست!"
ناصر حامدي، صاحب مجموعهي قطار روم - خراسان، كه بهگفته ي مجري جلسه، اهل ماسال و در سمنان دبير است، نيز چنين رباعي و غزل خواند:
از قونيه و بلخ و نجف ميآيد
عطر نفسش ز هر طرف ميآيد
جان و دل من لبالب از ذكر نبي (ص) است
دستم بزني صداي دف ميآيد
دوست دارم بروم سربهسرم نگذاريد
گريهام را به حساب سفرم نگذاريد
دوست دارم كه به پابوسي باران بروم
آسمان گفته كه پا روي پرم نگذاريد
اين قدر آينهها را به رخ من نكشيد
اين قدر داغ جنون بر جگرم نگذاريد...
آخرين حرف من اين است زميني نشويد
فقط از حال زمين بيخبرم نگذاريد
و اما غلامعلي حداد عادل - رييس مجلس شوراي اسلامي -، قطعهاي سهبيتي مربوط به مناقشات و سوال و جوابهاي مربوط به هلال ماه شوال و تمام بودن ماه، قرائت كرد و غزلي براي "آن ماه پنهاني" كه حضرت آقا فرمودند: نشنيده بوديم اين غزل را:
مرا به خندهاي از آفتاب مهمان كن
مرا به جرعهاي از نور ناب مهمان كن
مرا به ياسمن و ياس و سنبل و سوسن
به سرو و سبزه و باران و آب مهمان كن
در ازدحام خيالات خويش حيرانم
مرا به خلوت بياضطراب مهمان كن...
در ادامه مجلس، ساعد باقري شاعر بعدي را چنين معرفي كرد: در سالهاي آغازين شعر انقلاب اسلامي، دو سه تن را از پيشگامان تجديد حيات رباعي ميتوان دانست؛ حسن حسني، قيصر امينپور كه در ضمن سلام رساندند و بهدليل كسالتشان نتوانستند توفيق حضور داشته باشند و محمدرضا سهرابينژاد كه شايد دير چاپ كردن مجموعهي شعرش موجب شد يكمقدار در محاق بماند.
سهرابينژاد هم با بيان اينكه اتفاقا قصد داشت در اين جلسه غزلي بخواند، سه رباعي خواند و سپس:
نيزار جهان ارزش تسخير ندارد
روباه زياد است در آن شير ندارد
اي شير خدا خسم تو روبهصفتانند
روباره جز انديشهي تزوير ندارد...
جليل صفربيگي، شاعر رباعيسراي اهل ايلام هم چند رباعي براي حضرت امام عصر (عج)، چند رباعي عاشورايي و يك رباعي در حال و هواي ديگر خواند تا رهبري بفرمايند "محظوظ شديم":
آنان كه خراب بادهي پرهيزند
از اين خم سربسته نميپرهيزند
مردافكنياش ببين كه اين بدمستان
نامش كه به لب برند، برميخيزند
نه شرم و حيا نه عار داريم از تو
اما گله بيشمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم آقا جان
تنها همه انتظار داريم از تو
يك عمر بهدنبال جوابي ديگر
هر روز كشيدهام عذابي ديگر
هر شب به هواي ديدنت از خوابي
آسيمه دويدهام به خوابي ديگر
بنويس كه با شتاب بايد برسد
فورا ببرش، جواب بايد برسد
لبهاي رقيه از عطش خشك شده
اين نامه بهدست آب بايد برسد
آن روز حسين (ع) يك صدا زينب (س) بود
آيينه غيرت خدا زينب (س) بود
زينب زينب زينب زينب (س)
آن روز تمام كربلا زينب (س) بود
يك جاي قرار هم ندارد چه كنم؟
نه راه فرار هم ندارد چه كنم؟
پس من چمدان آرزوهايم را
ايلام قطار هم ندارد، چه كنم؟
و پيش از آنكه خليل ذكاوت از فارس غزلش را بخواند، مجري جلسه در زمينه تنگناي وقت تذكر داد؛
دودلم اول خط نام خدا بنويسم
يا كه رندي كنم و اسم تو را بنويسم
همه يك گفتم و دينم همه يكتايي بود
با كدامين قلم امروز دو تا بنويسم؟...
صاحب قبله و قبله دو عزيزند، ولي
خوشتر آن است من از قبلهنما بنويسم
حضرت آقا پس از شنيدن اين شعر، بيتي از "عرفي" را با مفهومي مشابه خواند.
بهمن ساكي، شاعر اهل خوزستان، هم گفتوگوي خود را با عكس شهيد، چنين توصيف كرد:
اين چندمين شب است كه من با تو نيستم
اين چندمين شب است كه در شعله زيستم
اين عكس اول است كه با هم گرفتهايم
من بيقرار مستي لبخند كيستم؟...
اين عكس آخر است كه با هم گرفتهايم
از ترس مرگ نيست كه در عكس نيستم...
امشب تمام خاطرهها را گريستم
اين چندمين شب است كه من با تو نيستم
نزديك دو ساعت از برنامه شعرخوانيها گذشته بود كه مجري اعلام كرد فرصت كم است، تذكر هم دادهاند و از راهنماييهاي حضرت آقا نيز بايد استفاده كنيم، اما بنا به اجازه ايشان، چند نفر ديگر از حاضران به قرائت اشعارشان پرداختند؛ جواد زهتاب از اصفهان، غزلي براي شهيد خواند كه پس از بيت دومش مقام معظم رهبري اعلام كردند در سبك هندي است:
... عشق تاوانش اگرچه خون سهراب من است
چون تهمتن برنميگرديم خوان رفته را...
اما پس از آنكه باقري اعلام كرد برخي از شاعران پيشكسوت و برگزيدگان جشنوارههاي شعري بهخواست خود در اين جلسه شعر نميخوانند تا همچون سال گذشته دوستان گله نكنند كه چون جزو رفقاي ما نبودند نوبت به آنان نرسيد، سيد حبيب نظاري، شاعر خوزستاني ساكن قم براي شعرخواني فراخوانده شد، با پيشدرآمد اينكه «باز هم ما و مظلوميت دوبيتي»:
شروع قصه با برگشتن تو
كجا ما و كجا برگشتن تو
ولي نه مانده از چشمانتظاري
فقط يك ندبه تا برگشتن تو
دلي سبز و تناور داشت گلدان
نگاهي خيره بر در داشت گلدان
دو ركعت ندبه خواند و منتظر شد
نباريدي ترك برداشت گلدان
شنيدم مژدهي تابيدنت را
ندارم فرصت فهميدنت را
به خورشيد زميني خيره ماندم
كه تمرين كرده باشم ديدنت را
دليل عشق مادرزادي ما
بيا تا جان بگيرد شادي ما
بجوشد رشته رشته از دل خاك
قنات تشنه آبادي ما
شكفتن، آرزو، لبخند، جمعه
جهان را گرچه آكندند جمعه
گذشت و باز هم باران نباريد
تحمل تا به كي، تا چند جمعه؟
كه مقام معظم رهبري فرمودند: مظلوميت دوبيتي جبران شد الحمدلله!
وحيد طلعت، شاعر جوان ارموي نيز با رباعي:
تنها نه فرات، هفت دريا ميسوخت
از تشنگياش تمام دنيا ميسوخت
حتي باران ز سرنوشتي گله داشت
روزي كه جگرگوشهي زهرا (س) ميسوخت
يك غزل پيوسته به زبان آذري خواند و مقام معظم رهبري نيز به زبان آذري بر زيبايي آن صحه گذاردند.
سيدعبدالرضا موسوي آخرين شاعري بود كه از جمع شاعران حاضر توفيق شعرخواني يافت؛ او بخشي از قصيدهاش را با رديف "هيچ" به دكتر مظاهر مصفا - استاد زبان و ادبيات فارسي - خواند كه با احوالجويي مقام معظم رهبري همراه شد.
در پايان شعرخوانيها، رهبر انقلاب اسلامي در بياناتي اين جلسه صميمي را جلسهاي نمادين براي تجليل از شعر و شاعر برشمردند.
در پايان نيز از حاضران خواستند براي مرحوم بهجتي كه فوت ايشان ضايعهاي بود، حمد و قلهواللهي بخوانند.
در حاشيه:
شاعران و اهل ادبي چون: فاضل نظري، حميد هنرجو، غلامحسين عمراني، پرويز بيگي حبيبآبادي، ضياءالدين شفيعي، بيژن ارژن، سينا عليمحمدي، ابراهيم حسنبيگي، محمد حمزهزاده، پدرام پاكآيين، هادي وحيدي، مصطفي محدثي، صابر امامي، محمود اكرامي، احمد نادمي، علياكبر شفاهي، عبدالحميد انصارينسب، اميرعلي مصدق، محمدرضا تركي، افشين علا، حسن بينانيان، محمدسعيد ميرزايي، مجتبي رحماندوست، هادي منوري، مرتضي اميري اسفندقه، محمدحسين جعفريان، جواد محقق همداني، حسين آهي، اسماعيل اميني، محمدرضا سنگري، امير عاملي، علي داوودي و فاصله راكعي، از ديگر حاضران در جلسه بودند.
انتهاي پيام
نظرات