*ايثارگران در پيچ وخم زندگي* گفتوگو با برادر يك جانباز: آيا بردارم جريمه نرفتن به دانشگاه را ميدهد؟!
برادرم جانباز شيميايي است.مدرك فوق ديپلم ديني و عربي دارد.نامش كه جزو پذيرفتهشدگان دانشگاه اعلام شد به جبهه رفت و نرفتنش به دانشگاه باعث شد 20 هزار تومان جريمه پرداخت كند. هيچ وقت از جبهه و جنگ برايمان حرف نميزند و همين سكوت او باعث شده است تا ما هيچ چيزي در مورد عملياتهايي كه شركت كرده است و زمان مجروحيتش، ندانيم.
اينها را برادر جانباز اردشير حسيني در گفتوگو با خبرنگار ايسنا ميگويد.
برادر جانباز حسيني ادامه ميدهد: برادرم در حال حاضر در بيمارستان سلمان ياسوج بستري است و قادر به حرف زدن نيست. زماني كه آقاي احمدينژاد به ياسوج سفر كرده بود برادرم به همراهانش گفت: براي معالجه برادرم نامهاي به او بدهند تا در جاي بهتري بستر شود در جواب برادرم گفتند: اينها ديگر فايدهاي ندارند بايد قرص مصرف كند تا ببينيم چه ميشود؟ آيا واقعا اين حق يك جانباز است آن هم جانبازي كه حتي يك كلمه از جانفشانيهايش نميگويد و در جواب ما ميگويد ميترسم خودنمايي شود؟.
خودم نامهاي به رييسجمهور نوشتم نامهاي كه اگر سنگ ميخواند دلش آب ميشد اما هيچ جوابي دريافت نكردم.واقعا چرا برخي مسوؤلان كشور ما اين قدر كم لطف هستند آن هم مسوؤلاني كه از دل همين مردم برخاستهاند، واقعا براي آنها متاسفم.
او 15 سال است كه گوشه بيمارستان اعصاب و روان افتاده است چه فايدهاي دارد؟ وقتي كه بيدار ميشود به او آرامبخش ميخوارنند تا دوباره به خواب برود. از مسوؤلان انتظار دارم كه نگذارند به همين راحتي خون شهيدان و ايثارگران و جانبازان پايمال شود. بدانند كه آنها همان انسانهايي بودند كه ميتوانستند پيشرفت كنند اما جانشان را براي اين مملكت كف دستشان گذاشتند.
ما چهار برادر و دو خواهر هستيم كه با مادرمان زندگي ميكنيم و همگي مجرد هستيم قسم ميخورم كه 90 درصد علت مجرديمان وضعيت روحي و رواني برادرم است و بعد از آن هم مشكلات مالي و نبود مسكن.بيش از 50 بار، نصف شب برادرم دست به خودكشي زده كه مانع از اين كارش شدهايم.
بيشتر مسوؤلان از اين وضعيت برادرم باخبر هستند اما هيچ كدام آنها كاري انجام نميدهند خدارا خوش نميآيد كه كسي از آنها حمايت نكنند و به درد دل آنها گوش ندهند.
با توجه به مشكلات امروزي، كسي نميتواند به خودش برسد چه به ديگران. اما ما چند نفر دست در دست هم دادهايم تا بخشي از مشكلاتمان را حل كنيم اما وقتي برادرم دستش را جلوي من كه برادر كوچكش هستم دراز ميكند تا چيزي به او بدهم كه خرج چند روز زندگياش تامين كند چه مشكلي از ما حل ميشود؟ چرا مسوؤلان به فكر نيستند. يعني ما اين قدر ناتوان هستيم كه نتوانيم كف موزاييكي را طي بكشيم و يا استكان چايي را جلوي كسي بگذاريم؟
پدرم حسرت به دل رفت و عروسي بچههايش را نديد و مادرم هم كه به دليل مشكلات كور شده مطمئن هستم كه او هم حسرت به دل خواهد رفت.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات