عليرضا داوونژاد با طرح ديدگاهش نسبت پژوهش اخير مجلس دربارهي سينماي ايران خطاب بهنمايندگان گفت: از حسن توجه شما بهسينما قدرداني مينمايم و نكاتي را جهت اطلاع بهعرض ميرساند.
اين كارگردان سينماي ايران با ارايهي متني به بخش سينمايي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين موارد و نكات را حايز اهميت دانست.
1ـ فراموش نفرماييد كه تالارهاي نمايش يا سالنهاي سينمايي كه در چهل، پنجاه سال گذشته در كشور ساخته شده است، اينك در معرض طمع سرمايهداراني است كه جز پول به چيز ديگري فكر نميكنند و آرزو دارند به نحوي اين سالنها را تصاحب نموده و با كسب تغيير كاربري، آنها را به دكان ، مغازه و پاساژ و گاراژ و ... تبديل كنند.
بيترديد رعايت حقوق اقتصادي صاحبان اين سالنها بايد در صدر ملاحظاتي باشد كه براي بهبود وضعيت سينمايي كشور در نظر گرفته ميشود، اما مهمتر از آن بهخاطر داشتن اين نكته است كه اين اماكن جزيي از ميراث تاريخي كشور بهحساب ميآيد، هر يك از اين سالنها كه مجموعهي آنها به پانصد ساختمان نميرسد، نمادي از ورود دوران متفاوت و دگرگونساز به كشور ايران هستند.
شما ميدانيد كه در دنياي معاصر سرنوشت ملتها بيشتر در كشمكش رسانهها تعيين ميشود تا در صحنههاي مستقيم نبرد.
شما ميدانيد كه حوزه اعمال قدرت در چهل و پنجاه سال گذشته تغيير بنيادي پيدا كرده است، اگر در طول هزاران هزار سال، از تاريخ بشر، مرگ آفريني اصليترين نشانه برخورداري از قدرت بوده است وتهديد بدن انسانها زمينه وادار كردن آنها به تسليم در برابر قدرتمندان بوده است، در دنياي جديد حياتآفريني به نشانه اصلي قدرت بدل شده است.
آنچه امروز قدرتها براي حفظ و افزايش قلمرو خود به دنبال آن هستند، بيش از آنكه وابسته به كلاهكهاي اتمي و هستهاي آنها باشد، به ميزان پيشرفتشان در پزشكي، مهندسي، علوم انساني، ارتباطات ، رسانهها و مخصوصا هنر بستگي دارند.
امروز اثر گذارترين ملتها، آنهايي هستند كه ميتوانند بر چشم، گوش و دل آدميان تاثير بگذارند وآنها را نه از ترس مرگ ، بلكه از سر عشق به زندگي جذب كنند. بشر در سه، چهار قرن اخير تحولاتي پيدا كرده و خرد ورزي و تجربه گرايي را از سر گذراند و در يكي دو قرن گذشته به معرفت زيبايي شناختي رسيده است.
تفكر انتقادي و تخيل خلاق توانسته به فنآوري نور و صدا برسد و عموم بشريت را از موسيقي ، ترانه ، قصه گويي و آيينهاي نمايشي و شنيدن و گوش دادن و تماشاي آنها برخوردار كنند و بر معماري هنرهاي تجسيم و سلوك انساني اثر بگذارد، بنابراين ما بايد بار ديگر، صد ساله اخير تاريخ خود را بازنگري كنيم و پيشگامي ايران را در 70 ،80 سال گذشته در فراگيري، آموزش، پيريزي فنآوري نور و صدا و نرمافزار آن يعني سينما مورد تامل و ارزيابي دوباره قرار دهيم.
تاريخ معماري و شهرسازي ما با ورود سالنهاي سينما به كشور تغيير كرد و حفظ تالارهاي نمايش و سالنهاي سينماي موجود در كشور ضرورتي است كه موزههاي علوم و بنيادهاي هنر معاصر و دل سوزان فرهنگ در ايران زمين ضرورت آن را درك ميكنند، مرمت ، بازسازي ،مقاوم سازي و حفظ و نگهداري اين سالنها در چرخه نمايش با هيچ تفكر و مرام و نگرشي دچار عدم ساز و كار نيست، مگر آنها كه حرص بلعيدن مستقلات و املاك راحتشان نميگذارد.
2ـ آسيب شناسي سينماي ايران و طرح اين پرسش كه چرا سازمانهاي پخش فيلم كه كارشان با يك دفتر انباردار و حسابدار، يك تعميركار فيلم و يكي دو كارگر ديگر آغاز ميشود، چگونه به تدريج رشدي بدخيم ميكند و بهاصليترين گردنه در مسير توليد و نمايش تبديل ميشود، معمولا در اينگونه موارد اصليترين سفارشدهندگان فيلم و صاحبان ظرفيتهاي نمايشي به حوزه سازمانهاي پخش فيلم ميپيوندد و بر اجزا سينما حاكميت سياسي و مالي پيدا ميكنند.
اقتصاد سياسي كه متاسفانه با مدرنيزم همراه بوده است و هميشه زمينهساز تسلط خوي بهرهكشي و دلالي بر مناسبات اجتماعي گرديده آثار خود را در اين مورد و در سينماي ما به روشني آشكار ميكند.
به محاصره افتادن فيلمسازان يعني افرادي متبحر و خلاق كه تهيه و كارگرداني فيلمهاي خود را انجام ميدهند و عاجز شدن آنها در دسترسي عادلانه به ظرفيتهاي نمايشي نشانه آشكار براي آسيب شناسي سينماي ايران است، آسيبي كه ميتواند به قطع ساختار توليد از خاستگاه فرهنگي، هنري آن منجر شود .
و بار ديگر سينماي ايران را هم چون زمان رژيم گذشته به وادي انفعال و تقليد و كپيبرداري بكشاند، سرنوشت چنين گرايش در دنياي امروز، دور افتادن از ذوق، سليقه و دانايي سينمايي است و اين براي به تكرار و ملال وكسالت و ركورد و ورشكستگي كشاندن سينماي ايران البته سريعترين مسير در جهت رسيدن به مقصد يعني سقوط است.
3ـ اگر عزمي براي ايجاد، بازار محصولات فرهنگي وجود داشته باشد، قطعا مسير آن از بازسازي اصناف هنرمند و ايجاد بازار قابل نظارت براي آنها ميگذارد، بدون واقعيت پيدا كردن اصناف سينمايي آنچه بهنام بخش خصوصي در سينما عمل ميكند، چيزي جز انحصارهاي سياسي و مالي نيست.
آنچه كه عامل افتادن به سراشيب پرتگاه است، غلبهي تام و تمام محصولات وارداتي در عرصههاي ماهوارهاي، ويديويي، تلويزيوني، اينترنت است و اين موقعيتي نيست كه ما براي حمايت از سينماي ايران تعلل كنيم و خداي نكرده با روشهاي محيلانه با آن روبه رو شويم.
سينماي ايران از جهت سرمايه ناامن، از جهت سخت افزار قديمي، از جهت پشتيبانيهاي پايدار رسانهي محروم، در بازار توزيع گرفتار اغتشاش و در عرضه نمايش گرفتار سودپرستي و انحصارجويي است، توجه به اعضاي صنوف و مطالبات آنها اولين قدم در راه ياري رساندن به سينماي ايران است.
تشكيل تعاونيهاي صنفي و ايجاد بنيادي كه حمايت از سينماي ملي را بيرياكاري وسياستبازي، كاسب كاري برعهده بگيرد، راه حلهاي عاجلي است كه ميتوان در فضاهاي صنفي درباره آنها گفتوگو كرد وانشاالله به نتيجههاي كاربردي رسيد.
عليرضا داودنژاد 23 /4 / 86
انتهاي پيام
نظرات