• یکشنبه / ۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ / ۱۰:۴۳
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 8602-05343.54249

*ايثارگران در پيچ و خم زندگي* گفت‌وگو با يك جانباز؛ايثارگران را تحقير نكنيد

*ايثارگران در پيچ و خم زندگي*
گفت‌وگو با يك جانباز؛ايثارگران را تحقير نكنيد
احمد شاهي 39 ساله از سال 1361 كه تنها 13 سال سن داشت به جبهه رفت و تا پايان جنگ يعني تا تاريخ 30 آذر ماه سال 1367 به ‌جز دوران نقاهت بعد از هر بار مجروحيت مجموعا 72 ماه را در مناطق عملياتي سپري كرده است. اين جانباز سرافراز در عمليات‌هاي متعددي چون خيبر، بدر،محمد رسول‌الله (كردستان)، مرصاد، بيت‌المقدس 1 و 2 و فتح 1 و 6 شركت داشته است و در سال 61 در بوكان كردستان در مبارزه با ضد انقلاب از ناحيه‌ پا تير خورد. سال 63 در قصرشيرين پاسگاه خسروي با مجروحيتي مواجه شد كه منجر به قطع انگشتان پايش شد. سال 66 در ماووت تركشي به كمرش اصابت كرد و نيز دچار موج‌گرفتگي شد. در سال 67 در عمليات بيت‌المقدس 2 شيميايي شد. به گفته‌ وي، نامش را در زمره سرداران جنگ گذاشته‌اند و يك مدال فتح را در قالب يك قاب قرار داده‌اند كه آن را نگرفته است؛ زيرا اعتقاد دارد نيازي به آن نيست؛ چون او نيت ديگري داشته است. احمد شاهي در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مي‌گويد:نيت خاصي داشتم. حركت و جنبش خاصي را در خود ديدم. نيت كردم در 72 ماه از اين دفاع كه هشت سال ادامه يافت شركت كنم. سال 1362 كه خدمت حضرت امام خميني (ره) شرفياب شديم برق نگاه اين مرد در چشم من دميده شد انگار كه مرا تابع كامل روحيات معنوي اصيل خويش كرد كه همان جا با خود و خداي خود پيمان بستم تا جان دارم استوار بر روي عهد خود با پير جمابان بمانم و از هدف خود دست نكشم. بارها مجروح شدم و نقص عضو پيدا كردم. مي‌توانستم ديگر به جبهه نروم و بگويم من زحمت خود را كشيده‌ام ولي خدا را گواه مي‌گيرم كه با پاي پانسمان شده و با وجود دو عصا مجددا به خط برگشتم. هيچ توقع خاصي هم از هيچ شخصي نداشتيم. همه‌اش عشق بود و ايثار و مساله شهادت و دفاع از حريم و حيثيت كشور. بعد از پايان جنگ، شرايط ايثارگران و جانبازان خيلي تغيير كرد و جانبازان و خانواده‌هاي آنان مشكلات زيادي پيدا كردند. از لحاظ رفاهي، طي دو سال اخير وضعيت بهبود يافته است. در گذشته بنا به تجويز دكتر ارتوپد و هلال احمر به خاطر تركشي كه در كف پا داشتم و قطع انگشتان پا بايد كتاني آديداس طبي 70 هزار توماني مي‌خريدم اما بنياد اين پول را تقبل نكرد و به جاي آن 3 بار مرا به تيغ جراحي سپردند. البته هزينه عمل‌ها را بنياد پرداخت كرد. بارها گفته‌ام كه چرا پول را هدر مي‌دهيد و تخت بيمارستان را اشغال مي‌كنيد.مرا در بيمارستان بستري مي‌كنند و در اين بين به چندين بيماري ديگر نيز مبتلا مي‌شوم. يكي از مشكلات عمده‌ جانبازان تهيه داروست.در بيمارستان فوق تخصصي ساسان اسپري توليد داخل را براي من فراهم نمي‌كنند. البته داروخانه‌ بيمارستان اين اسپري را دارد ولي چون مال بنياد نيست اين اسپري هنوز به دست من نرسيده است. چه خرج‌هاي هنگفتي كه در برخي موارد نمي‌كنند و بعد به خاطر چند هزار توماني جانباز را به رسوايي مي‌كشند. مي‌گويند هزينه‌ درمان خود را بياييد و بگيريد به طور مثال به خاطر 15 هزار تومان بايد كلي مراحل اداري را طي كرد تا امور مالي به آن‌جا كه مي‌رسيم تازه مي‌گويند پول نداريم!چند ماه ديگر بيا. با اين قبيل كارها مردان بزرگي را كه كارهاي بزرگي انجام داده‌اند كوچك مي‌كنند؛به طوري كه با احساس حقارت در جامعه سر به زير انداخته‌اند. در حالي كه نبايد با كساني كه همه جوره وفا كردند و جان خود را بر كف دست نهادند اين‌گونه برخورد ‌شود؟. براي اين‌كه حق بچه‌ها را ندهند چند ماه در سال كميسيون تشكيل مي‌دهند و فقط يك تعداد را كميسيون مي‌كنند بعد تعطيل مي‌شود و كساني كه مي‌مانند پرونده‌هاشان عودت داده مي‌شود به كميسيون نوبت بزنند و به اين ترتيب 6 الي 7 سال است كه نوبت به من نرسيده است. من جانباز 40 درصد بودم كه به 25 درصد تقليل يافت و اين در زماني صورت گرفت كه من در منطقه‌ جنگي بودم. فكر مي‌كنم سال 67 بود. 40 درصد جانبازي به خاطر قطع انگشتان پا و اعصاب و روان بود و بدون اين‌كه انگشتان پاي من دوباره رشد كنند درصد جانبازي مرا كاهش دادند و اين در حالي بود كه من در مدتي كه جانباز 40 درصد بودم سه بار ديگر مجروح شدم. از ناحيه كمر و گردن، موج انفجار و شيميايي كه صورت سانحه به پرونده‌ من ضميمه شد. در اين شرايط خيلي چيزها به من تعلق نمي‌گيرد؛ چون كميسيون من باطل شده است. آنها مي‌گويند ما كميسيون نداريم كه اين مشكل آنهاست و خود بايد آن را رفع كنند. نبايد پشت در اتاق‌ها در بنياد، جانبازان تحقير شوند مثلا كسي با خانواده مي‌آيد و بايد به خاطر 20 هزار تومان گريه كند كه اين مقدار را براي شب عيد بلاعوض بگيرد. من هم فقط حقم را مي‌خواهم،نه چيزي بيشتر، نه كمتر. من هيچ وقت به دنبال مسايل رفاهي نبوده‌ام. نامه هم دارم كه چيزي از بنياد نگرفته‌ام. نامه زدند كه من در فلان سال موتورسيكلت از بنياد گرفتم. خواستم پيگيري كنم كه چه كسي موتور را به نام من گرفته در جواب شنيدم فراموش كن چون كسي به شما ايرادي نمي‌گيرد. من چه‌طور مي‌توانم به خاطر چيزي كه نگرفتم و به من نسبت داده شده سكوت كنم؟. ما به خاطر چه چيزي جنگيديم؟ مگر به خاطر حق نجنگيديم؟ چه‌طور سكوت كنم؟ صدمه‌اي كه به مهره‌هاي گردنم وارد شده و در حال آسيب رساندن به نخاعم است مي‌خواهم عمل كنم. 6 تا از مهره‌هاي كمرم دچار ديسك و تنگي كانال نخاعي شده و پنج مهره گردنم نيز آسيب ديده‌اند و به خاطر اين مسايل در بيمارستان بستري هستم. ما به عشق امام (ره) كار كرديم.باز هم اگر ببينيم نيازي هست با همين وضعيت جسماني لبيك به پيام رهبري مي‌گوييم. مسايلي كه مطرح كردم فقط به عنوان انتقاد بود. انتقاد شفاف‌كننده و حلال مشكلات است. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha