در سالهاي اخير آثاري از ادبيات داستاني ما به زبانهاي ديگر ترجمه شدهاند كه به نظر ميرسد با استقبال چنداني در غرب مواجه نميشوند. اين در حالي است كه هميشه گفته ميشود اگر آثار ما ترجمه شوند، پروسه جهاني شدن را زودتر طي خواهند كرد. با اين حال، برخي، دليل استقبال نكردن از ادبيات داستانيمان را گزينش اشتباه آثار، عدهاي ديگر، مهجور بودن زبان فارسي و بعضي هم ضعف ترجمهها عنوان ميكنند.
خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) درباره اين موضوع با تعدادي از اهالي ادبيات گفتوگو كرد.
با ترجمه جهاني شدن، دلخوشكنكي بيش نيست
محمود دولتآبادي در اينباره معتقد است: صرف ترجمه نيست كه اثري جهاني ميشود، بلكه آثار بايد چنان باشند كه دنيا در آنها چيز تازهاي پيدا كند.
وي كيفيت ترجمه و انتشار را در استقبال مخاطب موثر دانست و در عين حال يادآور شد: اينكه ميگويند با ترجمه، آثار ما جهاني ميشوند، شعار و و دلخوشكنكي بيش نيست. اما اگر ترجمه آثار ادامه يابد، براي شناساندن ادبيات ما مفيد خواهد بود.
دولتآبادي مهجور بودن زبان فارسي را در جهاني نشدن ادبيات ما دخيل ندانست و افزود: اينطور نيست كه چون زبان ما فارسي است، جهاني نشده است؛ چراكه شعر حافظ، عطار و مولانا دشوارتر از زبان فارسي اكنون است، اما ميبينيم كه شعرهاي آنها ترجمه شده است و با استقبال هم مواجه ميشود. از طرف ديگر زبان فارسي كه از زبان چيني يا آفريقايي مشكلتر نيست.
نويسندگان ما انديشهي جهاني ندارند
به گفته اصغر رستگار، آثاري كه از ادبيات ما در غرب ترجمه شده، چون به شكل رمزآميزي نوشته شده و نويسنده مسائل ايران را به صورت رمزي بيان كرده است، براي خواننده غربي قابل درك نيستند.
اين داستاننويس و مترجم همچنين معتقد است: نويسندگان ايراني براي اينكه بتوانند آثارشان را چاپ كنند، مضامين را به صورت رمزآلود بيان كردهاند، مثلا بيشتر اثار هوشنگ گلشيري سياسياند و قهرمان داستانها درگير مسائل سياسي است؛ اين موضوع را خواننده ايراني درك ميكند، البته آن هم نه همه خوانندگان و خوانندگان خارجي اين لذت را ندارند، چون آنرا درك نميكنند.
وي با بيان اين مطلب كه نويسندگان ما انديشه جهاني ندارند، ادامه داد: بيشتر نويسندگان ما نه تنها انديشه جهاني ندارند، بلكه انديشهاي قومي و محلي دارند، و تا زمانيكه انديشه جهاني نداشته باشند، جهاني نخواهند شد. اگر «بوف كور» صادق هدايت در دنيا انعكاس مييابد، به دليل نوع انديشه اوست كه جهاني است.
او همچنين از دلايل استقبال نكردن از ترجمه آثار ما را در خارج از كشور، ضعف ترجمهها دانست.
ضعف موقعيت زبان فارسي در جهان
احمد اخوت نيز در اينباره اعتقاد دارد: گزينش آثارمان براي ترجمه اشتباه نيست، ولي برگردان آنها در سطح جهاني، بهدليل اينكه زبانمان همهگير نيست، باعث خوانده نشدنشان شده است.
وي عقيده دارد: در ترجمه آثار، سياسي بودن مطلب خيلي اوقات تاثير داشته است. اگر موقعيت زبان فارسي در حد جهاني بود، قطعا آثار ما همهگيرتر ميبود. در نفوذ يك زبان، قدرت سياسي تاثير فراواني دارد، كه اگر زبان فارسي اين قدرت را ميداشت، ادبيات ما مخاطبان بيشتري مييافت.
اين مترجم ترجمه دير آثاري از ادبيات ما را دليل باقي ماندن آن در سكوت ذكر كرد.
اخوت همچنين يكي از دلايل استقبال نكردن از ادبياتمان را در خارج از كشور، معرفي نشدن آن به جهان دانست و افزود: ما براي معرفي ادبياتمان به دنيا متولي نداشتهايم و بيشتر فعاليتهايي كه در اين زمينه صورت گرفته، از طرف كساني در خارج از ايران بوده كه آنهم در حد نازل باقي مانده است.
گزينش اشتباه و ضعف ترجمهها
احمد آرام نيز به گزينش اشتباه آثار ترجمهشده اشاره كرد و گفت: اغلب كارهايي كه از ادبيات معاصر ما ترجمه شدهاند، كار شاخصي نبوده، اما كارهاي شاخص هم در ترجمه نميتوانند زبان اصليشان را به دست آورند.
وي اعتقاد دارد: اگر آثار آمريكاي لاتين ترجمه ميشوند و مخاطبان فراواني دارند، به دليل مترجمان متخصصي است كه دارند، ولي ما مترجمي كه به فارسي احاطه داشته باشد، نداريم و اغلب كارهايي كه برگردانده ميشوند، توسط مترجماني ناشناختهاند.
آرام همچنين يادآور شد: تمام آنچه كه در ادبيات فارسي است، ترجمه نميشود. فرضا اگر داستاني جدي در فارسي به زبان بيگانه ترجمه شود، در اين روند خيلي از چيزهايش از بين ميرود. در اين ميان «بوف كور» صادق هدايت اثر خاصي بود، چراكه تكنيك نوشتارياش اروپايي است و بهراحتي به زبان ديگري ترجمه ميشود.
هركس هواي گروه خود را دارد
محمدعلي سپانلو درباره استقبال نكردن از آثار ما كه در غرب ترجمه ميشوند، به تازگي نداشتن آنها اشاره كرد.
وي گفت: ما نوع داستان كوتاه و رمان را از غرب گرفتهايم و تجربه چنداني در اين زمينه نداريم. الان چيزهايي را كه نويسندگان ما با عنوان رئاليسم جادويي مينويسند، حتا يك صفحه از آثار ماركز را جواب نميدهد.
سپانلو در عين حال معتقد است: ما همچنان دچار مسائل فرقهيي هستم و هركس هواي گروه وابسته به خود را دارد. وقتي به داستانهايي كه از ما ترجمه شده، خوب دقيق ميشويم، ميبينيم بيشتر داستانها اهميتشان در اين است كه در آنها از ايران خبري هست و ساختار و ديگر مسائل داستان در آنها ديده نميشود.
اين شاعر و مترجم همچنين ديگر دليل خوانده نشدن آثار ايراني را در خارج از كشور، ترجمه ضعيف آنها عنوان كرد و ادامه داد: ترجمههايي كه از آثار ما شده، بيشتر مكانيكي بوده و سطح و شيوه به جود نميآورد.
ادبيات روستايي جهاني نميشود
كاوه ميرعباسي نيز معتقد است: آثاري كه از ما ترجمه شده، براي غرب قابل درك نيستند، زيرا امروز دوره ادبيات روستايي به پايان رسيده است.
وي گفت: نويسندگان ما امروز يا از آثار خارجي تقليد ميكنند يا اينكه ادبياتي روستايي مينويسند كه دوره آن تمام شده است. اما اگر ادبيات شهري ما ترجمه شود، قطعا موفق خواهد بود.
اين مترجم يكي ديگر از عواملي را كه آثار ما چندان ترجمه و خوانده نميشود، نداشتن رمان و به دنبال آن نداشتن نويسنده حرفهيي عنوان كرد.
او يكي از شرط هاي داشتن نويسنده حرفهيي و به دنبال آن خلق رمان را پيوستن به قانون كپيرايت ذكر كرد و گفت: تا زماني كه اين اتفاق نيفتد، آثارمان به سختي ترجمه خواهند شد.
گزينش كوركورانه آثار براي ترجمه
سيامك گلشيري هم در اينباره عقيده دارد: آثاري كه از ادبيات ما ترجمه شده، بخشي از آثار است كه بر اساس رابطهها و اسم افراد ترجمه شده و طبيعي است كه در اينصورت هيچ اتفاقي در زمينه جهاني شدن نيفتد.
وي كمبود مترجم حرفهيي را از زبان فارسي به زبانهاي ديگر، يكي ديگر از دلايل اين موضوع دانست.
اين داستاننويس و مترجم در عين حال گفت: به اين موضوع اعتقاد ندارم كه ادبيات فارسي و نويسندگان ما خود جهاني نيستند، بلكه آن بخش از آثاري كه ترجمه شده، نتوانسته جا باز كند؛ زيرا اين داستانها به شدت از ادبيات غرب، قصه و داستان مدرن فاصله داشتهاند. اين آثار بيشتر نثرنويسي بوده و به همين خاطر نتوانسته در ادبيات غرب جا باز كند و نماينده ادبيات ما باشد. بسياري از آثار ما ميتوانند ترجمه شوند و پتانسيل جهاني شدن را دارند، ولي ترجمه نشدهاند.
او همچنين تاكيد كرد: آثاري كه از ادبيات ما گزينش و ترجمه شدهاند، به خاطر رابطهها، كوركورانه و بدون هيچ گزينش علمي بوده، به اين دليل هيچ اتفاقي نيفتاده و آن ترجمه نيز گل نكرده است.
معرفي نشدن آثار ما در غرب
رضا پرهيزگار نيز دليل استقبال نشدن از آثارمان را خوب معرفي نشدن آنها ذكر كرد و گفت: گمان نميكنم آثار نويسندگان ما ارزشي كمتر از آثار نجيب محفوظ داشته باشند، اما چون خوب معرفي نميشوند، خيلي هم خوانده نميشوند.
وي افزود: وقتي به آثار ايراني اجازهي نفس كشيدن و امكان رشد نميدهند، چگونه ميخواهيم اين ادبيات را به دنيا معرفي كنيم.
او در عين حال معتقد است: ادبيات معاصر ما در داخل ايران با نوعي بيمهري مواجه است و بسياري از آثار اجازهي چاپ نميگيرند و بنابراين وقتي شكوفايي در داخل نباشد، به خارج هم منتقل نخواهد شد.
نداشتن موضوع و جهانبيني فلسفي در داستانها
محمد محمدعلي هم اعتقاد دارد: اگر داستانهايي كه از ما ترجمه ميشوند، در خارج از كشور چندان با استقبال مواجه نميشوند، به اين دليل است كه موضوعات ما براي آنها تازگي چنداني ندارد.
وي با اشاره به خواننده داشتن رمانهاي عامهپسند ما در غرب توضيح داد: به نظر رمانهاي عامهپسند كه از ما ترجمه ميشوند، در غرب خواننده دارند، اما رمانهاي جديمان با استقبال چنداني مواجه نميشوند، چراكه ادبيات ايران هنوز معرفي نشده است. رمانهاي عامهپسند در آنجا ترجمه ميشوند تا دروازهاي باشند براي ترجمه آثار جدي ما؛ تا در آينده خوانندگان خود را بيابد.
محمدعلي با بيان اين مطلب كه مخاطب هميشه موضوع تازهاي براي خواندن ميخواهد، تصريح كرد: در داستانهاي ما موضوع تازه و جهانبيني فلسفي وجود ندارد، تنها يكسري حادثه را پشت سر هم ميگذاريم و داستان مينويسيم.
جهاني شدن ادبيات محلي، شرايطي دارد
عبدالعلي دستغيب نيز به جذابيت نداشتن آثار ما براي غربي اشاره كرد و اين امر را يكي از دلايل استقبال نكردن از آثار ترجمه ما دانست.
وي به خبرنگار ايسنا گفت: جهاني شدن ادبيات محلي، شرايطي دارد. بعضي چيزهاست كه كشورهاي پيشرفته بحث و گفتوگوي زيادي درباره آن داشتهاند و چون خود بهترين نوعش را دارند، وقتي ديگران آن را مينويسند، ديگر برايشان جاذبهاي ندارد.
او همچنين با اشاره به ضعف وقايع داستاني و سبك آنها، اين موضوع را از ديگر دلايل مورد توجه نگرفتن ادبيات ما در خارج از كشور ذكر كرد
دستغيب در عين حال معتقد است كه زبان فارسي و مهجور بودن آن نميتواند دليلي موجه براي استقبال نشدن از ترجمهها و جهاني نشدن ادبيات ما باشد.
ترجمهي دم دستي آثار و استقبال نشدن از آنها
علياصغر شيرزادي نيز به گزينش اشتباه آثار اشاره كرد و گفت: آثاري كه از ادبيات ما ترجمه ميشوند و با استقبال چنداني مواجه نميشوند، آثاري هستند كه در كشور خودمان جا باز نكردهاند.
وي تصريح كرد: وقتي آثار ترجمهشده در كشور ما جا باز نكردهاند، چگونه با ترجمه دم دستي ميتوانند در كشورهاي ديگر جا باز كنند و با استقبال مواجه شوند؟
او با بيان اين مطلب كه در ترجمه آثار بايد به قوت اثر توجه داشت، گفت: اگر اثري قوت كافي داشته باشد، مهم نيست كه به چه زباني نوشته شود. اين حرف مقبول نيست كه چون زبان ما فارسي و مهجور است، ترجمه آثارمان با استقبال مواجه نميشوند.
شيرزادي افزود: در اينجا غالباً آثار نويسندهاي، ولو اينكه درجه اول باشد و كيفيت آثارش خوب هم باشد، ترجمه نميشود. درواقع با اين مسأله سليقهيي برخورد ميكنند. نميدانم پشت اين جريان چيست، اما بدبين هم نيستم. با توجه به شواهد، متأسفانه در اين زمان، دوباره با ذهنيت باندي برخورد ميشود. البته اين بحث درباره ترجمه آثار نويسندگاني چون احمد محمود و محمود دولتآبادي و چند نفر ديگر صدق نميكند.
ادبياتمان ابتدايي است؛ مانده تا جهاني شود
نجف دريابندري اما به كيفيت پايين آثار ترجمهشده اشاره كرد و گفت: آثاري كه از ما ترجمه شدهاند، با استقبال زيادي مواجه نميشوند؛ چراكه ادبياتمان هنوز ابتدايي است.
او تاكيد كرد: عقيدهام اين است كه ادبيات ما بسيار ابتدايي است و مانده تا جهاني شود. نبايد فراموش كرد كه رمان در ايران حدود 40 ، 50 سال است كه نوشتنش باب شده و آثاري كه نوشته شده، ادبيات قابل توجهي نبوده است.
به گفته اين مترجم، آثاري كه از ما ترجمه شده، قدري خوانده ميشوند، اما بسياري از ترجمهها هم خوانده نميشوند.
وي در عين حال يادآور شد: معتقد نيستم كه چون ترجمه آثار بد بوده، آثار ايراني مورد توجه قرار نگرفتهاند؛ ممكن است ترجمه خوب، بد يا متوسط باشد، اما اين دليل استقبال نكردن نيست؛ بلكه كيفيت رمان و مساله نوشتن و نويسنده اهميت دارد.
ترجمههاي رابطهيي، سانسور و استقبال نشدن از آثارمان
بهگفته جمال ميرصادقي، اكثر آثاري كه از ادبيات ايران در جهان ترجمه شده، بيشتر جنبه رابطهيي داشته و اثري از نويسنده دست چندم است كه نماينده مناسبي براي ادبيات ما نميتواند باشد.
وي با اشاره به «بوف كور» به عنوان تنها رماني از ادبيات ما كه به زبانهاي گوناگوني ترجمه شده است، آنرا يك استثنا در ادبياتمان دانست و ادامه داد: اين رمان تنها رماني از ماست كه جنبه جهاني يافته است؛ زيرا در زمينهاي رفته كه تنها خصوصيت ملي را ندارد، بلكه بسياري از خصوصيات ديگر را كه يك رمان بايد دارا باشد، دارد.
او تصريح كرد: ادبيات، اول بايد ولايتي و بعد، ايالتي باشد؛ يعني ابتدا بايد در خود كشور مورد استقبال قرار گيرد، بعد جهاني شود. نمونه اين موضوع، ادبيات آمريكاي لاتين است كه ابتدا در آنجا مورد توجه قرار گرفت، سپس جهاني شد.
اين داستاننويس در عين حال اعتقاد دارد كه ما در زمينه داستان كوتاه توانستيم توجه جهان را جلب كنيم. بسياري از داستان كوتاههاي ما كه ترجمه شده، با استقبال جهاني هم مواجه شدهاند؛ زيرا داستانهاي كوتاهمان حدي از تعالي را در خود دارند.
وي گفت: نبايد انتظار داشته باشيم كه ادبيات ما به اين زوديها جهاني شود؛ زيرا ما هنوز به اندازه ادبيات خيلي از جاهاي ديگر پيشرفت نداشتهايم. ادبيات ما وقتي با اين حد از سانسور مواجه است، طبيعي است كه جهان از آن استقبال نكند.
تبادل فرهنگي نداريم
مهدي غبرايي اعتقاد دارد: اگر ادبيات كشورهايي جهاني شده است، بهدليل تبادل فرهنگي آنها با ديگر كشورهاست، ولي ما كه تجربه اندكي در اين عرصه داريم، چگونه با اين تجربه اندك و امكاناتي كه در اختيار فارسيزبانان نيست، انتظار داريم آثاري كه از ادبيات ما اخيرا ترجمه ميشود، با استقبال غربيها مواجه شود؟!
وي افزود: قبلا فكر ميكرديم كه اگر روابط آزاد با بعضي كشورهاي فارسيزبان كه با دخل و تصرفهايي فارسي مينويسند بيابيم، ميتوانيم استفاده بيشتري برده و ادبياتمان را مطرح كنيم و آثارمان در آنجا خوانده خواهند شد؛ ولي در سالهاي اخير شاهد بوديم كه با بيشتر شدن ارتباط، حتا يكصد نسخه از كتابهايي كه منتشر شده، در آنجا خوانده نميشود.
غبرايي در عين حال به آينده ادبيات فارسي اميدوار است و باور دارد كه امروز كارهايي در زمينه ادبيات ميشود.
بهگمان او، ما در زمينه داستان كوتاه، از خيلي جاها كم و كسري نداريم؛ ولي براي جهاني شدن هنوز بايد روي رمانمان كار كنيم.
پاسخ خوانندگان اينجا را بدهيم هنر كردهايم
اما بهباور عبدالله كوثري، ادبيات ما ادبيات خوبي است؛ ولي چرا بايد ما جهاني شويم؟ اگر بتوانيم پاسخ خوانندگان اينجا را بدهيم، هنر كردهايم.
وي در عين حال اعتقاد دارد: جهاني شدن چيز آگاهانهاي نيست كه مرحله خاصي از زندگي هنري كسي باشد. هيچ نويسندهاي به جهاني شدن فكر نميكند. نويسنده و شاعر كار خود را ميكنند و در مرحلهاي، جهان يا بخشي از جهان، از او و آثارش استقبال ميكنند و در سطح بينالمللي شناخته ميشود.
او گفت: قول ميدهم كه شاعر و نويسنده وقتي نتواند با ملت خود ارتباط برقرار كند، شعرش نهتنها جهاني نميشود، بلكه كوچهيي هم نخواهد شد.
وي با اشاره به نويسندگاني چون ماريو وارگاس يوسا، كارلوس فوئنتس، خورخه لوييس بورخس و گابريل گارسيا ماركز، بهعنوان نويسندگاني كه كارهاي تازه و ماندگاري در ادبيات جهان انجام دادهاند، يادآوري كرد: كداميك از نويسندگان ما غير از صادق هدايت، آنهم در «بوف كور»، توانستهاند كاري را كه غربيها انجام دادهاند، انجام دهند؟
مهجور بودن زبان فارسي
محمدرحيم اخوت نيز ترجمهي صرف چند اثر را دليل جهاني شدن ملتي نميداند.
وي افزود: جهاني شدن ادبيات، تابع جهاني شدن يك زبان است. ادبيات معاصر فارسي وقتي ميتواند جهاني شود كه زبان فارسي در جهان جايي داشته باشد؛ اين هم به عوامل متعدد و پيچيدهاي بستگي دارد.
اين داستاننويس تصريح كرد: اينكه ما بياييم خودمان آثاري را از فارسي به يك زبان دوم، مثلا انگليسي يا فرانسه، ترجمه كنيم، ادبيات ما را جهاني نميكند؛ چون آن زبان، زبان دوم مترجم است و هيچ مترجمي نميتواند در زبان دوم، اثر خوب و ارزشمندي توليد كند. بنابراين آثار خوانده نميشوند و مورد استقبال قرار نميگيرند. فقط به اين درد ميخورند كه ما هم دلمان را خوش كنيم كه آثارمان "ترجمه" شده است.
به باور وي، محدوديتهاي زبان فارسي در جهاني نشدن ادبيات ما نقش اصلي را داشته است؛ اما نبايد تصور كنيم كه زبان فارسي فينفسه ظرفيت جهاني شدن را ندارد.
انتهاي پيام
نظرات