گزارش كامل نخستين روز همايش بررسي عكاسي هنري و معاصر ايران و نمايشگاه پنجرههاي نقرهيي
همايش بررسي عكاسي هنري و معاصر ايران عصر روز دوشنبه 12 تيرماه، در موزهي هنرهاي معاصر تهران آغاز شد.
به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، روز گذشته با سخنراني بيژن بنياحمد، فرهاد فخريان و فرشيد آذرنگ، همايش يادشده آغاز بهكار كرد.
بنياحمد از رابطهي روانشناسي و عكاسي، فخريان مقايسهي دانش عكاسي معاصر ايران و دنيا و آذرنگ از سونتاگ، بنيامين و بارت سخن گفتند.
معرفي سخنرانان اين همايش با سن و سالشان شروع ميشد تا به تعداد آثار مكتوب و نمايشگاههاي برپا شده شان ميرسيد.
نبياحمد هنرمند عكاس، پژوهشگر و متولد 1315- باتاكيد بر مخالفت با واژهي "عكس" گفت كه آنچه كه در پياله، آب و يا آيينه ميبينيم عكس است، چرا كه چپ راستشان جابهجاست؛ وي سپس واژهي "نگاره" را براي معني فتوگرافي - نگاشتن با نور - پيشنهاد كرد.
او از رابطهي روانشناسي و عكس كه از بدو اختراع عكاسي آغاز شده سخن گفت و اضافه كرد: شروع عكاسي بسياري از كارهاي روانشناسي را آسان كرد، براي نشان دادن بازتابهاي گوناگون "جسمي - رواني" و عكسالعملهاي افراد هنگام آزمايش تنها راه ثبت آنها عكس و بعد فيلم شد. سنديت گفته يا آزمايشي زماني بيشتر قابل مطالعه و قبول بود كه وسيلهي عكس ثبت شده باشد. عكاسي هم پس از پيدايش شروع به گسترش فعاليت خود در حيطههاي مختلف چون اجتماعي، جغرافي، هنري، ثبت و ضبط و غيره شد.
به گمان وي رابطهي روانشناسي و عكاسي را ميتوان عميقتر دانست و اگر از مقولهي ثبت و ضبط تنها خارج بشويم ميبينيم خواسته يا ناخواسته يكي مكمل ديگري و اثرات قابل ملموسي نهفته دارند. در هر قسمت عكاسي بهجز كپيبرداري و عكسبرداري مستند پليسي اگر از دانش روانشناختي استفاده شود اثر عكس بسيار بيشتر خواهد بود.
بني احمد گفت: اگر عكاسي را موضوع مطالعه و بررسي خود بدانيم چنين ميشود: چيزي را ميبينيم - حس بينايي ما تحريك ميشود، احساسي پيدا ميشود، آنرا بهوسيلهي دوربين ضبط ميكنيم. تا اينجا ابتداي يك پديده يا پروسهي "فيزيكي - روانشناسي" همينطور در نقاشي، مجسمهسازي يا هنرهاي تجسمي ديگر.
حالا ممكن است گفته شود كارهاي هنري تخيلي كه در نقاشي - عكاسي - گرافيك وغيره پديد ميآيند چگونه هستند يعني آنچه كه از تخيلات تراوش ميكنند بدون اثرگذاري حسي اوليه فقط از نوعي عكاسي صحبت ميكنيم كه كمي از چهارچوب عكاسي معمولي به دور است.
او با بيان اينكه عكاسي زماني خلاق وهنري شناخته ميشود كه در كمال وضوح و سادگي جنبهي تاثيرگذاري در بيننده را داشته باشد اضافه كرد، لحظههايي كه عكاسي توانايي ديدن و شناخت آنها را داشته وتوانسته ثبت كند، ديگران را نيز در بازبيني به فكر و تامل و شايد هم تحسين وادار كند. تا چه حد ميتوان توانا بود و اين ذهنيت محرك را به بيننده القا كرد، باز بايد از علم روانشناسي بهره گرفت.
بنياحمد كه تحصيلاتش را در زمينهي روانشناسي در آلمان كسب كرده است، توضيح داد كه در روانشناسي آكادميك رشتهاي بهنام "قوانين بصري" وجود دارد كه بررسي ميكند چگونه چشم ميبيند و چه خطاهايي مرتكب ميشود. حالات رواني شخص هنگام ديدن چيزي تا چه حد تاثير در ثبت آن روي مغز دارد عيني برداشتها چگونه هستند.
ادامه بحث بنياحمد در نخستين روز همايش دربارهي روانشناسي نور و رنگ بود.
وي گفت: تاثير نور، رنگ، زمان ديدن، اندازهها، خطوط و سطوح، حركت، عمق، محيط و حتا صداهاي گوناگون هنگام مشاهده تمام اينها فقط اعضاي حسي ما را تحريك نميكنند، بلكه روان ما هم كه اصل جدا ناپذير يك كل ميباشد حساستر از كامپيوتر عمل كرده و پاسخ ميدهد.
او افزود: شناخت رنگها و تاثيرشان، انتخاب نور مناسب، تركيببنديهاي اصولي، حركت و تناسبها از ابزار اوليهي بهتر نشان دادن به حساب ميآيند.
وي سپس به نمونهي ديگري اشاره كرد كه هر انساني مطابق روحيهي خود تمايل بهرنگي يا دوري جستن از آنرا به تنهايي يا با ديگر رنگها پيدا ميكند؛ البته اگر كوررنگي نداشته باشد.
به اعتقاد او، انتخاب زيباترين رنگ و زشتترين رنگ از خصوصيات ماندني خلق و خوي انسان نيست بلكه با گذشت عمر مثل فصلهاي سال تغيير ميكنند بدين ترتيب با بالا رفتن سن بيشتر و بيشتر آدمي از رنگهاي اصلي و شفاف دوري ميگيرد و به طرف رنگهاي مخلوط ميرود.
بنياحمد گفت: پرسپكتيو در عكاسي ركن اصلي تركيببندي بهحساب ميآيد و خود تركيببندي از ستون مهم عكاسي است كه كمتر در كارها به آن توجه ميشود. عكس سطحي است از چهار ضلع - طول و عرض و عكاس خوب كسي است كه بتواند در اين شكل هندسي مسطح عمق را هم بهوجود آورد.
او اضافه كرد: چهرهنگاري در عكاسي يعني روانشناختي شخص. وضع ظاهري هر جسم با موقعيتهاي نورپردازي قابل تغيير ميباشد حتا زمان تابش نور احساسات ديگري را به دنبال دارد و با در نظر گرفتن تمام اين اصول هر بيننده بنا به مقتضيات روحي و رواني خود و تجربيات واندوختهها برداشت ويژهاي دارد وادراكات هميشه يكسان نيستند.
وي تاكيد كرد كه كاش بينندههاي نمايشگاهها حداقل يك زمينهي دانش هنري داشتند؛ چه رسد به گالريدارها وگالريها كه هر روز مثل قارچ از زمين بيرون ميآيند و شناخت هنري لازم را ندارند. كمترين دليلش بر پا كردن هر هفته يك نمايشگاه در حدود 80 گالري در تهران است كه معضل مهم جامعهي هنري ما به حساب ميآيد.
اين مدرس دانشگاه تصريح كرد كه رشتههاي عكاسي مطابق موضوعات خود كاربردهاي ويژهاي ارايه ميدهند عكاسي تبليغ، صنعتي، رپورتاژهاي خبري، چهرهنگاري، معماري، مستند، طبيعت بيجان، انتزاعي و تجربي و غيره هر كدام با زير بناي روانشناسي ساخته و خلق ميشوند و هميشه تاكيد داريم خواستهها و منظور خود را بهتر وسيلهي يك يا چند عكس بيان كنيم. از آنجا كه هر بيننده محفوظات ذهني ديگري دارد و احساسات و تجربههاي گوناگوني را انباشته سليقه و برداشتها نيز متغير خواند بود. اما گاهي عكسي يا اثري مورد قبول همهگان قرار ميگيرد و يا بنا به مقتضيات روز رد ميشود.
بهزعم وي چند اصل در بنا نهادن اثر هنري هميشه مستحكم و پابرجا بوده و اگر زماني هم پذيرفته نشد ماهيت خود را از دست نخواهد داد و آن نيروي خلاق و تجربهي كافي و يكتا بودن آن اثر است. كه با شيوهاي جديد و كارآمد عرضه شده باشد.
بنياحمد بهعنوان نمونه به كارهاي اوليهي امپرسيونيستها، كارشناسان هنري فرانسوي آن زمان اشاره كرد كه اين شيوه از نقاشي را قبول نكردند و هيچ گالري حاضر به برپايي آن آثار نشد و اولين قدم براي ارايهي كارها را عكاس معروف هنردوست و هنرشناس پاريسي "نادار" برداشت و آتليهي خود را در اختيار آنان گذاشت؛ حالا بعد از سالها آن كارها سرمايه و زينت موزههاي بزرگ دنيا شدهاند و قيمتهاي چند ميليون دلاري پيدا كردهاند.
وي تشريح كرد كه رسيدن به چنين هدفي گذشته از استعداد ذاتي بهكار گيري نيروي خلاق، پشتكار و تمرين مستمر وجه مشخصهي موفقيت هنرمندان متمايز است كه اصالت هنر را نيز حفظ كردهاند. اصالت و پاكي هنر متاسفانه درجامعهي ما جايگاهي ندارد و تقليد از ديگران به جهت تنبلي ذاتي همهگير است. شيوهي كار به اصطلاح هنرمندان مختص به خودشان نيست يا بهتر بگوييم دستمايهي هنرمندان يكسان و كپي شده به نظر ميآيند.
به گزارش ايسنا، فرهاد فخريان هم مدرس عكاسي متولد 1341 با موضوع مقايسه دانش عكاسي ايران و جهان و در سخناني تاكيد داشت از سه چيز مطلقا پرهيز دارد كه اول كسي، چيزي يا نهادي يا تخطئه نكند؛ دوم آنكه كسي چيزي يا نهادي - مخصوصا موزهي هنرهاي معاصر - را تطهير و همچنين خود را بهعنوان دانشمند يا كارشناس معرفي نكند.
فخريان گفت بيش از 20 سال از افتتاح رشتهي عكاسي در ايران ميگذرد و اما شناخته و بروز پيدا نكرده كه بخش عمدهاش به خود ما بر ميگردد.
او با اشاره به نقدهايي كه به نمايشگاه برپا شده در موزهي هنرهاي معاصر وارد شده گفت، بهخاطر آنكه فرهنگمان شفاهي است نقدها در محافل دوستانه بهصورت نق زدنهايي مطرح ميشود؛ اما ايرادش بهخود ما بهعنوان جامعهي فرهيخته برميگردد.
وي سپس با اشاره به مقايسهي ميان آنچه در دنياي هنر و عكاسي غرب بهعنوان سرمشق عكاسي، رخ داده با آنچه كه خود ما بهعنوان دانش مدون در مملكت ايران با آن مواجهايم اشاره كرد.
وي سپس از فقر منابع مكتوب و نيز كتابها مقالات و نشرياتي كه در زمينهي تئوري عكاسي منتشر شده ياد كرد و با اشاره به نقاط ضعف در ترجمهي مفهوم برخي از آنان نتيجه گرفت كه يا همان اندك منابع مكتوب منتشر شده را متوجه نشده و درك نكرديم و يانسبت به آن بيتوجه و اهميت بودهايم و يا اساسا آنها را مطالعه نكردهايم. اشارهي او به كتابي بود كه سال گذشته توسط يكي از مراجع دانشگاهي منتشر شده و نيز مقدمهي كه در كتاب ماه هنر ويژهي عكاسي آمده است.
فخريان از نظريهي مرگ مولف كه از انديشههاي فوكو سرچشمه ميگيرد ياد كرد و گفت: اين نظريه دريچهاي را براي عكاسان باز ميكند كه ميتوانند تجربههاي تاريخي و فلسفي را در تجربههاي عكاسانهشان وارد كنند.
بهزعم وي تفاوت اساسي ميان عكاس هنرمند هنرمندي كه از عكس استفاده ميكند، وجود دارد.
فرشيد آذرنگ هم فوق ليسانس عكاسي و متولد 1351 معرفي شد.
پس از خواندن بيوگرافي وي حاضران به استراحت دعوت شدند.
سپس آذرنگ بهخاطر كمبود وقت گفت كه از سونتاك و بنيامين ميگذرد و دربارهي بارت ميگويد، چرا كه بارت امروزيتر است.
وي با يادآوري اينكه هيچ يك از اين سه نفر عكاس نبودهاند، گفت وجه مشترك مهمتر و جديترشان اين بود كه هيچ يك عكاسي را هنر قلمداد نميكردند.
آذرنگ گفت: بنيامين با طرح مساله هاله، عكاسي و فيلم را دچار استحاله كرد و سونتاك عكاسي را عنصر فرهنگي تلقي و بارت نيز دربارهي خوانش و بيننده عكاسي بحث ميكند.
او به دو مقاله بنيامين اشاره كرد و گفت: اهميت وي از اين جهت است كه عكاسي را از يك منظر فلسفي مورد بررسي و نقد قرار ميدهد؛ عكاسي صرفا يك كالاي زيبايي شناسانه نيست، بلكه اضافه كردن آگاهي طبقاتي است و در مقالاتش به فاصلهي طبقاتي كه منجر به فاصلهي آگاهي ميشود اشاره و تاكيد دارد.
وي پيش درآمد آئورا را خواند و اضافه كرد: ايرادهايي را منتقدان به نظرات بنيامين وارد ميدانستند. بنيامين تحت تاثير برشت بوده واين هم انتقاداتي را برميانگيخت.
آذرنگ تاكيد كرد كه حسن نيست همه چيز را به ساحت روزمره تقليل دهيم؛ توانايي هنرمند در خلق هنر نيست بلكه توانايي او در تكثير هنر است. اين خصيصه به تحميق تودهها منجر ميشود.
وي سپس از استحالهي فرم به رسانه سخن گفت و به تفضيل به نظريههاي سونتاك، بنيامين و بارت پرداخت.
بنا بر اين گزارش، در ادامه اين همايش ميزگردي با عنوان عكاسي هنري ايران ونمايشگاه پنجرههاي نقرهيي برگزار شد.
افشين شاهرودي متولد 1328 مهرداد نجمآبادي متولد 1338 و شهريار توكلي متولد 1348، حاضران در اين نشست با رياست حميد سوري – دبير همايش – بودند.
سوري از هر سه عكاس حاضر دربارهي عكاسي هنري، ابداعي، خلاقه پرسيد.
شاهرودي گفت كه عبارت عكاسي خلاقه و ابداعي جاي ابهام دارد. اگر قايل هستيم كه عكاسي هنر است پس در ذاتش ابداع و خلاقيت وجود دارد.
او گفت به عكاسي هنري كه در مقابل آن عكاسي غيرهنري باشد اعتقادي ندارد و سوري توضيح داد كه منظورش صفت توصيفي بوده نه تعييني؛ صفت هنري براي عكاسي توصيفي است كه نوع آنرا مشخص ميكند.
شاهرودي تاكيد كرد كه بحث عكاسي خلاقانه با اسم بردن بهعنوان نوعي از عكاسي و اطلاق "عكاسي خلاق" بهنوعي از عكاسي زير سوال است و بيمعناست.
نجمآبادي هم گفت، ناگزيريم كه عكاسي را بر مبناي درست يا غلط بخوانيم، نميتوانيم روشها و سبكها را كه نوعي نامگذاري و ارزشگذاري كنيم.
او در بين گفتههايش به تكرار مخالفتش را با شكل برپايي نمايشگاه پنجرههاي نقرهيي بيان ميكرد و سوري تاكيد داشت كه در سوال ديگري در اين باره از او ميپرسد.
توكلي در اين نشست اظهار كرد كه اساس تمايز كاركرد عكاسي هنري با ساير هنرها اشتباه است و خلاقيت در همهي ژانرها اتفاق ميافتد.
او باگفتههاي شاهرودي موافق بود و به نمونه عكسهاي منتشر شده در شمارهي اخير "عكاسي خلاق" اشاره كرد كه به زعم او آن عكسهاي علمي كاركردهاي واقعي دارند.
به گمان توكلي ترسيم محدودههاي شخصي با تفكيك ژانرها ما را درگير مسائل سطحي ميكند و ترجيح داد كه ترجمهاش نكنيم و تاكيد بر ابداعي بودن داشته باشيم.
شاهرودي اضافه كرد اگر هم با مسامحه بپذيريم، نمايشگاه دليل بزرگي است كه آنرا رد كند .
به گزارش ايسنا، نجمآبادي گفت چرا بايد از چيزهايي در عكاسي بگذريم. نميتوانيم از فلسفه آنچه كه داريم جدا شويم.
عكاسي يا هنر آنچه را كه ميراث براي ما گذاشته، با ماست و نگاه بومي تزريق شدني نيست.
توكلي ادامه داد كه خلاق بودن يا هنرمند بودن منافاتي با هم ندارد كه بخواهيم در حوزههاي مفهومي جايگزين كنيم، مشكل ما ريشهيي تر است؛ چرا كه ما اساسا با عكاسي خلاق مشكل داريم، تعريفي هم نداريم بعد ميخواهيم قواعد ديگر را به آن تعميم دهيم. وي به فراخوانهاي نمايشگاههاي عكس ارجاع داد.
او چاپ يكسان عكسها را ضربه زننده به عكاسي خلاقه دانست.
شاهرودي تاكيد كرد كه فاين آرت را معادل عكاسي خلاق نميداند بلكه معادل ترجمه تحتالفظي كريتي فتوگرافي است.
وي افزود اين شكل از عكاسي سردرگم است، گاهي جرقههاي موفقي ديديم اما در سطح همانها باقي ماند.
نجمآبادي هم تصريح كرد: عكاس ايراني در شكل وسيع آن سياست مشخصي درباره برپايي نمايشگاهها ندارد و به خاطر آنكه عكاسان خوشاخلاق هم نپرند برگزار كنندهگان از هر چمن گلي را ميچينند.
و سرانجام از اين مكان استثنايي در دنيا - موزهي هنرهاي معاصر تهران - بد استفاده ميكنيم.
به گمان او مديريتي كه بودجه ندارد هم مقصر نيست.
توكلي تصريح كرد كه جريان عكاسي ( عكاسي خلاق) مثل بهمن راهش را ادامه ميدهد، مثل نوجواني كه تازه دارد قواعد بزرگها را ياد ميگيرد پر از پرخاش، جنجال و شانتاژ و ... است.
او در عين حال گفت: بزرگترين فقدان در مقولهي عكاسي هنري اين است كه جايي ثبت نميشود.
سوري سرانجام نظر حاضران را دربارهي نمايشگاه پنجرههاي نقرهيي پرسيد.
شاهرودي گفت: نمايشگاه انتقادات متعددي دارد، اما براي دستاندركاران نمايشگاه بهعنوان افراد بيغرض و دلسوز عكاسي احترام قايل است.
وي توضيح داد كه عنوان در جاهاي مختلف با هم متفاوت است توقع ايجاد ميكند و پيشداوريهايي را در شي دارد كه كه با جوابها از نمايشگاه يكي نيست. دوم آنكه نصف يا بيش از نمايشگاه، عكسهايي تشكل ميدهد كه بارها و بارها و بارها آنها را بر ديوار همين موزه ديدهايم.
شاهرودي افزود مگر چقدر از دغدغهي عكاسي ما عكاسي جنگ و انقلاب است؛ بخشي از عكاسي و دورهاي درخشان وموفق است؛ اما معاصر نيست. از طرفي، كارهايي از عكاسي ميبينيم كه حضور چنداني در عكاسي امروز ندارند، جايي براي آنها پيدا نميكنم. در مقابل خيلي از نگاههاي مشخص و مستقل در نمايشگاه نيست.
وي يادآوري كرد كه شكلهايي از آثار عكاسي را ميبينيم كه دهها سال است كلاسيك شدهاند؛ اشارهي وي به نمونهي پرترههاي ارايه شده در موزه بود.
نجمآبادي با تاييد گفتههاي شاهرودي گفت: ضروري است كه يكي دو گالري موزه به نمايشگاه دايمي عكس تبديل شود. عكاسي ما جاي شناخت زيادي دارد و قوي است، اگر درست چيده و ديده شود.
او به همسانسازيها انتقاد كرد و گفت بخش عكاسي قاجار خوب است اما جاي عكاسي قاجار در موزهي هنرهاي معاصر نيست.
وي با انتقاد از چگونگي نمايش آلبوم قاجار گفت كه بهعنوان بينندهي نمايشگاه نميتوانم هر هفته به نمايشگاه بيايد تا اين آلبوم ورق بخورد و بقيهي صفحات را ببيند.
او به رفتار و كردار كساني كه در موزه گالريداري ميكنند نيز انتقاد كرد و گفت: گويا گالريدار نميداند در موزه نبايد بلند حرف زد و در عين حال گفت تمام اين اتفاق مبارك است اما بايد با قاعده باشد.
توكلي هم با تاييد گفتههاي شاهرودي و نجمآبادي افزود: مشكل اصلي در كليگويي و ميل به هواي همديگر را داشتن است كه نتيجه آن همين تفرق نمايشگاه است.
به گمان وي تمامي سرفصلهايي كه در نمايشگاه ديديم، ميتوانست با دبير جداگانه به نمايشگاهي بهياد ماندني تبديل شود.
بنا بر اين گزارش همايش يادشده عصر امروز سه شنبه 13تيرماه، با سخنراني رضا شيخ با عنوان "نقش عكس در تكوين هويت ملي در دورهي قاجار" و محمدرضا طهماسبپور با عنوان "زمانهي زندگي و آثار آقارضا عكاسباشي، عبدالله قاجار و آنتوان سوريوگين" و نيز ميزگردي دربارهي عكاسي معاصر ايران و نمايشگاه با حضور محسن راستاني، محمد ستاري، حسن سربخشيان و فرزاد هاشمي ادامه مييابد.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات