بهرام زند با حضور در ايسنا در گفتوگويي با خبرنگاران سرويس تلويزيون اين خبرگزاري دربارهي كيفيت ترجمه و دوبلهي فيلمها، معيارهاي يك دوبله خوب و خاطرات خود سخن گفت كه بخش نخست آن روز گذشته و بقيه آن امروز در ايسنا منتشر شد.
بهرام زند مدير دوبلاژ و دوبلور قديمي فيلمهاي مطرح سينماي جهان است كه تلويزيون بسياري از آنها را به نمايش گذاشته است. او به جاي هنرپيشگان مطرحي چون رابرت دنيرو، ژان رنو، بروس ويليس، جرمي برد، مل گيبسون همچنين شخصيتهاي محبوب تلويزيوني همچون «ناوارو» و «شرلوك هلمز» صحبت كرده است.
ايسنا: كداميك از كارهاي خود را بيشتر دوست داريد؟
بهرام زند: برخي از قسمتهاي شرلوكهلمز كه به جاي «جرمي برد» حرف ميزدم، خيلي جالب شده است. بعضي از استالونههايي كه گفتم خوب شده است. بروس ويليس را در «اشك خورشيد» پسنديدم. ملگيبسون از جمله هنرپيشههايي است كه راحت با او ارتباط برقرار ميكنم. مثلا در فيلمهاي ميهنپرست و شجاعدل حتي قرار بود كه مصايب مسيح را كار كنم، ولي به علت همزماني با دوبله ايراني «بشارت منجي» امكانپذير نشد.
البته انتخاب يكي از كارهايم برايم سخت است و البته آن قدر از خود راضي نيستم كه همهي كارهاي خود را بپسندم.
ايسنا: از خاطرات دوبلهي كارهايتان بگويد؟
زند: بازيگران سريال شرلوك هلمز هنرپيشهي تئاتر انگليس بودند و داستان آن به 180 سال پيش انگليس برميگردد و ديالوگهاي فاخري داشتند و پس جملهبندي گويش اينها بايد فرق ميكرد، يعني خود من فكر كردم جاي شرلوك هلمز چه كسي حرف بزند كه اين فخامت را داشته باشد. چون روي ديالوگ آن خيلي كار كردم و با توجه به نزديك بودن هجاهاي انگليسي و فارسي انگار اينها دارند با آن آقايي گفتاري كه در 180 سال انگليس وجود دارد، فارسي حرف ميزنند. اين موجب شد كه سريال موفقي شود، حتي من كادويي داشتم از طرف انجمن دوستداران شرلوك هلمز از انگليس كه با دو كتاب از دوبلهي اين اثر تقدير كرده بودند.
زند: در هيچ كدام از كارهايم بهرام زند نبودم. در سريال ناوارد «ناوارد» شدم. آدمي كه غر ميزند. پايين و خفه حرف ميزند، حتي در هنگام شوخي هم خيلي جدي است. خود اصل فيلم ديالوگهاي مستهجني دارند. مثلا هنگامي كه ميخواهد بگويد افراد داخل اتاقم بيايند، ناوارو ميگويد «قاتلها به صف». من روي ديالوگهاي آن خيلي كار كردم تا قابل پخش شود. مثلا يكي از افراد او دنبال زنهايي است كه به ادارهي پليس ميآيند، ديگري خانواده دوست است، فرد ديگري مشروب را ترك كرده است. ولي هنوز جشمش به دنبال مشروب است، اون يكي دنبال پست و مقام است، اون يكي خيلي خجالتي است و ميخواهد ازدواج كند و هنوز فقط با مادرش صحبت ميكند. پيدا كردن اين فضاها و بعد نوشتن ديالوگ روانشناسي براي هر كدام از آنها مهم است.
زند: براي دوبلهي «جنگجويان كوهستان» تنها يك خلاصه داستان داشتم كه يك هفته طول كشيد تا اين خلاصه داستان را روي ميميك صورت بازيگران بگذارم و ديالوگها را بنويسم، بعدا سريالهاي بزرگ فارسي مثل امام علي (ع) ، پهلوانان نميميرند، بزرگي آنجلس، بشارت منجي،ملاصدرا، بافته هاي رنج را كار كردم و همين كارها باعث مريضي من شد و من دو سال كار نكردم؛ چون هر كدام از سريالها بيش از صد هنرپيشه، گوينده، شخصيتهاي مختلف سر و كار داشتم، خيلي از هنرپيشهها دوست داشتند جاي خود صحبت كنند و از من ناراحت شدند. چون راجع به كار با هيچ كس رودربايستي ندارم و مجموعهي اين مسايل خيلي اذيتم كرد.
ايسنا: از دوبله سريال ملاصدرا بگوييد؟
زند: قبل از اين كه سريال ملاصدرا ساخته شود، آقاي فتحي به من گفت كه ميخواهم با لهجه دوبله شود. چون شاه عباس به شهرهاي مختلفي ميرود. من به او گفتم اين كار امكانپذير است، ولي خيلي صدمه دارد. حالا اگر موفق نبود، مربوط به لهجهها نميشد، چون استادان اين لهجهها را آوردم و شش ماه كار كرديم. خيلي لهجهها نزديك شد ولي خيلي نزديك به لهجههاي مردم آن منطقه شد. ولي به خاطر اين كه ايشان در اين كار تاريخي و به وقايع مختلف تاريخ چنگ زده بود يك مقداري اينها گسيخته و قوام داستان از قسمت 20 به بعد به وجود آمد. ولي پهلوانان نميميرند فتحي موفق بود. چون داستان كشش داشت و بدون اين كه ما لاتي و لمپني صحبت كنيم، سعي كردم حق پهلواني را رعايت كنيم.
ايسنا: چه چيزي در دوبله شما را اذيت ميكند؟
زند: خيلي از كساني كه در دوبله بودند در قيد حيات نيستند يا به خارج از كشور رفتهاند كه بايد نيروهاي جديد از راه آن وارد شوند و در كنار ما بايد ياد بگيرند نه اين كه قاچاقي كار كنند و در وزارت كار خود را به ثبت برسانند.
ايسنا: در چه موقعيتهايي مجبور شديد به جاي شخصيتي حرف بزنيد كه دوست نداريد؟
زند: اين اتفاق زياد افتاده است و در گويندگي من هم اثر بد گذاشته است و در چنين كارهايي ثانيه شماري كردم كه آن روز تمام شود و من حس كردم كه يك كاري را مانند جرم مرتكب شدهام و اين در گويندگي درست نيست.
ايسنا: در كار دوبله، كار گوينده مقابل چه تاثيري دارد؟
زند: خيلي تاثير دارد. مثلا در «تحليلش كن»، دنيرو و كريستال نقش ضد هم بودند كه البته يك جاهايي با هم هماهنگ ميشدند. ولي همچنان ضديت بين آنها وجود داشت و در گويندگي آن نيز من و آقاي طهماسب با هم كلنجار رفتيم و جنگيديم تا رابطهي اين دو هنرپيشه دربيايد و آن قدر از نظر ديالوگ خيالمان آسوده بود كه راحت به اين جنگ مفيد پرداختم.حرف زدن به جاي هنرپيشهيي مثل دنيرو كه با هر كلمهاي كه گفته است، يك ادا درآورده است با اين كه شيك و با فخامت حرف بزني خيلي فرق ميكند.
ايسنا: كيفيت دوبلههاي انجام شده با تجهيزات ديجيتالي چگونه است؟
زند: در خارج از اين دستگاهها براي دوبله استفاده ميشود و اينجا هم آغاز شده است ولي اصلا جالب نيست. چون بده بستان ميان گويندهها مهم است تا من حرف نقش مقابلم را بشنوم كه چگونه جواب بدهم. اگر قرار است جنگ كنيم اين كار را انجام دهيم و اگر قرار است بگوييم و بخنديم موقع دوبله چنين كنيم تا واقعا بخنديم و شادي طراوت در كار باشد والا يك مشت ديالوگ گفته ميشود كه اگر خندهدار هم باشد خشك از آب در ميآيد و بر بيننده اثر نميگذارد.
ايسنا: ترجمهي فيلمها چه تاثيري بر كيفيت دوبله ميگذارد؟
زند: تعداد مترجمان خوب به تعداد انگشتان يك دست هم نميرسد. شايد به نظر من به سه نفر هم نرسد. ترجمهي خوب، دوبلهي خوب ميآورد. زمان قديم مترجمان خوبي بودند. مترجم بايد فارسي را خوب بلد باشد. در يك جلسهاي كه مترجمان حضور داشتند گفتم ببخشيد، شما انگليسي را خيلي خوب بلد هستيد، دانشگاه تحصيل ميكنيد، خارج هم ميرويد و آن را ميآموزيد ولي چقدر فارسي بلد هستيد؟ آيا همتراز تحصيلات زباني كه در دانشگاههاي آموختهايد مطالعه درباره زبان فارسي هم داشتهايد. محدوده احاطه شما به واژههاي زبان فارسي چقدر است ؟ خيلي از واژهها هنگامي كه در فيلمي استفاه ميشود در فيلم ديگري نبايد استفاده شود چون اثرهاي پليسي، تاريخي، مذهبي، كارآگاهي قديمي، خانوادگي، درام با هم فرق دارد ترجمههاي آنها با هم تفاوت دارد.
ترجمه كارهاي شكسپير را اصلا پيدا نميكنيد. به من 26 فيلم دادند تا كارهاي شكسپير را دوبله كنم. گفتم: دوبلهي تمام آنها موجب تبديل اين فيلمها به كار فلهاي ميشود و آن را بين 4 و 5 نفر كه حداقل يك باريكي از كتابهاي شكسپير را خوانده باشند تقسيم كنيد. شكسپير در جملهاي راجعبه جاهطلبي گفته بود «جز جاهطلبي كه هر لحظه از آن سوي زين فرد ميافتد، مهميزي ندارم كه بر گردهي تدبير خويش بگويم.» اكنون اين نوع جملهبنديها را نداريم و منسوخ شده است، اثرهاي شكسپير كار ديگري است كه من نبايد به خودم اجازه ورود به اين مقوله را بدهم مگر اينكه كتابهاي او را خوانده باشم. الان كساني كه فيلم ترجمه ميكنند، فارسي را بلد نيستند. جملهبندي وكيلي كه در دادگاه حرف ميزند با كسي كه در فيلم تاريخي صحبت ميكند، فرق ميكند. ديالوگ فيلم ژاندارك با فلادلفيا فرق ميكند. كساني كه زبان ميخوانند اين نوع جملهبنديها را بلد نيستند و اين ادبيات را نميدانند، همان جا دوبله صدمه ميخورد. من ديالوگ را به اندازهي اطلاعات كم خود مقداي درست ميكنم و ديگر شادابي خود را براي روز دوبله از دست ميدهم تا دوبلهي با طراوتي انجام دهم. در صورتي كه قديم ادبيات مترجمان خيلي غني بود. يادم است مدرسه ميرفتم آن موقع كتاب را شبي يك ريال اجاره ميدادند، سعي ميكردم 200و 300 صفحه از كتابهاي 500 صفحهاي را شب تا صبح بخوانم تا دو شب بيشتر كتاب دستم نباشد و مجبور نشوم بيش از دو ريال بابت آن بدهم. البته درسم را هم ميخواندم. ياد ميآيد كلاس هشتم بودم كه در خانهيمان آمدند و گفتند شاگرد اول شدي بيا كارنامهات را بگير. كتابهاي زيادي خواندهام تا به خودم اجازه دادم ديالوگ بنويسم.
زند: نصف بيشتر ناواروهاي پخش شده، غيرقابل پخش بوده است، من با ديالوگ آنها را قابل پخش ميكردم، مسؤولان پخش نميفهميدند، بعدا متوجه ميشدند چه اتفاقي افتاده است. نه اين كه دروغ بگويم و به اثر خيانت كنم. بلكه يك جوري ديالوگ را تغيير ميدادم كه فرد عامي كمسواد از فيلم خوشش بيايد. ولي فرد حرفهيي كه فيلم را ميديد، ميفهميد چه اتفاقي افتاده است. ولي كاري ميكردم كه پولي كه از مملكت بابت خريد اين اثر خارج شده است، از بين نرود.
ادامه دارد...
نظرات