ايسنا: آيا تا به حال خواستهايد با صداي خود روي ديگران تاثير بگذاريد؟
بهرام زند: نخواستم. ولي اين اتفاق افتاده است.
چون من هيچوقت صداگذاري نكردهام. مثلا مطلبي كه روزنامهها نوشته بودند اين بود كه بهرام زند هنگام دوبله، «بهرام زند نيست»، بلكه دنيرو و بروس ويليس و مارلون براندو است و الان اگر من بخواهم صدايم را مثلا بمتر و پرطنينتر بكنم و بسازم، سعي كردهام روي ديگران تاثير بگذارم و اگر كسي تحت تاثير قرار گرفته است به خاطر اين است هر چه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند.
ايسنا: پيشنهاد براي بازي هم داشتهايد؟
زند: بله، يكي دو بار در تئاتر بازي كردم. ولي حس كردم انگار كارهايي را مرتكب شدهام. در تئاتري نقش اول را بازي ميكردم و ابوالفضل پورعرب نيز در نقش برادر كوچك من بازي ميكرد. پس از گذشت سالها يكي از دوستانم به من گفت: آقاي پورعرب خيلي سلام رساندند. گفتم: ابوالفضل پورعرب؟ او از كجا من را ميشناسد؟ دوستم گفت در آن تئاتري كه با هم بازي ميكرديد. عكس آن هم هست. گفتم: اين فرد،همان است؟ چون پورعرب در زمان اجراي تئاتر خيلي نوجوان بود. ولي در ميرزاكوچكخان نقش تيمورتاش را بازي كردم و از خودم خيلي بدم آمد.
ايسنا: آيا اين سريال هم جزو كارهاي تحميلي بود؟.
زند: نه
ايسنا: بدتر از آن هم كاري را انجام دادهايد؟
زند: در گويندگي بوده است. مدير دوبلاژ فيلم «دار و دسته نيويوركيها» به من خيلي اصرار كرد كه گويندگي نقش قصاب اين فيلم را بگويم. با ناراحتي رفتم و با ناراحتي گفتم و زجر كشيدم. در صورتي كه هنرپيشهي آن كانديداي اسكار بود. ولي واقعا از نقش بدم آمد و ثانيه شماري ميكردم كه كار تمام شود و نتوانستم با نقش ارتباط برقرار كنم.
ايسنا: سابقه اجرا هم داريد؟
زند: من اجراي يك برنامه به نام «حافظهي برتر» را مرتكب شدم. البته ميگويند كه خيلي موفق بود. حتي كانديداي جايزه هم شد. كار خيلي سختي بود. چون شما بايد سوالاتي را ميخوانديد كه هيچ مناسبتي با هم نداشت و هر كدام از رشتهها اصطلاحات خاص خود را داشت. بعد از آن ديگر اجرا نكردم. چون حس كردم صدا يك مقداري لو ميرود و صداي من را بيننده در هنگام ديدن فيلمي نميپذيرد. ضمن آن كه سازندگان حافظهي برتر در سري بعد برنامه از مجري خانمي استفاده كردند تا مقايسه بين صداي دو مجري مرد بوجود نيايد.
به من ميگفتند كه در هنگام اجرا با اين لحن نگو «زمان صفر» چون شركتكنندگان ميترسند.
ايسنا: فيلمهاي سينمايي را چند روزه دوبله ميكنيد؟
زند: بيشتر فيلمها را دو روزه دوبله ميكنم. البته برخي فيلمها را هم يك روزه كار ميكنم. مثلا حس ششم را يك روزه دوبله كردم. چون ديالوگ بسيار كمي داشت.
يا آناكاندا، شش هنرپيشه و سي صفحه ديالوگ داشت كه ميتوان اين حجم را در يك روز دوبله كرد.
ايسنا: چه كساني صداي بهتر از شما دارند؟
زند: خيليها. به نظر من هر صدايي براي خودش زيبا است. به شرط آن كه درست استفاده شود حتي اگر گويندگان بزرگ به درستي استفاده نشود، دوبله خوبي صورت نميپذيرد. اگر اكنون با محدوديتهاي ديالوگي موجود، ديالوگي بگويد كه به دل بنشيند، كار درستي كردهايد والا اگر اجازه داشته باشم كه هر گونهاي بگويم و لاتي هم بگويم، هنر نيست.
ايسنا: چه صداهايي كم داريم؟
زند: صداهايي را كه از دست دادهايم. مثل صداي خدا بيامرز «مقبلي». صداهاي مردان جوان متمايز نيز كم شده است. چون الان صداهاي جوان خيلي محدود شده است.
صداهاي كارتوني خانمها را بسيار زياد داريم. صداهايي در رديف زهره شكوفنده، مينو غزنوي، مريم شيرازد كه نقشهاي اصلي را ميگويند هم كم داريم و اين تنوع بايد با گويندگيهاي خوب بيشتر شود. چون تنها صداي خوب ملاك نيست. در ضمن زمينه صداهاي خانمهاي مسن بسيار كمبود داريم و آن چه از دست دادهايم ديگر جايگزين نشده است.
ايسنا: آيندهي دوبله را چگونه ميبينيد؟
زند: اگر چند نفري كه كار خوب ارايه ميدهند، ديگر نباشند، نميدانم دوبله چه وضعيتي پيدا ميكند. من متاسفانه آيندهي دوبله را بد ميبينم.
دو سال روي من تحقيق شده است و من را به موسسهاي فقط به خاطر كيفيت كارشان بردهاند كه از لحاظ كيفي افت نكند، به مديران دوبلاژ ديگر هم كه كار را ميدهم در واقع از فيلتر من رد ميشود يعني نظارت داريم كه كار با كيفيت انجام شود.
ايسنا: چقدر گفتن تيزرهاي تبليغاتي بر عدم موفقيت دوبلور فيلمها در برقراري ارتباط با مخاطب تاثير ميگذارد؟
بسيار براي انجام كارهاي تبليغاتي درخواست داشتم ولي حس كردم اگر اين كار را انجام دهم ديگر صداي من روي هنرپيشهها اثر لازم را بر مخاطب نميگذارد.
ممكن است من شش صفحه مونولوگ (تكگفتاري) بگويم و هيچ اثري روي مخاطب نگذارم. ولي يك جمله بگويم كه يك كلمهي آن اثر بگذارد، آن يك كلمه مهم است. اين اتفاق در بعضي از كارها هم در فيلمها و هم در گويندگيها ميافتد، اين همان (آني) است كه وجود دارد و در خيليها نيست.
ايسنا: آيا جايي هست كه صداهاي شما در آن نگهداري شود؟
زند: اگر چنين اتفاقي بيفتد، بسيار خوب است. من يك بار نامهاي برايم آمد كه ميخواستند اين كار را بكنند. من خودم را نميبخشم براي آن كه جواب آن نامه را ندادم. و امروز فكر ميكنم اگر يادگاري از دوبله كه به نظر ميآيد در حال از دست رفتن است، باقي بماند، بد نيست.
ايسنا: آيا پيشنهادي به موزهي سينما براي در نظر گرفتن بخشي به عنوان موزهي صدا،داريد؟
زند: آنها هم بيلطف و بيتوجه شدهاند. از وقتي صدابرداري در سنيما در سر صحنه انجام ميشود، انگار دوبله از بين رفت در صورتي كه خيلي از مردم دوست دارند خيلي صداها را روي هنرپيشههايي بشوند. صداي بروس ويليس و گويندگي متن روي او را بشنويد. تاثير اين دو روي هم چقدر ميتواند باشد. درست است هنرپيشه وقتي كه حرف ميزند حسي از دل گرفته و ماهها براي درآوردن نقش تمرين كرده است ولي خيلي جاها اين صدا نميتواند مناسب باشد. مثلا گويندگي نقش مالكاشتر را به آقاي اسماعيلي دام.
در مراسمي كه آقاي حبيبي بابت بهترين دوبله جايزه ميداد، او از من فقط يك سوال كرد و گفت: «جاي مالكاشتر چه كسي حرف ميزد».
انتهاي پيام
نظرات