/با پيشكسوتان فرهنگ و ادب/ احمدرضا احمدي در آستانه 65 سالگي هم براي كودكان مينويسد «هيچ وقت در فكر اين نبودم كه بخواهم سبك يا مكتبي ايجاد كنم»
احمدرضا احمدي شاعر متولد 1319 كرمان با يك كارنامه ادبي 40 ساله در ديدار اعضاي بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با وي كه در زمره سلسله ديدارهاي گروه فرهنگ و ادب اين خبرگزاري با پيشكسوتان فرهنگ و ادب انجام شد، از شعر، ديروز و امروز كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و دكلمهي شعر گفت.
احمدي در ابتدا با تاكيد براينكه طي سالهاي شاعرياش به فكر ايجاد سبك نبوده و شعريت را از شعر خود بيرون نكشيده است، اظهار داشت: گمانم هيچ هنرمندي با قرار قبلي ننشسته است و فكر كند كه ميخواهد سبك ايجاد كند. كسي كه حرف دل خود را زده و از تجربهاش گفته است، اين خود به سبكي تبديل ميشود و كساني كه نشستهاند و با اعلاميه و شمارهگذاري ميخواهند سبك شعري ايجاد كنند، شكست خوردهاند.
وي اين مساله را محدود به ايران ندانست و خاطرنشان ساخت: حتا در اروپا، در اوج مكتبهاي شعري فرانسه، بعد از مدتي از درون تمام آنها يك حرف درآمد. نميخواهم در اين بحث از كسي نام ببرم، اما هيچ وقت در فكر اين نبودم كه بخواهم سبك يا مكتب ايجاد كنم. حرف دلم را زدهام و به همين دليل احساس ميكنم كه احتمالاً شعرم روي نسل بعد از خودم تأثير گذاشته است. كما اينكه يكي از كارهاي شاعر، تأثيرگذاري بر نسل بعد از خود است.
احمدي دربارهي اين نظر برخي شاعران امروز كه معتقدند شعرشان مخاطب خود را 50 سال ديگر پيدا خواهد كرد، توضيح داد: اين حرفها مد شده است. اين عده ميگفتند در دهه 70 يك جريان شعري را پيدا كردهاند، اما آنرا حتا ادامه ندادند. به خاطر دارم زماني نوري علا جزوه شعري درميآورد كه 500 يا 600 شاعر براي درج در آن اثر ميدادند؛ اما از همان تعداد فقط من و محمدعلي سپانلو ادامه داديم و بقيه رها كردند؛ چون كارشان را جدي نگرفتند.
احمدرضا احمدي عقيده دارد شعر بهانه و درد بزرگ ميخواهد. اين دو، خميرمايهي شعر هستند كه اگر نباشند، شعر تبديل مي شود به جدول كلمات متقاطع با حذف عشق و عاطفه يا بازي كردن كلمات و بهاصطلاح شير يا خط و كلمات را به هوا پرتاب كردن. اينها ميآيند و ميروند و نميمانند. از سويي ديگر، ما در مملكتي زندگي ميكنيم كه به دليل تاريخ ادبيات غني مردم آن بهراحتي هركسي را به عنوان شاعر قبول نميكنند.
او افزود: 64 سال سن دارم و نزديك به 41 سال شعر گفتهام؛ اما احساس ميكنم تازه يكي دو سال است كه شناخته شدهام و كم كم يكي دو بررسي جدي روي شعرم صورت گرفته است و كمي دارد توجه ميشود.
اين شاعر جريانساز معاصر در ادامه درباره اينكه آيا اين بيتوجهي به شعر ميتواند ناشي از غريب بودنش در اجتماع امروز ـ در درون و برون جمع شاعران ـ باشد، گفت: بله، اما من يك غربت مضاعف هم دارم و آن اينكه كسي كه غزل يا قصيده ميگويد و از نسل قبلي است، امروز روي كار من يك خط قرمز ميكشد. و اين نسل جديد هم ميخواهد با خواندن سه يا چهار ترجمهي غلط، سبك ايجاد كند.
وي يادآور شد: اين عده خيلي ناراحتند كه من چرا مسيرم را عوض نميكنم و فكر ميكنند پرت و پلاهايي كه آنان ميگويند را من هم بايد بگويم. مثلاً در اين اواخر در مجلهاي در رشت بعد از سه صفحه نوشتن دشنام و پرت و پلا درباره شعرم گفتهاند كه چرا مسيرم را عوض نكردهام. من اين راه را ادامه ميدهم و هيچ تزلزلي هم در آن ندارم و اگر 10 سال ديگر زندگي كنم، آنرا ادامه خواهم داد. شايد به همين دليل هم وارد هيچ باندي نشدم.
احمدي با اشاره به شمارهاي جديد از نشريه كارنامه و مقاله محمود فلكي درباره شعر معاصر عنوان كرد: در اين مقاله كه خطابش به منوچهر آنشي بوده است، عنوان شده كه آقاي آتشي چرا اين چيزها را به اسم شعر مدرن چاپ ميكنيد؟ درحاليكه مدرنيته اصلاً در ايران بد درك شده و چيزي كه شماها ميگوييد نيست.
كتابهايي كه راجع به مدرنيسم ترجمه شدهاند به دليل ترجمهي بد و غلط، جوانها را گمراه مي كنند. اينان خيال ميكنند كه هر چه عجيبتر بگويند، شعرتر است.
احمدرضا احمدي در ادامه گفتوگو با اعضاي بخش ادب ايسنا درباره زبان شعري خود اذعان داشت: در اين سالها آنقدر كلامم را صيقل دادهام كه به شيشهي شفافي تبديل شده است كه از اين طرف آن ميتوان آنسوي دنيا را ديد. نبايد فراموش كرد كه شاعران بزرگي چون سعدي، حافظ و باباطاهر، بهدليل سادگي و شفافيت كلامشان به يك دوام 700 - 800 ساله ميرسند.
او همچنين درباره ارزيابي خود از فضاي شعر امروز گفت: چندي پيش در نشريه كتاب هفته مطلبي در اينباره نوشتم و گفتم مدتي است در تهران فاضلابها با آب شفاف لولهكشي قاطي شده، الان وضعيت شعر اينگونه است. شما جريانهاي شفافي مثل سهراب سپهري، احمد شاملو، نادر نادرپور، مهدي اخوان ثالث و سياوش كسرايي داشتهايد و حالا نسل بعد از آنان كه خود من و ديگران هستيم و عده ديگري كه در كارند و عدهاي نيز مريدپرورند و دارند سهمشان را هم از اين مريدي ميبرند و شايد تنها كسي كه چند بار به اين جريان اعتراض كرده من بودهام و دشنامش را هم از سوي جوانها شنيدهام، بقيه سكوت ميكنند و خيال ميكنند كه اگر بگويند اين كار شما اشتباه است، جلوي جوانها ايستادهاند يا با روزگار راه نميروند. دليلي ندارد هر كس هر چه گفت قبول كرد.
احمدي متذكر شد: در طول هفته سه تا چهار كتاب شعر برايم ميرسد كه اگر امضاهاي آنها را برداريم، فكر ميكنيم همه را يك نفر سروده است. چون هيچ تفكر فردي نيست و همه همين كتابهاي ترجمهي مدرنيسم را ميخوانند و از روي همين كتابها هم شعر ميگويند و جالب اينجاست كساني اين مكتب را راه انداختهاند كه شايد دو خط شعر خوب نداشتهاند. از كسي نميخواهم نام ببرم؛ اما باعث به راه افتادن چنين مكتبها و جريانهايي در شعر افرادي شدند كه از بياستعدادترين شاعران ما بودند. فروغ، شاملو، نادرپور، اخوان و سهراب به مكتبسازي احتياج ندارند، جايشان هم محكم و سفت است. اما اينان يك عده تئورينويس هستند كه شيادند و كاري جز گمراه كردن بلد نيستند. من اصلاً نگران نيستم كه اين عده به زبان فارسي صدمه ميزنند؛ زبان فارسي زباني است كه مغول نتوانست عوضش كند. اين همه تاخت و تاز به ايران شد، اما زبان فارسي استوار سر جايش ايستاد. تمام اين عدهاي كه هستند، اگر توانستند يك غزل مثل هوشنگ ابتهاج يا يك شعر مثل نادرپور بگويند. آنان همه زندگي خود را روي شعر گذاشتند.
احمدي در پاسخ به اينكه اين طيف چقدر ميتوانند استعداد جوانان را به جريان دلخواه خود سوق دهند و تلف كنند، گفت: به قول يكي از رييس جمهوريهاي سابق آمريكا، مردم را بهطور محدود ميتوان فريب داد؛ اما بهطور نامحدود نميتوان. زماني صفحه شعر مجلهي ”سپيد و سياه” دست فريدون كار بود كه شعر هم ميگفت، اما آيا الان اصلاً اسمي از او مي شنويد؟ يا در مجله اميد ايران بعد از كودتاي 28 مرداد افرادي مثل رضا ثابتي و كه و كه آمدند، اما تمام شدند و رفتند؛ يا مواد مخدر ترتيبشان را داد، يا خود تاريخ سندشان را بست. در ايران كار شعر بسيار مشكل است. در اسراييل هر كه شعر بگويد، شاعر درجه يك است؛ چون اصلاً گذشته ندارد؛ اما اينجا فرق ميكند .
احمدرضا احمدي سپس در پاسخ به پرسش خبرنگار ايسنا درباره تجربه كار در حوزه كودك و نوجوان و فعاليتهايش در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان بيان داشت: بله، در كار من مسائلي كه در شعرم طبخ نشدند، تجلي خود را در كتابهاي بچهها پيدا ميكنند.
او نويسنده ادبيات كودك و نوجوان را به پزشك اطفال شبيه دانست و عنوان كرد : يكي از كتابهايم كه در سال 44 توسط كانون چاپ شد، خمير شد و رفت. بعد چند كار ديگر انجام دادم؛ ولي آدمهايي كه آن زمان در كانون بودند جدي نگرفتند و آنها را چاپ نكردند. اما اين كتابها بهتدريج در مجلهها چاپ ميشدند.
احمدي سپس از نادر ابراهيمي و نقش و تاثير او بر آثارش گفت: در بعد از انقلاب به همت نادر ابراهيمي و تشويق و رهبري او دوباره كار ادبيات كودكان را از سر گرفتم. از او بسيار آموختم. نادر آدم استثنايي بود. بعد از انقلاب نزديك به 30 عنوان كتاب براي بچهها درآورد؛ آنهم در مملكتي كه خيلي از پديدآورندگان نشستهاند مواد مخدر مصرف ميكنند. جالب است كه باز در ادبيات كودكان هم كاري كه من انجام دادم دير اتفاق افتاد و كسي قبلاً متوجه آن نشده بود. سال 44 اولين كتابم درآمد و در حال حاضر سه سال است كه شوراي كتاب كودك كارم را جدي گرفته و به آن توجه كرده است؛ درحاليكه اول اصلاً آنرا قبول نداشتند. به دو كتابم جايزه دادند كه البته هيچكدام آنها را نپذيرفتم. چون يكي از مسائلي كه در كار هنر اعتقاد ندارم، جايزه گرفتن است. ما اسب مسابقه نيستيم كه رويمان شماره بگذارند و شرطبندي كنند.
اما بخشي از كار هنري اين شاعر، تجربه هنرياش در دكلمه شعر است. او در پاسخ به پرسشي در اينباره توضيح داد: اين كار از سر تفنن نبوده است. در سال 58 وقتي در كانون مدير توليد مركز موسيقي بودم، برنامه صداي شاعر را بهصورت صفحههاي 33 دور درميآورديم. كارها از نيما، فروغ، شاملو، نادرپور، سعدي، حافظ و مولوي و برخي ديگر از شاعران بود.
بعد از انقلاب اين كار تعطيل شد و اولين كسي كه متوجه شد شايد من بضاعت اين كار را داشته باشم، هوشنگ كامكار بود كه به اتفاق بهروز غريبپور آمدند و كار ”در گلستانه”ي سهراب را پيشنهاد كردند و من هم خواندم و به نظرم موفق شد. بعد منوچهر آزادي آمد و كار سهراب و نيما را پيشنهاد داد و خواندم و اين كار را هم ادامه دادم كه واقعاً از سر تفنن نبود.
احمدي افزود: يك كاست هم از شعرهاي خودم با عنوان ”يادگاري درآمد” و كار روي شعر حافظ با همكاري ژاله علو بود. الان هم خيلي دوست دارم قبل از اينكه بميرم، حافظ را بهصورت كلي بخوانم كه هنوز هيچكس جلو نيامده است. البته بهترين كاستي كه درآمد كاستي است با نام ”فاصله” با آواز آقاي محمد اصفهاني و شعر قيصر امينپور.
وي ادامه داد: تنها شاعري كه خوب ميخواند، شاملو بود. از شاعران ديگر صداهاي زيادي ضبط كرديم كه به علت بدصدايي براي هميشه در آرشيو كانون ماندند. ما براي تمام كارهايي كه ميخوانديم موسيقي سفارش ميداديم، بهترين كار آن دوره موسيقياي بود كه احمد پژمان روي شعرهاي نيما انجام داد.
احمدي درباره اينكه آيا پيشرو بودن كانون در پرورش افرادي براي ادبيات و هنر كودك و نوجوان همچنان حفظ شده است، به خبرنگار ايسنا گفت: اين را ميگويم كه براي ضبط در تاريخ بماند؛ كسي كه باعث شد آن زمان آدمهاي مختلف و متضاد زير يك سقف جمع شوند، فيروز شيروانلو بود. او بعد از شكست در كارهاي سياسي به اين نتيجه رسيد كه اگر بخواهد خدمتي به اين مملكت بكند، از راه فرهنگي مي تواند. در گروه آن دوره، در كار نقاشي و سينما افرادي چون فرشيد مثقالي و عباس كيارستمي به همراه من و ابراهيم حقيقي و عدهاي ديگر بودند. آنجا نادر ابراهيمي و سيروس طاهباز كه دشمن همديگر بودند، در يك جا جمع شدند.
احمدرضا احمدي كانون را يك مركز هنري تأثيرگذار دانست و تأكيد كرد: از كتابخانههاي كانون افراد بسياري سري درون سرها درآوردند؛ مثلاً در كار تئاتر فاطمه معتمدآريا، در موسيقي محمدرضا عليقلي و عده ديگري. كار بسيار مهمي كه شيروانلو كرد، توجه به تصوير گري كتاب كودك بود كه تا قبل از او اصلاً نداشتيم و توانست يك نسل نقاش كودكان تحويل بدهد؛ علياكبر صادقي، نورالدين زرينكلك، فرشيد مثقالي و نيكزاد نجومي. در كانون در بر روي هر كسي كه استعدادي داشت، گشوده بود؛ فريدون شهبازيان، كامبيز روشنروان، احمد پژمان، داريوش دولتشاهي، پري زنگنه، مينو جوان و يك فهرست بلندبالا. اكنون باز هم بهترين كتابهاي كودكان را كانون منتشر ميكند.
احمدرضا احمدي در ادامه گفتوگو با ايسنا درباره وضعيت نقد شعر نيز اظهار داشت: نقد شعر اگر نقد واقعي باشد، هم براي شاعر راهگشاست و هم براي خواننده. تأثير نقدي كه ازرا پاوند بركار تي اس اليوت گذاشت، بسيار درخشان است. اما اينجا دشنام است؛ يا ستايش مطلق. چيزي به اسم نقد وجود ندارد. ما نقد نداشتهايم، يعني در شهريور 1320 كه همه چيز سياسي است، نقدها هم سياسي است. الان فقط باندبازي يا ستايش است، يا دشنام؛ بسته به اينكه آدم جزو كدام دسته باشد.
وي همچنين درباره اعتقادش به تقسيمبندي شعر پاسخ داد: اعتقادي ندارم شعر يا خوب است يا بد يا هست يا نيست. خيلي از لحظات شعر حافظ خيلي مدرنتر از شعرهايي است كه الان ميگويند؛ نه به دوره است و نه به مكتب.
احمدي در ادامه دربارهي اثار خودش تصريح كرد: بيشترين كارهايم از سال 57 به بعد بود؛ هم در حوزه شعر و هم در حوزه ادبيات كودكان؛ چون ديگر به كار دولتي و ديواني اشتغال نداشتم و بيشتر به خودم پرداختم. يك مقدارش هم به دليل ازدواج با همسرم (شهره حيدري تبريزي) بود كه به زندگيام نظم داد و بسيار به او مديون هستم.
احمدي در ادامه با اشاره به سابقه دوستي نزديكش با مسعود كيميايي و فرامرز قريبيان گفت: من و مسعود بچهمحل بوديم و با فرامرز قريبيان همكلاس؛ هر كدام در كار خودمان تحولي ايجاد كرديم و قضاوت با ديگران است. جوانهاي آن زمان خيلي جلوتر بودند؛ در شرايط سختي ميزيستند و با زحمت چيزي را بهدست ميآوردند. با كيميايي كه ميخواستيم سينما برويم، بايد مسيري طولاني را ميپيموديم؛ ولي الان جوانان در خانه سينما دارند و هم فيلم كه هم عيب دارد و هم حسن. البته اين نسل راه خود را پيدا ميكند.
گزارش از مريم كريمي
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات