ترانه جوانبخت: شعري كه شاعر آن فلسفه نداند، شعر آينده نيست
ترانه جوانبخت در سال 1353 در تهران متولد شد. او داراي دكتري شيمي از دانشگاه پاريس است و به فعاليت تحقيقاتي در آزمايشگاه مشغول است. وي از پاييز امسال بهطور همزمان، تحصيل در مقطع و رشته دكتري فلسفه را در دانشگاه مونترال شروع خواهد كرد. از او سه كتاب شعر با نامهاي ”اسرار طريقت” ، ” عصر آينه” و ” سرود عشق” در ايران به چاپ رسيده است. وي 14 مجموعه شعر جديد دارد كه بهزودي در ايران و در قالب چهار كتاب به چاپ خواهد رسيد. ترانه جوانبخت، شاعري آوانگارد و متفاوتنويس شعر به سبك پستمدرن يا فرامدرن است. او كه مدت 13 سال است شعر ميسرايد، شعرهايش را داراي زبان، محتوا و ساختاري كاملا متفاوت از شعر نوي نيمايي و شعر سپيد شاملويي توصيف ميكند. او اين سبك جديد شعر را ”شعر افق” ناميده است.
وي در سال گذشته جزو برگزيدگان يك جايزه بينالمللي شعر در آمريكا شد. پيشتر، شاعراني چون پونه ندايي و عليرضا قزوه هم در اين جايزه شعر، موفقيتهايي بهدست آورده بودند.
هاوارد الي ـ يكي از منتقدان ادبي آمريكا ـ درباره شعرهاي اين شاعر ايراني چنين نوشت: ”ترانه جوانبخت از ديدگاه منحصربهفرد و خلاقيتي بكر برخوردار است كه در شعرهايش بهطور ويژه يافت ميشود.”
به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، جوانبخت كه بهزودي دو كتابش با نامهاي ”فراتر از زمان” و ” بهدنبال رد پاي فردا” به چاپ خواهد رسيد، درباره منتقدان شعر معاصر ايران ميگويد: منتقدان شعر معاصر ايران عمدتا به دو گروه تقسيم ميشوند: يك گروه از منتقدان شعر، شاعراني هستند كه از پيشكسوتانند و از شعر پستمدرن استقبال چنداني نكردهاند. همينطور در اين گروه شاعراني هم هستند كه بهدليل اينرسي يا مقاوت خاصي كه در ميان شاعران نسبت به پذيرفتن يك سبك جديد در شعر وجود دارد ـ كه در زمان نيما يوشيج هم همين اينرسي و مقاومت در مقابل پذيرش شعر نيما ديده ميشد ـ شعر پستمدرن را نپذيرفتند. اما عده ديگر از منتقدان شعر، كساني هستند كه شعر نميگويند و شاعر نيستند؛ ولي فلسفه ميدانند و رشتهشان اصلا فلسفه است و شعر پستمدرن شاعران معاصر را از نظر فلسفي بررسي ميكنند. اگرچه نگاه اين دسته دوم از منتقدان شعر از نظر نگاه فلسفي عميقتر است؛ تا نگاه دسته اول كه صرفا شاعرند؛ اما اين گروه دوم هم نميتوانند شعر معاصر را بهخوبي مورد بررسي قرار دهند؛ چراكه شاعر نيستند و به جنبههاي اساسي شعر از نگاه شاعر توجه ندارند.
وي همچنين معتقد است: شاعر قرن 21 بايد فلسفه بداند و شعري كه شاعر آن فلسفه نداند، شعر آينده نيست و پيشرفتي هم نخواهد داشت. البته عدهاي از شاعران با گفتن اين مورد كه در شعرشان فلسفه فكري خودشان را مطرح ميكنند و ديگر نيازي به خواندن فلسفه ندارند، از اين مسؤوليت شانه خالي ميكنند. هرچند كه لازم است بگويم سرودن شعر مثل رنگرزي است و همانطور كه يك رنگرز براي ارايه كاري متفاوت از ديگران، بايد تمام رنگها را بهخوبي بشناسد، يك شاعر كه به سبك پستمدرن شعر مينويسد، با توجه به اينكه اين نوع شعر با فلسفه درآميخته است، بايد در زمينه فلسفه مطالعه داشته باشد؛ تا ديدگاههاي خودش را بهصورت فلسفهاي جديد مطرح كند.
جوانبخت درباره شعرهاي جديد خودش ميگويد: شعر افق پشتوانهاي فلسفي دارد. هر شاعري ميتواند به سبك كلاسيك و مدرن شعر بسرايد؛ اما تنها شاعري ميتواند به سبك شعر افق شعر بسرايد كه از اين ديدگاه فلسفي كاملا شناخت و آگاهي داشته باشد. ضمن آنكه در اين نوع شعر، از ساختارشكني يا deconstructian استفاده كردهام. شعر افق از نظر زبان، محتوا و ساختار، كاملا از شعر كلاسيك و مدرن متفاوت است و در آن، شاعر با نگاهي متحول و ديدگاهي جديد مينويسد. شعر همانند آب رود، جاري و پوياست و هرازگاه بايد متحول شود. در حال حاضر شعر در ايران تنها بهصورت كلاسيك و مدرن رواج دارد و شعر افق هنوز رواج نيافته است. هدف من رواج اين سبك جديد شعر در ايران است؛ چراكه شعر فرداي ايران است.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات