به گزارش ایسنا، نشست خبری کنسرت نمایش «صخرهای در میان رودخانه» با حضور رضا موسوی (نویسنده، طراح و کارگردان )، بهنام ابوالقاسم (آهنگساز)، مازیار مرتاضیه (تهیهکننده)، دیبا زاهدی (بازیگر) و سروش کریمینژاد (بازیگر و طراح صحنه) برگزار شد.
کاری جدید به نام ایدههایی برای اجرای موسیقی
در ابتدای این نشست رضا موسوی درباره پروژهی «صخرهای در میان رودخانه» گفت: این پروژه را انجام میدهیم، چون از صفر تا صد آن ایدههای خودمان بوده و دستمان برای پیاده کردن ایدههای هنری بازتر است. در این پروژه قرار نیست یک کار از پیش برنامهریزی شده را پیش ببریم. از طرفی هم بالاخره باید ایدههایی که سالها خاک خورده بود را اجرا میکردیم.
او ادامه داد: انجام این پروژه برای این بود که تصمیم گرفتیم کاری را انجام دهیم که متفاوتتر از کارهایی باشد که خودمان با آنها برخورد کردهایم و یا در چند سال گذشته توسط افراد دیگر اجرا شده است.
این هنرمند تصریح کرد: به تازگی موضوعی به لحاظ ایده در حال مطرح شدن در سطح جهانی است که ترجمه آن به فارسی میشود، «ایدههایی برای اجرای موسیقی» که در آن از تئاتر، سینما، پرفورمنس، هنرهای تجسمی و ... میتوان استفاده کرد. در نتیجه این اجرا کنسرت نمایش نیست، صرفا دراین کار به دنبال سوژهای میگردیم که تعدادی قطعه موسیقی را اجرا کنیم. قرار است این کار را آرام آرام پیش ببریم، که از تئاتر فاصله بگیرد و به کنسرت نمایش تبدیل نشود، البته که نمیتوان قصه را از آن حذف کرد.
موسوی درباره شکل کلی این پروژه گفت: در این اجرا قرار است سه قسمت بیربط به یک دیگر، بهانههایی باشند برای تبدیل شدن این اجرا به یک اتفاق موسیقایی. در این کار قرار نیست درام در شکل واقعی خود در تئاتر اتفاق بیفتد؛ زیرا اگر قرار بود یک جریان خیلی دراماتیک سیال در پروژه داشته باشیم، بهترین راه این بود که یک نمایشنامه معروف را انتخاب کنیم و جریان موسیقی را در کار شکل دهیم. حال در این اجرا، با یک قطعه چند خطی ساده مواجه هستیم که هر بار به داستان دیگری میرسد و در نهایت سه قصه کل کار را تشکیل میدهند که با هم پیوند دارند. شاید اجرا در نگاه اول تاریخی به نظر برسد ولی اصلا تاریخی نیست؛ چون تاریخ داستانها به هم ربط ندارند. درحقیقت قصه شامال پیدایش ساز پیانو، نوازندگی و آهنگسازی موتزیو کلمنتی و جنگ ناپلئون با ایتالیاییها است که هر کدام ۶۰ تا ۷۰ سال با هم فاصله زمانی دارند و در نهایت یک قصه کلی را شکل میدهند.
بهنام ابوالقاسم همان کاری را کرد که میخواستم
موسوی درباره انتخاب بهانم ابوالقاسم به عنوان آهنگساز این پروژه گفت: در ابتدا فکر میکردم با هیچ آهنگسازی نمیتوان کار کرد؛ چون وارد چنین کارهایی نمیشوند و اگر هم شوند، میخواهند ایده خودشان را پیاده کنند. تنها کسی که فکر کردم خیلی به من نزدیک است، میتوانیم درباره این ایده با هم حرف بزنیم، مدام از من توضیح بیشتر نخواهد خواست و در نهایت همان کاری را انجام میدهد که از او خواسته شده، بهنام بود. به هر جهت، درباره آنچه در ذهن داشتم با او صحبت کردم و او نیز همان کار را انجام داد.
علت انتخاب دیبا زاهدی
این مدیر هنری همچنین درباره انتخاب دیبا زاهدی گفت: روند کلی پروژه اینگونه است که بازیگر باید بتواند آواز بخواند و قرار نیست دیالوگی گفته شود. پس از تست گرفتن از افراد مختلف به خانم زاهدی رسیدیم که سالها است آواز کار میکند و میتواند آواز خوبی را ارائه دهد.
اجرای این پروژه سود مالی ندارد
موسوی در ادامه به توضیحاتی درباره مسائل مالی این پروژه پرداخت و گفت: آقای مرتاضیه در کنار خانم فروزان تهیهکننده این اجرا هستند. ایشان تولید آلبومهای موسیقی زیادی را برعهده داشته و در این عرصه فرد موفقی است ولی یک کارخانهدار یا تاجر نیست. اما دلیل همکاری با او این است که ذهن اقتصادی جالبی دارد و از او خواستم مسائل مالی پروژه را حل کند.
او ادامه داد: اگر همه اجراهای ما با فروش کامل هم در سالن ۱۷۵ نفره حافظ روی صحنه بروند، باز هم تهیهکننده چند صد میلیون در ضرر خواهد بود. آقای ابوالقاسم به شخصه هیچ دستمزدی ندارد، اگرچه که در عادیترین حالت برای چنین پروژهای که آهنگساز در نقش نوازنده هم روی صحنه میرود، شبی ۲۰ میلیون تنها به عنوان نوازنده پیانو دریافت میکند. البته که حتی شاید نتوانیم دستمزد خانم زاهدی را هم بدهیم و باید بگویم افرادی که در این پروژه با ما کار میکنند جسارت خاصی دارند و از طرفی دیوانه هستند که با تمام سختیها و چالشها این مسیر را ادامه میدهند.
چرا یک سالن ۱۷۵ نفره؟
این هنرمند همچنین درباره تاریخ برگزاری این اجرا و علت انتخاب سالن حافظ گفت: هنرمند باید بداند که اجرایش برای چه سالنی مناسب است و صرفا برای کسب درآمد کار خود را به یک سالن بزرگ نبرد. این اجرا برای سالن بزرگ نیست و باید در سالن کوچک روی صحنه میرفت به همین دلیل حافظ را انتخاب کردیم اگرچه که بسیاری به ما گفتند به تالار وحدت برویم و اگر میخواستیم میتوانستیم در تالار وحدت اجرا را برگزار کنیم. قرار بود این اجرا از ۹ خرداد شروع شود ولی احتمال اجرای آن چند روز به تعویق بیفتد.
داستانی درباره جهان یک قطعه موسیقی
از موسوی سوال شد که چرا این موضوع را انتخاب کرده است؟
او پاسخ داد: داستان این اجرا از آنجایی شروع میشود که دختری که در پیانو زندگی میکند، یک روز صبح بلند میشود، از پیانو بیرون میآید و هر چه پیانو مینوازد، او آواز میخواند. به نوعی دختر دهان پیانو است.
او ادامه داد: درباره علت انتخاب این موضوع باید بگویم که این سوال چندین بار به ذهن خودم هم خطور کرده که چرا این داستان و اصلا منشأ آن چیست؟ ولی پاسخ را نمیدانم. تنها به خاطر دارم یک روز بارانی و سرد که از ته سالن بیرون پنجرهها را نگاه میکردم، خیلی ناخودآگاه شروع کردم به نوشتن ماجرایی درباره اینکه جهان یک قطعه موسیقی چه شکلی است؟ به هر حال همیشه زیست و جهان وسایل بدون جان برایم جالب بوده است. قطعات موسیقی هم برای خود جهانی دارند و در ذهن هر آدمی حرف میزنند.
چالشهای این پروژه برای آهنگساز
ابوالقاسم درباره چالشهایی که حین حضور در این پروژه به عنوان آهنگساز تجربه کرده، گفت: در این اجرا ۴۰ دقیقه موسیقی داریم که تمامی آثار اورجینال هستند و هر کدام از بازیگران تم موسیقی خود را دارند، آن هم در شرایطی که ساختن چنین کارهایی بسیار چالشبرانگیز است. یکی از سختترین چالشها این بود که باید کاری میساختم که هم مدرن باشد و هم قابلیت شنیداری آن را توسط مخاطب امروزی در نظر میگرفتم. از طرفی من قبل از اینکه آهنگساز باشم، همیشه پیانیست بودهام و جا پای «موتزیو کلمنتی» گذاشتن کار سختی است.
او ادامه داد: اینکه قرار بود در این اجرا پیانو نقش داشته باشد، موسیقی اِلمانی از پیانوی قرن ۱۸ را ارائه دهد و در عین حال مدرن و امروزی باشد برایم بسیار جذاب بود و البته گره زدن آنها به هم برایم چالش برانگیز بود. در نهایت سازهای الکترونیک به کار اضافه شد که موسیقی صدای امروزیتری داشته باشد و برای ادای احترام به کلمنتی هم در قسمتی از تم یکی از آثار او استفاده کردم. سعی کردم موسیقی خیلی مدرن و امروزی باشد و کاری بسازم که در عین حال مخاطب را از فضای داستان دور نکند. البته چون من ایرانی هستم، هر چه که بسازم اثرم فضای موسیقی ایرانی را خواهد داشت.
این آهنگساز تصریح کرد: قصه ما در ایتالیا میگذرد که به همین دلیل به یک شعر ایتالیایی نیاز داشتیم. پس از جست و جو به یک شعر از باسکولی رسیدیم. حال قرار بود از روی یک شعر ایتالیایی که هیچ چیزی از آن را نمیفهمیدم، موسیقی بسازم که در همین راستا دورهای طولانی از اپرای ایتالیایی تا رپ امروزی ایتالیا را بررسی کردم که در نهایت یک قطعه پاپ برای آن شعر ایتالیایی نوشتم.
این اجرا داستان قطعات موسیقی را روایت میکند
ابوالقاسم درباره فضای کلی این اجرا گفت: جذابیت موسیقی به این است که وقتی یک قطعه موسیقی گوش میکنیم، آهنگساز مستقیم به ما نمیگوید که به چه فکر کرده که آن کار را ساخته است و هر مخاطب براساس زیست خود تصویر متفاوتی از آن قطعه در ذهنش میسازد. البته مخاطب هنگام گوش دادن آن اثر، یک نقطه مشترک با آهنگساز خواهد داشت؛ اینگونه که اگر آن قطعه غم داشته باشد هر مخاطب آن غم را نسبت به حال و هوای خود تجربه میکنند. جذابیت این اجرا هم همین است که به مخاطب جهت میدهد و برای او داستان آنچه را گوش میدهد روایت میکند.
تجهیزات صدا به سالن برده میشوند
مرتاضیه نیز طی سخنانی درباره حضور خود در این پروژه گفت: من یک دوستی قدیمی با آقای موسوی داشتم و این اولین کاری است که به عنوان تهیهکننده تئاتر در آن حاضر شدم و بیشتر در پروژههای موسیقی کار کردهام. دلیل اصلی حضورم در این پروژه اما، فضای موسیقایی آن است که درباره پیدایش پیانو است و به لحاظ صدایی جذابیتهای بالایی دارد.
او درباره تجهیز سالن حافظ به لحاظ آکوستیک گفت: قرار است کل سالن را خودمان تجهیز کنیم، همه سازها میکروفون دارند و یک سیستم صوتی را به صورت استاندارد برای این اجرا در سالن قرار میدهیم.
دیدن یک قطعه موسیقی روی صحنه چقدر ممکن است؟
کریمینژاد هم گفت: هر جا صحبت از حرکت بوده باشد، بخش کوچکی از کار به من مربوط بوده است، به خصوص در کارهای آقای موسوی. در این پروژه نیز در طراحی حرکت با آقای موسوی همکاری میکنم و بخش کوچکی هم روی صحنه اجرا میکنم.
او همچنین درباره این پروژه گفت: فارغ از پیدایش ایده این اجرا، اینکه بتوان یک قطعه موسیقی را روی صحنه دید چقدر ممکن است؟ یعنی تصویرسازی برای آنچه که میشنویم. درک و دیدن قطعه موسیقی که میشنویم در لحظه جهانی را در ذهن مخاطب میسازد و تجربه متفاوتی برای او رقم میزند.
موسیقی مرا به این پروژه جذب کرد
دیبا زاهدی نیز درباره ماجرای حضور خود در این پروژه گفت: در این پروژه قرار نیست صرفا نقش یک فرد را بازی کنم که قرار است دیالوگهایی را روی صحنه بگوید و برود، بلکه قرار است نقش یک قطعه موسیقی را بازی کنم که برایم خیلی جذاب بود؛ به دلیل اینکه همیشه یک قطعه موسقی در ذهنم داشتهام که خودم را شبیه به آن میدیدهام و زمانی که فهمیدم قرار است چنین نقشی در این پروژه داشته باشم خیلی خوشحال شدم. خیلی به خروجی این کار فکر نکردم و موسیقی آن بود که برایم خیلی جذاب بود با وجود اینکه کار من بازیگری است ولی موسیقی همیشه یک علاقه جدیتری برایم بوده است. البته که بازی و موسیقی را جدا از هم نمیبینم.
انتهای پیام
نظرات