به گزارش ایسنا، سید عبدالحسین دستغیب، فرزند آقا سید محمدتقی، در روز عاشورای سال ۱۳۳۲ ق، مصادف با ۷ آذر ۱۲۹۳، در شیراز، در خانوادهای از سادات حسنی و حسینی، چشم به جهان گشود.
سید عبدالحسین از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند در ذاتش به ودیعه نهاده بود، تحت حمایت و تعلیم پدر تا دهسالگی دروس مقدماتی را خواند. وی بعدازاینکه در ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد، بهعنوان پسر بزرگ خانواده، سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر خویش را بر عهده گرفت.
دستغیب بعد از فوت پدر، راهی مدرسه خان شیراز شد؛ مدرسهای که از سالها پیش، فضای آن با انفاس قدسیه عالمانی بزرگوار، گرم و معطر شده بود و صاحب دلان را دل میربود.
در آنجا نزد عالمانی بزرگوار، دوره مقدماتی و سطح را به پایان رساند. پایان یافتن دروس سطح حوزه آیتالله دستغیب، همزمان با غائله کشف حجاب رضاخانی بود و دستغیب جوان، در همان سنین حدود ۲۲ سالگی، به مبارزه با این تهاجم بزرگ پرداخت.
هجرت به نجف
سرانجام فشار مأموران حکومت برای خروج آیتالله دستغیب از روحانیت و خلع لباس و انصراف از منبری و مسجدی بودن و همچنین شوق ادامه تحصیل، وی را در سال ۱۳۱۴ از شیراز، پس از سال هارنج و مشقت و فقر شدید مادی، به نجف اشرف کشاند.
او مدت هفت سال در نجف اشرف، تحصیلات خود را تا نیل به مقام شامخ اجتهاد ادامه داد.
بازگشت به شیراز
آیتالله دستغیب پس از سالها تلاش و مجاهدت در کسب علوم دینی، در سال ۱۳۲۱ با کوله باری آکنده از معارف دینی و علوم عرفانی، به شیراز بازگشت و در مسجد جامع عتیق، ضمن اقامه نماز جماعت، برابر وظیفه خود در جهت نشر معارف دینی و علوم اسلامی، با سلاح دانش و ایمان، به پیکار با جهل و عصیان برخاست.
ازآنجاکه وی خود عالمی وارسته و اهل عمل بود، سخنان و اندرزهای دلنشین او دلهای بسیاری از مردم را نرم و با یاد خدا و آخرت گرم میکرد.
مبارزات سیاسی آیتالله دستغیب قبل از انقلاب
وی از سال ۱۳۴۱، به نهضت امام خمینی (ره) پیوست و ازآنپس نهتنها با جهل و عصیان که با جور و سلطان نیز درافتاد و مسجد جامع عتیق را همچون دژی استوار در برابر شیطان و سلطان قرارداد.
مخالفت با انجمنهای ایالتی و ولایتی
در سال ۱۳۴۱ که طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب شد، همزمان با تصویب این طرح، مخالفتهای علما و امام خمینی (ره) آغاز شد. وقتی نخستین اعلامیه رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی از قم به دست شهید دستغیب رسید، صریحاً با اعلام مخالفت با این طرح و حمایت از امام خمینی؛ بیان کرد: کلاً و دربست در اختیار اسلام هستم.
آیتالله دستغیب و جریان دستگیری امام خمینی (ره)
در پی حمایت همهجانبه آیتالله دستغیب از امام خمینی پس از دستگیری حضرت امام در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مأمورین شاهنشاهی برای مقابله با حرکتهای اعتراضی احتمالی مردم در نقاط مختلف کشور، برخی از وابستگان به امام را نیز دستگیر کردند. یکی از این افراد آیتالله دستغیب در شیراز بود.
در سال ۱۳۴۳ نیز یکبار دیگر مزدوران رژیم مانند دفعه قبل، نیمهشب به منزل ایشان ریختند و باز مستقیماً او را به تهران و زندان قزلقلعه منتقل کردند که پس از آزادی، مدت ۳ روز میهمان حضرت امام خمینی (ره) بودند.
فعالیتهای آیتالله دستغیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
آیتالله دستغیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مانند قبل به فعالیتهای روشنگرانه خود جهت استحکام بخشیدن بهنظام نوپای اسلامی ادامه داد.
نخستین هفته پس از اقامت نماز جمعه تهران در سال ۱۳۵۸، مردم شیراز با مراجعه پیاپی از آیتالله دستغیب خواستند، نماز جمعه را در شیراز برپا کند. ایشان در پاسخ به مردم اعلام کردند که نماز جمعه از مناصب خاص و اختیارش به دست ولی امر است که در حال حاضر امام خمینی میباشد، لذا اگر ایشان دستور بفرمایند، مانعی ندارد.
مردم شیراز بیدرنگ طوماری بلندبالا با امضای افراد زیادی نوشتند و آن را برای رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی که آن زمان در قم مستقر بودند، ارسال کردند. ایشان نیز بنا به درخواست مردم با دست خط خویش حکم امامت جمعه آیتالله دستغیب را صادر کردند.
ایشان نیز با دلوجان این مسئولیت را پذیرفتند و همواره تا زمانی که زنده بودند، همه وجودشان را برای انجام هرچه بهتر این مسئولیت صرف کردند.
ایشان در تمام جریانات بعد از پیروزی انقلاب، بر اساس موازین و اندیشههای امام خمینی، رفتار و تلاش می کردندکه مردم شهر شیراز را آنگونه که در نظر امام است، هدایت و رهبری کنند.
او عارفانه میگفت: (من اطاع الخمینی، فقد اطاع الله) و بنابر همین اعتقاد از همان آغاز نهضت اسلامی تا پایان عمر همواره پشت سر ایشان حرکت میکرد و ازنظر خاص و عام، سختترین مدافع ولایتفقیه بود.
شهادت
در سال ۱۳۶۰، منافقان طرح ترور آیتالله دستغیب را تهیهکرده و مدتها برای جمعآوری اطلاعات تلاش کردند. تشکیلات منافقان زمان ترور را روز جمعه ۱۳ آبان تصویب کرد و برای این کار، دختری به نام «گوهر» انتخاب شد.
او بهموجب مشکلات خانوادگی از کانون خانواده رهیده شده بود و در شیراز جذب تشکیلات منافقان شده بود. برنامه ترور، روز ۱۳ آبان بهصورت غیرمنتظره به هم خورد و بخشی از تلاش گروه هدر رفت.
اما بالاخره آن پیر روشنضمیر، در روز جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰، مصادف با ۱۳ صفر سال ۱۴۰۲ هجری قمری، درحالیکه برای اقامه نماز جمعه راهی مصلی بود، براثر انفجار بمب توسط منافقی کوردل، به شهادت رسید و پیکر پاکش که روزههای بسیار، آن را نحیف کرده بود، پارهپاره گردید، ولی یاد این شهید در دل عاشقان فضیلت و ملت وفادار ایران، زنده است
جنگ ما دفاع مقدس و به خاطر اسلام است
آیتالله دستغیب دفاع مقدس را جهادی مقدس و در راستای تعالی اسلام میدانستند و در سخنانی بیان کردند: ای پدر و مادرهایی که پسرانتان به فیض شهادت میرسند؛ از حسین علیهالسلام یاد بگیرید که همهچیز را بهحساب خدا گذاشت.
نزد ملت به پا خاسته ما آخرت مهم است، جهاد ما جهاد الهی است نه جنگ. کشورهای دیگر هنوز خبر ندارند، جنگهایی که میان ممالک درگیر میشود؛ کشورگشایی و کشورگیری است، اما این جهاد مقدس ما جهاد به خاطر اسلام است. طرفداری از حق و سرنگون کردن باطل است. از بین بردن مستکبرین و ستمکاران است؛ بنابراین بیتفاوتی و تفریط جایز نیست؛ یعنی مسلمان نباید در برابر متجاوز بیتفاوت و تسلیم باشد.
دفاع شرایطی ندارد
جنگ ابتدایی شرایطی دارد؛ ولی دفاع شرایطی ندارد و اگر قومی هم با شما جنگیدند، بر شما نیز واجب است بجنگید. اینکه بگذارید توی سرتان بزنند و عدهای از شما را بکشند، اموالتان را ببرند، آنوقت بر شما مسلط گردند، این خلاف برنامه اسلام است.
جنگ تحمیلی آزمایش و امتحان الهی است
شهید دستغیب با تمسک به آیات و روایات، جنگ تحمیلی را یک آزمایش و امتحان الهی میدانستند: اصلاً زندگی بشر بر روی کره خاکی برای امتحان است.
امتحان الهی برای بشر، آشکار ساختن آنچه در نهان است میباشد؛ به آنچه برایش پیش میآورد از حوادث شخصی و کلی اجتماعی.
در برابر حوادث چه میکند این بشر. آیا صبر میکند، نسبت به این حادثه انجاموظیفه میدهد یا خیر؟ آنچه در درون آدم است از هواپرستی یا خداپرستی باید آشکار شود.
یکی از امتحانات پیشآمده الهی، مسئله جنگ صدام و قشون اوست که به دستور اربابانشان، پنج ماه و چندی است که به کشور ما تجاوز کردهاند؛ اما رزمندگان عزیز ما از این امتحان الهی سربلند بیرون آمدند؛ جوانان این مملکت حرکت کردند و از این امتحان پیروز بیرون آمدند.
صدام یزید زمانه
ایشان در این خصوص دریکی از خطبههای نماز جمعه عنوان کردند که صدام ملعون با یزید چه فرقی دارد، یزید غیر از ریاست و سلطنت چیزی نمیخواست و هرکس هم مزاحم سلطنتش میشد را برداشت.
صدام ملعون هم ژاندارمی منطقه را میخواهد، مزاحمش را میخواهد بردارد هرچند اولاد حسین (ع) آقای صدر باشد، خواهر مظلومه اش باشد
آقای صدر طرفدار اسلام بود و میگفت کمونیست کافر است، حزب بعث کمونیستی است و آقای حکیم آن را تکفیر کرده است.
امروز نعمت خدا را در هفته گذشته شامل حال ما شد یاد کنیم، پیروزی بزرگی که نصیب رزمندگان عزیز ما در جبهههای جنوب شد را نباید از یاد برد. این رزمندگان به گردن تکتک ما حقدارند.
بعضیها میگویند؛ حیف این جوانها نیست که کشته میشوند. مگر در راه هوا و هوس است که حیف است، بلکه در راه خدا و اسلام است. علیاکبر حسین (ع) در راه اسلام کشته شد، خود امام حسین (ع) فدای چه کسی شد؟ حمزه سیدالشهدا (ع) برای چه هدفی کشته شد؟
شکر درک نعمت حکومت مهدی (عج)
ایشان در این خصوص عنوان کردند که از جمله شئون امامت، حکومت بر مردم و رتقوفتق امور و مصالح اجتماعی است که قابل نیابت است و همانگونه که در محل خودش با ادله متعدد ثابتشده در زمان غیبت، این امر به ولیفقیه با داشتن شرایط رهبری، واگذارشده است و این وظیفهای است که از عهده دیگران یعنی غیر امام معصوم نیز برمیآید.
شکر خدای را که حکومت نایب عام حضرت مهدی (ع) یعنی امام خمینی را درک کردیم و آنچه باور نمیکردیم، یا بهسختی باور میکردیم، به چشم دیدیم و حکومت حق را درک کردیم.
باید عاقلانهتر بیندیشیم و شکر نعمت جمهوری اسلامی را بجا آوریم تا خدا نعمتش را برما بیفزاید. چنین رهبر الهی که امتحان خودش را داده و از هوا و هوس، رسته و جلوی فسق و فجور ایستاده، با او همکاری کنیم، نا اینکه با القای بعضی شبهات واهی، باعث تشویش و انحراف بیخبران گردیم.
لذا باید با تقویت جمهوری اسلامی و پیاده کردن احکام اسلام، مردم جهان را کموبیش با این حقیقت آشناسازیم و زمینهساز عدل حضرت مهدی علیهالسلام باشیم.
نمونه کوچکش را در همین انقلاب اسلامی ایران دیدیم که چگونه بارقه لطف الهی، جستن کرد و حال این افراد را دگرگون ساخت. جوانهایی که تا دیروز، جز خوشگذرانی و شهوترانی، چیزی را درک نمیکردند، امروز شهادت را سعادت میبینند و جبهههای حق علیه باطل را اداره مینمایند.
منبع:
بهرامی، مهدی، شهدای محراب و دفاع مقدس، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۷، صفحات ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۳، ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۲۰، ۱۲۱، ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۲۷، ۱۵۶، ۱۵۷، ۱۶۳، ۱۶۵
انتهای پیام
نظرات