این ۴۶ دختر و پسر نوجوانِ خبرنگار که در نشستهای رسانهایِ این دوره از جشنواره، قبل از طرح پرسشهایشان، خود را خبرنگار سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان معرفی میکنند، در ابتدا سعی میکنند در زمان تماشای فیلم، به دقت همه زوایای آن را درنظر بگیرند و به دیگر سخن، علاوه بر جنبۀ داستانی و موضوعی فیلم، به تکنیکهای به کار رفته در فیلم نیز توجه دارند و درنهایت نیز درک صاددقانۀ خود از آنچه دیده و احساس کردهاند را در قالب پرسشها مطرح میکنند. علاوه بر آن نیز ضمن یادداشتبرداری در حین و بعد از تماشای فیلم، به یک جمعبندی مشخص رسیده و نوشتار خود را تکمیل میکنند.
اگرچه برگزاری نشستهای رسانهای بهصورت جداگانه برای دختران و پسران، ایده مناسبی نیست و بهتر این بود که برای آشنایی نوجوانان با نظر سایر خبرنگاران، نشستهای رسانهای با حضور همزمان دختران و پسران نوجوان برگزار میشد و از سویی دیگر، عوامل ساخت یک فیلم نیز مجبور به حضور در دو نشست با حضور خبرنگاران متفاوت نبودند؛ با این وجود، در هر جلسه، خبرنگاران نوجوان حضور پرشوری دارند.
در هر روی، سومین روز سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان نیز به پایان رسید و خبرنگاران نوجوان به تماشای فیلمهای اکرانشده نشستند و بعد از حضور در نشستهای رسانهای نیز، به نگارش دریافت خود از فیلمها پرداختند.
سیما موسوی، امیرحسین ابراهیمیان و شایسته عظیمی، سه خبرنگار نوجوانی هستند که در گزارش پیشرو، به ترتیب به یاددشتهای آنها درباره فیلمهای اکران شده در سومین روز جشنواره به نامهای «کاپیتان»، «استعداد من» و «هوک» پرداخته شده است.
سیما موسوی در یادداشتی که درباره فیلم «کاپیتان» نوشته است، ضمن آغاز آن با عنوان «در ستایش امید از دسترفته» نوشته است:
کاپیتان، ساخته محمد حمزهای، داستانش را با پسری درگیر سرطان و علاقهمند به فوتبال آغاز میکند. از پلان ابتدایی فیلم که از یک بادکنک قرمز در اتاق بیمارستان است، امید و نوید بخشی در فیلم سعی میکند جای خودش را پیدا کند و کارگردان هم حقیقتاً خوب از پَسش برآمده؛ به دور از شعارزدگی و کلیشه.
فیلم شخصیتهای داستانش را هدر نمیدهد، به موقع آنها را دارای کنش میکند و این به موقع بودنها، هم ریتم فیلم را دلپذیر کرده و هم شخصیتها را باور پذیرتر.
کاپیتان را بچهها پیش میبرند، بچههای بیمارستان و پرستاران بیمارستان که طی این همزیستی همدلانه حالا ارتباطی بیش از بیمار و پزشک پیدا کردهاند. عیسی شخصیت اصلی داستان با بازی «امیرحسین بیات» در پی زندگی کردن است. چیزی که حتی پدرش با بازی «پژمان بازغی» فکر میکند، سرطان او باید او را دچار محدودیتهایی کند.
فیلمبرداری فیلم با دقت و مناسب است، رنگ ها کاملا حساب شدهاند و عناصر زیبایی شناسی را به خوبی رعایت کرده است.
پناتهآ پناهیها و پژمان بازغی دو بازیگر مطرح فیلم هردو کارشان را با کارگردانی ویژه محمد حمزهای به خوبی به پایان رساندهاند. نکته شاخص «کاپیتان» این است که همه در خدمت فیلماند. از عناصر و شخصیتها تا کنشها و واکنشها.
دو صحنه فیلم مملو از خلاقیتی بکر و ناب، از جنس کودکان و نوجوانان است. نه هرچه تازه است، جذاب است، و نه هرچه جذاب است، تازه است. اما «خلاقیت»، نوآوریِ جذاب است. صحنه بازسازی دریا برای پروانه توسط عیسی ملموس و زیباست.
کاپیتان با توجه به موضوع و فضای غمانگیزش، اما توانسته با پایانبندی مناسبش فیلم را در چشم بیننده کودک و نوجوان هم شیرین کند. یکی دیگر از نقاط عطف کاپیتان، گستره مخاطبانش و حفظ حقوق همه آنها؛ یعنی کودک، نوجوان، جوان و حتی بزرگسال است که در سینمای کودک معمولاً به چشم نمیخورد.
«استعداد من، دغدغه این روزهای کودکان» نیز عنوانی است که امیرحسین ابراهیمیان، نوجوان خبرنگار این دوره از جشنواره برای فیلم «استعداد من» انتخاب کرده و و چنین آورده است:
فیلم «استعداد من» روز دوشنبه هفدهم مهر برای داوران و خبرنگاران کودک و نوجوان اکران شد. این فیلم درباره کودکی است که میخواهد به دنبال آرزوهای خود برود، اما از طرفی خانوادهاش قصد دارند او را به سمت خواستههای خود بکشانند. خواستههایی که برآمده از آمال کودکی والدین آن کودک است.
موضوع این فیلم دغدغه بسیاری از کودکان و نوجوانان در سراسر جهان است و پرداختن به مسئله توسط «حمید عبدالهی نجفآبادی» بسیار کار ارزشمندی است که ایده این کار از دغدغهها، خاطرات و تجربیات خودشان نشأت گرفته شده بود. مخاطب «استعداد من» نه تنها کودکان، بلکه خانوادهها نیز هستند که باید به حکم و پیام آن توجه کنند.
فیلم «استعداد من» در عین حال که کمدی و تأمل برانگیز است، اما زیادهگویی، پرش و نداشتن انسجام در داستان فیلم مخاطب را رنج میدهد. بچههای امروزی دیگر حوصله زیاده گویی را ندارند و فیلمسازان باید توجه داشته باشند که در لحظه حرفشان را بزنند.
بسیاری از بازیگران این فیلم همانند «محمد فیلی»، «فرجالله گل سفید» و «رامین راستاد» از بازیگران شناخته شده حوزه سینما هستند، اما آنها در حد و اندازه خود ظاهر نشدند و انتظارات مخاطبان را بر آورده نکردند. اما بازی «مهرشاد صفری» بازیگر کودک نقش «امیرعلی» قابل قبول بود.
شایسته عظیمی، خبرنگار نوجوان دیگری است که عنوان «هوک؛ اجرایی که به کمک ایده نیامد» را برای یادداشت خود درباره فیلم «هوک» انتخاب کرده. او این گونه به این فیلم پرداخته است:
هوک ساخته حسین ریگی، و داستانش روایت پسری است به نام شیرخان که وارد رشتهی بوکس میشود و در تلاش است که قهرمان این ورزش شود.
فیلم در خطه سیستان و بلوچستان فیلمبرداری شده و نشان میدهد که فیلمی بومی است و هر پلان، زیباییهای بصری مخصوص به خود را دارد و کارگردان به خوبی ادای دینی نسبت به محل کودکی خودش کرده است.
از همان ابتدای فیلم رابطه برادرانه و صمیمیت بین دو شخصیت اصلی برای ما مشهود است و این در نیمهی اول فیلم به طور کاملتری پیدا است. هدف، مشخص است و روایت، یکدست پیش میرود که در بخش دوم فیلم از یکدستی خود کمی خارج میشود و روایت آنقدر ها هم هدفمندانه پیش نمیرود.
پیوند خوردن کودکی شیرهان به بزرگسالی او خام و کمی ناباورانه شکل میگیرد. همذات پنداری در بخش اول فیلم با کودک بسیار خوب و درست شکل گرفته بود که نشان میدهد بازیگر کودک (شیرهان) به خوبی از پس نقش خود برآمده است.
متاسفانه با روند فیلم، بازیها به خصوص در قسمت دوم و با تقلید لهجه نادرست امیر مهدی ژوله بازیها کمی افت پیدا کرد و زمین خورد. کارگردان به شدت به دنبال پیدا کردن نکته اخلاقی در این فیلم است و از درست پرداختن به فیلمنامه دور شده و در آخر به یک پایان بندی غیرمنطقی میرسد.
انتهای پیام
نظرات