به گزارش ایسنا، روزنامه عبری زبان «هاآرتص» در یادداشتی به قلم «تزاخی بارئیل» درباره اعلام طرح بلند پروازانه پروژه زیرساختی بینالمللی بزرگ برای اتصال هند، خاورمیانه و اروپا از طریق راهآهن، خطوط کشتیرانی، کابلهای داده پرسرعت و خطوط لوله انرژی در اجلاس سران «جی۲۰» در دهلینو نوشته است، به نظر میرسد ساخت زیرساخت راه آهن و بنادری که هند و کشورهای خاورمیانه و اروپا را با حمایت آمریکا به یکدیگر متصل میکند و درواقع با پروژه «یک کمربند و یک جاده چین» رقابت خواهد کرد، به عقیده ترویج دهندگان این دیدگاه آمریکا، انقلابیترین حرکت استراتژیک نیمه اول قرن بیست و یکم است.
پروژه یک کمربند و یک جاده چین
از دیدگاه رژیم صهیونیستی، این طرح میتواند مهمترین اتفاق اقتصادی و سیاسی باشد که این رژیم را نه تنها در خاورمیانه، بلکه در کل آسیا ادغام میکند؛ اما پیش از اینکه خیال پردازیها برای تصور حرکت کاروان قطارها از ابوظبی و ریاض به سمت اردن و از آنجا به «بیسان» در شمال فلسطین اشغالی و بنادر اراضی اشغالی شروع شود، باید نفسی عمیق کشید و میدانهای مینی را که در مسیر عملی شدن این دیدگاه هستند، مورد بررسی قرار داد.
برای اینکه رژیم صهیونیستی در این پروژه شریک باشد، باید عادی سازی کامل روابط میان این رژیم و عربستان سعودی صورت بگیرد و این درحالی است که در نشست گروه ۲۰ در دهلی نو، هیچ خبری درباره پیشرفتی که منجر به این عادی سازی شود، مخابره نشده است و صرفا جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا گفت: «چنین کریدوری بر مبنای جغرافیایی اگر اسرائیل در داخل آن باشد و کشورهای شریک آن را در اولویت قرار دهند، بهینه عمل خواهد کرد.» بنابراین واضح است که این پروژه نوید دهنده عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی نیست.
این عادیسازی روابط در درجه اول به توانایی و تمایل بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی برای ارائه پاسخهای رضایتبخش به خواستههای فلسطینیها و غلبه بر دیوار مستحکم و بمبگذاری شده توسط وزرای تندرواش در برابر هرگونه کوتاه آمدن در این زمینه بستگی دارد. در هر صورت باید گفت که این پروژه به عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی وابسته نیست و در غیاب چنین توافقی از بین نخواهد رفت.
هدف پروژه آمریکا ایجاد یک سیستم دفاعی اقتصادی و استراتژیک در برابر نفوذ اقتصادی و نظامی چین در منطقه است؛ اما حتی این بلند پروازی واشنگتن نیز با چندین مانع بزرگ روبرو است، چراکه چین از روابط گستردهای با عربستان سعودی برخوردار است و با امارات نیز روابط تجاری گستردهای دارد. همین مساله درباره ایران نیز صدق میکند و جمهوری اسلامی ایران یک قرارداد سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری را با چین به مدت ۲۵ سال امضا کرده است.
به نظر میرسد هند متحد همه است و گرایش آن آمریکایی است و به همین دلیل اعلام کرد که میخواهد به مدیریت سیاست خود ادامه دهد. هند مشتری بسیار مهمی برای صنعت اسلحه سازی رژیم صهیونیستی است و میزان خرید آن سالانه به حدود یک میلیارد دلار میرسد.
علاوه بر این، هند و رژیم صهیونیستی در شبه قاره هند تسلیحات و تجهیزات نظامی تولید میکنند و دهلی نو از مربیان صهیونیست استفاده کرده و رزمایشهای مشترکی را برگزار میکند. هند همچنین یکی از اعضای موسس انجمن «I۲U۲» است که در سال ۲۰۲۱ با مشارکت امارات و آمریکا و با هدف تشویق سرمایه گذاریهای مشترک و همکاری در زمینههای عمرانی تأسیس شد.
هند روابط اقتصادی و نظامی نزدیکی نیز با ایران دارد. شبکه متنوع روابط هند بر اساس استراتژی تدوین شده توسط «سوبرامانیام جایشانکار»، وزیر خارجه این کشور است که بر اساس آن «هند هرگز بخشی از یک سیستم، بلوک یا ائتلاف نخواهد بود، به این معنی که هند یک سیاست خارجی مستقل را دنبال خواهد کرد که در آن وابستگیهای ائتلافی به غرب، شرق، روسیه، چین یا آمریکا دیکته نشده است.
روابط دهلی نو و پکن به دلیل اختلافات مرزی همیشه در آستانه بحران است و شی جینپینگ رئیس جمهوری چین در نشست گروه ۲۰ غایب بود، با این حال، هر دو کشور اعضای موسس سازمان بریکس و اعضای سازمان تجارت شانگهای هستند که ایران نیز سال جاری میلادی به آن ملحق شد.
شبکه پیچیده روابط هند سوالاتی را پیرامون میزان تمایل واقعی این کشور برای پیوستن به «کمپین بایدن» علیه چین ایجاد میکند. حال اگر این سوال بهخصوص رژیم صهیونیستی را آزار نمیدهد، باید از خود بپرسد که انتظار میرود «پروژه بایدن» تا چه اندازه در خدمت «جاهطلبی اسرائیل» برای برقراری مجدد ائتلافی ضد ایران باشد؟
در پاسخ به این سوال باید گفت، هند که از برقراری دوباره روابط میان عربستان سعودی و ایران استقبال کرده است، قصد ندارد بخشی از این بازی استراتژیک رژیم صهیونیستی باشد. عربستان سعودی و امارات قبلا از ائتلاف ضد ایران خارج شدهاند و ممکن است مصر نیز روابط خود را با تهران از سر بگیرد. از نظر این کشورها و حتی از نظر واشنگتن، ایران دیگر هدف همه اقدامات نیست و همچنین مشارکت دادن رژیم صهیونیستی در پروژههای استراتژیک منطقه نیز عنصری ضروری تلقی نمیشود.
بنابراین، به نظر میرسد که موضوع عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان سعودی که از اهمیت استراتژیک بسیار بالایی برای تلآویو برخوردار است، در مقایسه با هدف اصلی آمریکا یعنی جنگ علیه چین، در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد.
رژیم صهیونیستی که مدعی است مساله فلسطین مانعی برای روابطش با کشورهای منطقه نخواهد بود، شاید این بار متوجه شود که مساله فلسطین بر عضویت استراتژیک این رژیم در اقدامات منطقهای، سایه طولانی و بلندی انداخته است.
انتهای پیام
نظرات